eitaa logo
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
1.6هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
369 ویدیو
4 فایل
دوره‌های ترجمه ی طنین وحی راهی به سوی توانایی ترجمه ی این کتاب الهی است.برای ورود به دوره‌ها به ادمین(خانم زرین) @Smmm60 مراجعه نمایید تبادل👇🏻 @ghoraan_naji https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5 استفاده ونشر مطالب کانال صدقه جاریه است
مشاهده در ایتا
دانلود
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
#جوشن_کبیر #قسمت_سوم (۷) یَا غَافِرَ الْخَطَایَا یَا کَاشِفَ الْبَلایَا یَا مُنْتَهَی الرَّجَایَا
(۱۰) یَا صَانِعَ کُلِّ مَصْنُوعٍ یَا خَالِقَ کُلِّ مَخْلُوقٍ یَا رَازِقَ کُلِّ مَرْزُوقٍ یَا مَالِکَ کُلِّ مَمْلُوکٍ یَا کَاشِفَ کُلِّ مَکْرُوبٍ یَا فَارِجَ کُلِّ مَهْمُومٍ یَا رَاحِمَ کُلِّ مَرْحُومٍ یَا نَاصِرَ کُلِّ مَخْذُولٍ یَا سَاتِرَ کُلِّ مَعْیُوبٍ یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ (۱۰)‌ای سازنده هر ساخته،‌ای آفریننده هر آفریده،‌ای روزی‏ بخش هر روزی‏ خوار،‌ای دارای هر دارایی،‌ای غمگسار هر غمزده،‌ای فرج‏ بخش هر اندوهگین،‌ای مهرورز بر هر مهرجو‌،ای یاور هر بی‏ یاور،‌ای پرده‏ پوش هر کاستی،‌ای پناه هر رانده. (۱۱) یَا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی یَا رَجَائِی عِنْدَ مُصِیبَتِی یَا مُونِسِی عِنْدَ وَحْشَتِی یَا صَاحِبِی عِنْدَ غُرْبَتِی یَا وَلِیِّی عِنْدَ نِعْمَتِی یَا غِیَاثِی عِنْدَ کُرْبَتِی یَا دَلِیلِی عِنْدَ حَیْرَتِی یَا غَنَائِی عِنْدَ افْتِقَارِی یَا مَلْجَئِی عِنْدَ ضْطِرَارِی یَا مُعِینِی عِنْدَ مَفْزَعِی (۱۱)‌ای توشه‏ ام در سختی،‌ای امیدم در ناگواری،‌ای همدمم در وحشت،‌ای همرهم در غربت‏‌،ای سرپرستم در نعمت،‌ای فریادرسم در گرفتاری،‌ای رهنمایم در سرگردانی،‌ای توانگری‏ ام در تنگدستی‏‌،ای پناهم در درماندگی،‌ای مددرسانم در پریشانی. (۱۲) یَا عَلامَ الْغُیُوبِ یَا غَفَّارَ الذُّنُوبِ یَا سَتَّارَ الْعُیُوبِ یَا کَاشِفَ الْکُرُوبِ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ یَا طَبِیبَ الْقُلُوبِ یَا مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ یَا أَنِیسَ الْقُلُوبِ یَا مُفَرِّجَ الْهُمُومِ یَا مُنَفِّسَ الْغُمُومِ (۱۲)‌ای دانای نهان ها،‌ای آمرزنده‏ گناهان،‌ای پرده‏ پوش عیب ها،‌ای غمگسار غم ها،‌ای دگرگون‏ ساز دل ها،‌ای پزشک‏ قلب ها،‌ای روشنی‏ بخش دل ها،‌ای همدم جان ها،‌ای گره گشای اندوه ها،‌ای گشایشگر دلتنگی‌ها. (ڪپے‌ مجازاست بہ‌شرط صلوات برای تعجیل در ظہوࢪوسلامتی امام زمان به نیابت ازشهداواموات) https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ✨#حضرت_آدم_عليه_السلام ✨#قسمت_سوم 👈تكبر و سركشى ابليس‏ 🌴ابليس گرچه فرشته نبود(به گفته
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ✨ 👈آدم و حوّا در بهشت‏ 🌴در دنيا جايگاهى بسيار خوب و پر درخت و شاداب وجود داشت كه به آن بهشت دنيا مى ‏گفتند. خداوند آدم عليه‏ السلام را در همان جا آفريد و روح انسانى را در او دميد، و به فرشتگان فرمان داد تا او را سجده كنند. 🌴از آن جا كه خداوند اراده كرده بود تا فرزندانى به آدم عطا كند و نسل او را به وجود آورد، مشيت او چنين قرار گرفت كه حضرت آدم همسرى داشته باشد تا با او ازدواج نموده و از او داراى فرزند گردد. 🌴خداوند حوا را از زيادى گِل آدم عليه‏ السلام آفريد، بنابراين حوا بعد از آفرينش آدم عليه ‏السلام آفريده شده است. 🌴عمرو بن ابى مقدام مى‏ گويد: از امام باقر عليه ‏السلام پرسيدم: خداوند حوا را از چه چيز آفريد؟ 🌴امام باقر عليه ‏السلام فرمود: مردم در اين مورد چه مى‏ گويند؟ 🌴گفتم: مى ‏گويند خداوند حوا را از يكى از دنده ‏هاى آدم عليه ‏السلام آفريده. 🌴فرمود: آنها دروغ مى ‏گويند، آيا خداوند ناتوان است كه حوا را از غير دنده آدم بيافريند؟ 🌴گفتم: فدايت گردم اى پسر رسول خدا! پس خداوند حوا را از چه چيز آفريد؟ 🌴امام باقر عليه ‏السلام فرمود: پدرم از پدرانش نقل كرد كه رسول خدا(ص) فرمود: خداوند متعال مقدارى از گِل را گرفت و آن را با دست قدرتش در هم آميخت، و از آن گِل، آدم عليه ‏السلام را آفريد، و سپس از آن گِل مقدارى اضافه آمد، خداوند از آن اضافى، حوا عليها السلام را آفريد.(تفسير نور الثقلين، ج 1،ص 430) 💥(آن چه در بعضى روايات آمده كه حوا از آخرين دنده چپ آدم عليه ‏السلام گرفته شده، از اسرائيليات است و از فصل دوم سفر تكوين تورات تحريف يافته، وارد روايات اسلامى شده است، زيرا تعداد دنده ‏هاى زن و مرد، تفاوتى ندارد، و كمتر بودن يك دنده در مردان در جانب چپ از افسانه ‏ها است. [سِفر تكوين، قسمت اول اسفار موسى عليه ‏السلام و يكى از كتب پنجگانه تورات است‏])💥 🌴آدم عليه‏ السلام به اين ترتيب از تنهايى بيرون آمد، و با حوا اُنس گرفت؛ چنان كه امام صادق عليه ‏السلام فرمود: از اين رو زنان را نساء مى‏ گويند، چون اين واژه در اصل از اُنس است، و براى آدم عليه ‏السلام جز حوا كسى نبود تا با او اُنس بگيرد. 🌴آرى! زن و مرد از يك ريشه‏ اند، و هر دو انسان بوده و تكميل كننده همديگر مى ‏باشند، و آرامش آن‏ها در زندگى و اُنس با همديگر تحقق مى ‏يابد. تفسیر نور الثقلین، ج ۱، صفحه ۴۳۰ ادامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ✨ 👈 مبارزه ادريس با طاغوت عصرش‏ 🌴ادريس عليه‏ السلام تنها به عبادت و اندرز مردم اكتفا نمى‏ كرد، بلكه به جامعه توجه داشت كه اگر ظلمى به كسى شود، از مظلوم دفاع كند و در برابر ظالم، ايستادگى نمايد. به عنوان نمونه به داستان زير توجه نماييد: 🌴در عصر او پادشاه ستمگرى حكومت مى ‏كرد، ادريس و پيروانش از اطاعت شاه سر باز زدند و مخالفت خود را با طاغوت، آشكار ساختند، از اين رو آن‏ها را از اطراف دستگاه آن شاه جبار، به عنوان رافَضى (يعنى ترك كننده اطاعت شاه) خواندند. 🌴روزى شاه با نگهبانان خود در بيابان، به سير و سياحت و شكار مشغول بود كه به زمين مزروعى بسيار خرم و شادابى رسيد، پرسيد: اين زمين به چه كسى تعلق دارد؟ 🌴اطرافيان گفتند: به يكى از پيروان ادريس. 🌴شاه صاحب آن ملك را خواست و به او گفت: اين ملك را به من بفروش. او گفت: من عيالمند هستم و به محصول اين زمين محتاج‏تر از تو مى ‏باشم و به هيچ عنوان از آن دست نمى‏ كشم. 🌴شاه بسيار خشمگين شد، و با حال خشم به قصرش آمد، چون همسرش او را خشمگين يافت، علت را پرسيد و او جريان را بازگو كرد و با همسرش در اين مورد به مشورت پرداخت، و به اين نتيجه رسيدند كه رهنمودهاى ادريس، مردم را بر ضد شاه، پرجرأت و قوى دل كرده است. 🌴همسر شاه كه يك زن ستمگر و بى ‏رحم بود گفت: من تدبيرى مى‏ كنم كه هم تو صاحب آن زمين شوى و هم مردم با تبليغات وارونه، رام و خام شوند. 🌴شاه گفت: آن تدبير چيست؟ 🌴زن كه حزبى به نام ازارقه (چشم كبودها) از افراد خونخوار و بى ‏دين تشكيل داده بود، به شاه گفت: من جمعى از حزب ازارقه را مى ‏فرستم تا صاحب آن زمين را به اينجا بياورند و همه آن‏ها شهادت بدهند كه او آيين تو را ترك كرده، در نتيجه كشتن او جايز مى ‏شود، تو نيز او را مى ‏كشى و آن سرزمين خرم را تصرف مى ‏كنى. 🌴شاه از اين نيرنگ استقبال كرد و آن را اجرا نمود و پس از كشتن آن مرد، زمين‏هاى مزروعى او را تصرف و غصب نمود. 🌴حضرت ادريس از جريان آگاه شد و شخصاً نزد شاه رفت و با صراحت به او اعتراض كرده، آيين او را باطل دانست و او را به سوى حق دعوت نمود، و سرانجام به او گفت: اگر توبه نكنى و از روش خود برنگردى، به زودى عذاب الهى تو را فراخواهد گرفت، و من پيام خود را از طرف خداوند به تو رساندم. 🌴همسر شاه، به او گفت: هيچ ناراحت مباش، من نقشه قتل ادريس را طرح كرده ‏ام، و با كشتن او رسالتش نيز باطل مى‏ شود. 🌴آن نقشه اين بود كه چهل نفر را مخفيانه مأمور كشتن ادريس كرد، ولى ادريس توسط مأموران مخفى خود، از جريان آگاه شد و از محل و مكان هميشگى خود به جاى ديگر رفت، و آن چهل نفر در طرح خود شكست خوردند 🌴مدت‏ها گذشت تا اين كه عذاب قحطى، كشور شاه را فرا گرفت كار به جايى رسيد كه زن شاه، شب‏ها به گدايى مى ‏پرداخت تا اين كه شبى سگ‏ها به او حمله كردند و او را پاره پاره نموده و دريدند. بلاى قحطى نيز بيست سال طول كشيد و سرانجام، آن‏ها كه باقى مانده بودند به ادريس و خداى ادريس ايمان آوردند و كم كم بلاها رفع گرديد. و ادريس پيروز شد. ( *اقتباس از كمال الدين شيخ صدوق،ص 76 و 77*) ادامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ✨#حضرت_نوح_عليه_السلام ✨#قسمت_سوم 👈 دعوت‏هاى منطقى و مهرانگيز حضرت نوح عليه‏ السلام‏
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ✨ 👈 ساختن كشتى نجات‏ 🌴 حضرت نوح عليه ‏السلام همچنان شب و روز در فكر رستگارى و نجات مردم از چنگال جهل و بت پرستى بود، ولى هر چه آن‏ها را نصيحت كرد نتيجه نگرفت و هر چه آن‏ها را به عذاب الهى هشدار داد و اعلام خطر كرد، دست از اعمال زشت خود برنداشتند، تا آن جا كه با كمال گستاخى، بى پرده گفتند: 🌴 اى نوح! با ما جر و بحث كردى و بسيار بر حرف خود پافشارى نمودى (بس است!) اكنون اگر راست مى‏ گويى، آن چه را از عذاب الهى به ما وعده مى ‏دهى بياور. 🌴 از سوى خدا به نوح عليه ‏السلام وحى شد: جز آنان كه (تاكنون) ايمان آورده ‏اند، ديگر هيچكس از قوم تو، ايمان نخواهد آورد، بنابراين از كارهايى كه بت پرستان انجام مى ‏دهند غمگين مباش. ( *هود/33 و 36*) 🌴 در اين هنگام بود كه خداوند دستور ساختن كشتى را به حضرت نوح عليه ‏السلام داد، و به او چنين وحى كرد: 🌴 وَ اصنَع الفُلكَ بِاَعيُنِنا و وَحيِنا و لا تُخاطِبنِى فِى الَّذِينَ ظَلَموا اِنَّهم مُغرَقُونَ🍃 🌴 و اكنون در حضور ما و طبق وحي ما كشتى بساز! و درباره آن‏ها كه ستم كردند شفاعت مكن كه همه آن‏ها غرق شدنى هستند. ✨ ( هود/37 ) 🌴 حضرت نوح عليه ‏السلام نيز مطابق فرمان خدا، قوم خود را از عذاب سخت الهى و بلاى عظيم طوفان برحذر مى ‏داشت، ولى آن‏ها به لجاجت خود مى‏ افزودند. ادامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ✨#حضرت_هود_عليه_السلام ✨#قسمت_سوم 🔹 دعوت و مبارزه هود با بت ‏پرستى‏ 🌴 حضرت هود عليه‏
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ✨ 🔹جوهره دعوت هود عليه ‏السلام‏ 🌴 خداوند در آيه 123 و 124 سوره هود مى ‏فرمايد: قوم عاد، رسولان خدا را تكذيب كردند، هنگامى كه برادرشان هود عليه‏ السلام آن‏ها را به تقوى و دورى از گناه فرا خواند. آن گاه شيوه دعوت هود عليه‏ السلام را چنين بيان مى ‏كند: 🌴 آيا تقوا را پيشه خود نمى ‏كنيد؟ به سوى خدا بياييد، من براى شما فرستاده امينى هستم، از نافرمانى خدا بپرهيزيد و از من اطاعت كنيد، من هيچ اجر و پاداشى در برابر اين دعوت از شما نمى ‏طلبم، اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالميان است. 🌴 آيا شما بر هر مكان بلندى، نشانه ‏اى از روى هوى و هوس مى ‏سازيد؟ تا خودنمايى و تفاخر كنيد، شما قصرها و قلعه‏ هاى زيبا بنامى‏ كنيد، و آن چنان به اين بناها دل بسته ‏ايد كه گويى جاودانه در دنيا خواهيد ماند، هنگامى كه كسى را مجازات مى ‏كنيد، همچون جباران كيفر مى‏ دهيد. پرهيزكار شويد، از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد، خداوندى كه با نعمت هايش شما را يارى نموده و شما را به چهارپايان و نيز پسران نيرومند امداد فرموده، و باغ ‏ها و چشمه ‏ها را در اختيار شما نهاده است، اگر كفران نعمت كنيد، من بر شما از عذاب روز بزرگ نگرانم كه شما را فرا گيرد. ( شعراء، آيات 123 و 135 ) ادامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ✨#حضرت_صالح_عليه_السلام ✨#قسمت_سوم 👈 فرازهايى از دعوت منطقى و دلسوزانه حضرت صالح عليه‏
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 👈 عكس العمل شديد قوم ثمود، در برابر دعوت صالح عليه‏ السلام‏ 🌴 حضرت صالح دهها سال، قوم ثمود را به سوى خدا و يكتاپرستى دعوت كرد، ولى قوم ثمود با برخوردهاى شديد و لجاجت سخت از پاسخ مثبت به صالح عليه‏ السلام امتناع ورزيدند، و با تهمت ‏هاى ناجوانمردانه به آن حضرت، به كارشكنى پرداختند. 🌴 گفتند: آيا ما از بشرى از جنس خود پيروى كنيم؟ اگر چنين كنيم درگمراهى و جنون خواهيم بود، آيا در ميان ما تنها بر اين شخص (صالح) وحى نازل شده است؟ نه، او آدم بسيار دروغگوى و هوسبازى است. ( قمر، آيه 24 و 25 ) 🌴 صالح عليه‏ السلام به اندرز دلسوزانه قوم پرداخت، و آن‏ها را از عذاب سختى الهى هشدار داد، و اعلام كرد تا عذاب نيامده، خود را در پرتو ايمان نجات دهيد و از خواب غفلت بيدار شده و از طغيان وسركشى، دست بكشيد، چرا كه خميرمايه گمراهى ‏ها، غرور و سرمستى است. ولى سركشى و غرور آن قوم به جايى رسيد كه بروز حضرت صالح و اصحابش را به فال بد گرفتند و آنها را دروغگو خواندند و وجود آن‏ها را مايه بدبختى خود دانستند، با اين كه سزاوار بود آن حضرت و اصحابش را مايه بركت و سعادت ابدى بدانند. 🌴 صالح عليه ‏السلام به آن‏ها فرمود: 🍃 طائِرُكُم عِندَ اللهِ بَل اَنتُم قومٌ تُفتَنُونَ 🍃 🌴 فال بد و بخت و طالع شما در نزد خدا است، او است كه شما را (نه ما را) به خاطر اعمالتان گرفتار مصائب و بدبختى ساخته است. 🌴و اين برنامه، در حقيقت آزمايش بزرگ الهى براى شما است، اين‏ها هشدار و بيدارباش است، تا كسانى كه شايستگى و قابليت دارند، از خواب غفلت بيدار گردند، و با اصلاح مسير خود، به سوى تكامل و خداى بزرگ، راه يابند. ( اقتباس از سوره نمل، آيات 45 تا 47 ) 🌴 برخورد شديد قوم ثمود به جايى رسيد كه به گروه‏هاى نُه گانه تقسيم شدند، و با سازماندهى و برنامه ‏ريزى فسادانگيز خود، به كارشكنى پرداختند، و به همديگر گفتند: بياييد به خدا سوگند ياد كنيم كه بر صالح عليه ‏السلام و خانواده‏اش شبيخون بزنيم و آن‏ها را به قتل رسانيم، سپس به كسى كه مطالبه خون او را مى ‏كند بگوييم ما از خانواده او خبر نداشتيم، و ما در ادعاى خود راستگو هستيم. ( نمل، 49 و 50 ) ادامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
✨#حضرت_ابراهیم_عليه_السلام ✨#قسمت_سوم *دو فرمان خطرناك نمرود* 🌴براى آن كه نطفه ابراهيم عليه‏
*تولد ابراهيم در درون غار، و سيزده سال زندگى مخفى او* 🌴شب و روز همچنان مى ‏گذشت، هفته ‏ها و ماه‏ها به دنبال هم گذر مى ‏كرد، و به همين ترتيب ولادت ابراهيم عليه ‏السلام نزديك مى ‏شد، مادر قوى دل و شجاع ابراهيم عليه ‏السلام همواره در اين فكر بود كه هنگام زايمان كجا رود، و چگونه فرزندش را از گزند جلادان حفظ نمايد؟ 🌴در آن عصر، قانونى در ميان مردم رواج داشت كه زنان در هنگام قاعدگى به بيرون شهر مى‏ رفتند و پس از پايان آن، به شهر باز مى‏ گشتند. 🌴مادر ابراهيم عليه ‏السلام تصميم گرفت به بهانه اين قانون و رسم، از شهر بيرون برود، و در كنار كوهى، غارى را پيدا كند و در آن جا دور از ديد مردم، شاهد تولد نوزادش باشد. 🌴همين تصميم اجرا شد، مادر با كمال مراقبت از شهر خارج گرديد، و خود را به غارى رسانيد، و در آن جا درد زايمان به او دست داد، طولى نكشيد كه ابراهيم عليه‏ السلام در همانجا ديده به جهان گشود، كودكى كه در همان وقت، نور و شكوه خاصى كه نشانگر آينده درخشان او بود، از چهره‏ اش ديده مى‏ شد. 🌴در اين هنگام مادر نگران بود كه آيا كودكش را در غار بگذارد يا به شهر بياورد، سرانجام براى حفظ او تصميم گرفت او را در پارچه‏ اى پيچيده در درون همان غار بگذارد، و هر چند وقتى به سراغ او رود و به او شير دهد. 🌴مادر او را در ميان غار گذاشت و براى حفظ او از گزند جانوران، درِ غار را سنگ‏چين كرد، و به شهر بازگشت، از آن پس مادر هر چند روزى يكبار مخفيانه و گاهى شبانه خود را به غار رسانده و از پسرش ديدار مى ‏نمود، مى ‏رفت تا به او شير بدهد، ولى مى‏ ديد به لطف خدا، او انگشت بزرگ دستش را به دهان نهاده، و به جاى پستان مادر از آن شير جارى است... . 🌴به اين ترتيب؛ اين مادر و پسر، در آن دوران وحشتناك با تحمل مشقت‏ها و رنجهاى گوناگون، با مقاومت بى نظير، ماه‏ها و سالها به زندگى چريكى خود ادامه دادند، و حاضر نشدند كه تسليم زورگويى ‏هاى حكومت ستمگر نمرود گردند، تا آن كه سيزده سال از عمر ابراهيم عليه ‏السلام گذشت. ( *اقتباس از مجمع البيان، ج 4،ص 325 - تفسير جامع، ج 2،ص 319*) 🌴آرى، حضرت ابراهيم عليه‏ السلام از خطر دژخيمان سنگدل نمرود، 13 سال در ميان غار زندگى مى ‏كرد، در حقيقت در زندان طبيعت به سر برد، همواره سقف غار و ديوارهاى تاريك و وحشت زاى آن را ميديد، گاهى مادر رنج ديده‏ اش مخفيانه به ملاقاتش مى ‏آمد، و گاهى سر از غار بيرون مى ‏آورد و كوه‏ها و دشت سرسبز و افق نيلگون را تماشا مى ‏كرد، و بر خداشناسى و فكر باز و نشاط روحيه خود مى ‏افزود، و منتظر بود كه روزى فرا رسد و از زندان غار بيرون آيد و در فضاى باز قدم بگذارد، و مردم را از پرستش نمرود و آيين نمرود باز دارد... . ادامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
✨#داستان_زندگی_حضرت_لوط(ع) ✨#قسمت_سوم *دعوت لوط علیه السّلام* 🌾هنگامی که قوم لوط غرق در معصیت گشتن
🪸🪸🪸🪸🪸🪸 ✨ (ع) ✨ *کیفر قوم لوط* 🌾لوط از پروردگار خویش درخواست کمک کرد تا بر آن قوم مفسد پیروز گردد و برای آنان عذابی دردناک طلبید تا آنان را به کیفر کفر و عنادشان برساند، و بر گمراهی و جنایت خود مجازات گردند، زیرا قوم لوط پیوسته بر فساد خود می افزودند و آن را توسعه می دادند و بیم سرایت این اخلاق فاسد به دیگران وجود داشت. این مردم قوم فاسدی بودند که باید ریشه کن می شدند. زیرا در زمین اخلالگری کردند و مردم را از راه راست بازداشتند، گوش آنان قادر به شنیدن حرف حق نبود و از طریق هدایت روی گردان بودند. 🌾خداوند دعای لوط علیه السّلام را به اجابت رساند و فرشتگان خویش را به سوی این قوم فاسد گسیل داشت، تا کیفر شایسته آنان را بر ایشان نازل گردانند. 🌾فرشتگان قبل از اینکه به سرزمین لوط بروند، وارد منزل ابراهیم شدند، ابراهیم گمان کرد که آنها رهگذرند، لذا بهترین غذایی که برای مهمان در نظر داشت مهیا کرد و گوساله ای فربه ذبح و بریان نمود و نزد ایشان نهاد. اما فرشتگان به ظرف غذا دست نبردند، به همین جهت ابراهیم ترسید و از رفتار آنان متحیر شد. فرشتگان به ابراهیم گفتند: هراس نداشته باش! طولی نکشید که فرشتگان خدا با معرفی خود ابراهیم را از ترس و نگرانی درآوردند و او را بشارت دادند که خدا بزودی فرزندی نیکو به تو عنایت خواهد کرد. https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
#داستان_حضرت_اسماعیل_(ع)
(ع) 🌴اگرچه هاجر صبر فراوان کرد و در برابر مشیت الهی تسلیم بود اما با اتمام آذوقه و خشکیدن شیر هاجر، مادر نه غذایی داشت که طفل را سیر کند و نه آب و شربتی که گلوی خشک او را تازه نماید. گرسنگی و تشنگی، اسماعیل را رنج می دهد و شیون او بتدریج بیشتر می شود، مرتب فریاد می زند و صدای گریه وی دائم بلند است. 🌴مادر آه جانسوز می کشد، و اشکش بر گونه ها جاری است و آرزو می کند، کاش می توانست عطش فرزند خود را با اشک چشمش برطرف سازد و طفل خویش را با آب دیده سیراب کند ولی افسوس که این کار ممکن نبود. 🌴هاجر تصمیم گرفت کودک را به حال خود بگذارد و تلاش کند تا شاید راه چاره ای بیابد. او نمی توانست شاهد ناله های فرزند عزیزش باشد که در مقابل چشمش در حال جان دادن است. هاجر کودک خود را به حال خود رها کرد و بدون هدف و سراسیمه به این سو آن سو می رفت، گاهی می دوید و گاهی خستگی از سرعت او می کاست و با شتاب کمتری حرکت می کرد. 🌴قلب هاجر از ناله های اسماعیل به صورت دریایی مواج از غم و اندوه در آمده و گریه و ناله اسماعیل آرام و قرار از او ربوده و او سراسیمه به جستجوی آب می دود، گاهی به سوی بلندی صفا می شتابد، تا بالای آن قرار می گیرد سپس با ترس و وحشت از تنهایی و مصیبت خویش از صفا باز می گردد و سرابی را که در مروه دیده است هدف خود قرار داده و به تصور آب به سوی آن می شتابد، ولی چون به آنجا هم می رسد آبی مشاهده نمی کند. 🌴 بار دیگر در پی آب به سوی صفا رهسپار می شود و چون آبی نمی یابد به مروه بازمی گردد و به این ترتیب برای بدست آوردن راه نجات هفت مرتبه بین صفا و مروه می دود ولی طفل ساره از تشنگی ضجه می زند، فریاد می کشد و با ناله خود بند دل مادر را پاره می کند و شیون او در اعماق جان هاجر نفوذ می کند. چشمه حیات 🌴پروردگارا رحم کن! این طفل آن قدر گلویش خشکیده که دیگر توان گریه ندارد و از شدت گرسنگی و تشنگی رمقی در تن او نیست و نفسش به شماره افتاده، این مادر یگانه فرزند خود را در حال جان کندن می بیند، درحالی که بر تنهایی خود پناهی و برای مصیبتش تسکینی نمی یابد. ادامه دارد..... https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
#داستان_حضرت_اسحاق(ع)
(ع) 🌴بیشتر مفسرین کلمه «فضحکت» را به کسره ضاء و به معناى خنده گرفته اند، آنگاه اختلاف کرده اند بر اینکه، آوردن این کلمه چه دخالتى در مطلب داشته و علت خنده ساره چه بوده؟ و توجیهاتى بر علت خنده ساره کرده اند. 🌴در سوره هود داستان بشارت به ولادت اسحاق با تفصیل بیشترى ذکر شده که ترجمه آن چنین است: و همانا فرستادگان ما با نوید نزد ابراهیم آمدند و بدو سلام گفتند و او هم سلام گفت و طولى نکشید که گوساله بریانى (براى پذیرایى آنان ) آورد، و چون دید که دستشان به سوى آن دراز نمى شود آن ها را ناآشنا شمرد و ترسى در دلش جاى گرفت. 🌴فرستادگان بدو گفتند: نترس که به سوى قوم لوط فرستاده شده ایم، زنش (در آن حال ) ایستاده بود و بخندید، ما(به وسیله همان فرستادگان )آن زن را به اسحاق واز پى او با یعقوب مژده دادیم، زن با تعجب گفت: واى بر من چگونه خواهم زایید با آن که پیرزنى هستم و این شوهرم نیز مردى پیروفرتوت است براستى که این داستان شگفت انگیزى است 🌴بدو گفتند: از کار خدا تعجب مى کنى که رحمت و برکت هاى او بر شما خاندان (شامل ) بوده و براستى که خدا ستوده و بزرگوار است ( هودآیات 69-73). 🌴خداى تعالى چند تن از فرشتگان را – که برخى از مفسران آن ها را نه تا یازده نفر ذکر کرده اند و جبرئیل، میکائیل و اسرافیل نیز از آن ها بودند- ماءمور نابودى قوم لوط کرد و به آن ها دستور داد که ابتدا نزد ابراهیم بروند و ولادت اسحاق را به وى بشارت دهند و سپس به دنبال ماءموریت خویش رهسپار گردند. 🌴علت این دستور نیز – طبق برخى از تواریخ – آن بود که ابراهیم بسیار مهمان دوست بود و پیش از این در حدیث کتاب کافى گذشت که هرگاه میهمان نداشت به سراغ او از خانه بیرون مى رفت تا میهمانى بیابد وارد نشده و او ناراحت بود. ناگهان میهمانانى خوش سیما و زیباروى را مشاهده کرد که بروى وارد شدند. ادامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
#داستان_حضرت_یعقوب (ع)
(ع) 🔹کتاب آسمانی یعقوب( ع) 🌴بخش های مهمی از زندگی حضرت یعقوب در قرآن آورده شده است، ولی در قرآن به نام کتاب آسمانی نازل شده بر آن حضرت، هیچ اشاره ای نشده است. مطلبی که بیانگر وجود کتابی آسمانی برای حضرت یعقوب باشد در منابع تاریخی، تفسیری و روایی پیدا نشده است؛ از این رو یعقوب( ع) دین ابراهیمی را ترویج میداد و کتاب آسمانی نداشت که از آئین و شرایع جدید تشکیل شده باشد. 🔹دعوت به اسلام 🌴با این که در قرآن از دعوت عمومی حضرت یعقوب علیه السلام به توحید ذکری به میان نیامده، ولی میتوان گفت که حضرت یعقوب باتوجه به دعوت ویژه خانواده و رسالت کلی انبیا، دعوت عام داشته است، اما برای ذکر آن در قرآن، ضرورتی نداشته است. بعد از آن که دلیل سرپیچی از آئین ابراهیم توسط قرآن، سفاهت و نادانی شمرده شد، دین او را اسلام معرفی کرد و فرمود: 🔸ووَصّی بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَیعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی لَکمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ. سپس ابراهیم و یعقوب، آئین اسلام را به پسرانشان سفارش کردند و گفتند:ای پسران من خدا این دین را برای شما انتخاب کرد ، پس نباید نامسلمان بمیرید و در زمان فرارسیدن رحلتش، از فرزندان خود بر توحید و یگانه پرستی اعتراف گرفت: 🔸أمْ کنْتُمْ شُهَداءَ إِذ حَضَرَ یعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قالُوا نَعْبُدُ إِلهَک وَإِلهَ آبائِک إِبْراهِیمَ وَإِسْمعِیلَ وَإِسْحقَ إِلهاً واحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون. آیا وقتی یعقوب را مرگ فرا رسید حاضر بودید؟ زمانی که به پسران خود گفت:بعد از من چه را خواهید پرستید؟ گفتند:معبود تو و معبود پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، معبودی یگانه را می پرستیم و دربرابر او تسلیم هستیم. 🔹خدمتگزاری مسجد 🌴سنت ابراهیمی خدمت به بیت الله و عابدان، در سیره دیگر پیامبران نیز مشهود است. طبق روایات، محل اقامت حضرت یعقوب بطور دائمی در مسجد و خانه خدا بود. 🔸إنّ یعقوب( ع) کان یخدم بیت المقدس و کان أوّل مَن یدخل و آخر مَن یخرج و کان یسرج القنادیل. یعقوب، خادم بیت المقدس و مسجدالاقصی بود و همواره اولین کسی بود که وارد مسجد می شد و واپسین فردی بود که از آن جا خارج می گشت و قندیل ها و چراغ های آنرا روشن می نمود. ادامه دارد... https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ✨#داستان_زندگی_حضرت_یوسف_علیه_السلام ✨#قسمت_سوم 🍁 حسادت برادران یوسف 🌴 از اینجا جریان در
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ✨ 🍁 نقشه کشیدن برادران یوسف 🌴 حس حسادت، سرانجام برادران را به طرح نقشه ای وادار ساخت. آنان گرد هم جمع شدند و دو پیشنهاد را دادند و گفتند: «یوسف را بکشید یا او را به سرزمینی دور بیندازید تا توجه پدر (از ایشان قطع شده و محبت او) متوجه شما گردد و پس از آن مردمی شایسته می شوید یکی از آنان گفت که یوسف را نکشید ولی در چاهش بیندازید تا بعضی از رهگذران او را برگیرند». ( *یوسف / ۱۰ - ۹*) 🌴 برادران همین پیشنهاد را پذیرفتند و تصمیم گرفتند در وقت مناسبی همین نقشه و نیرنگ را اجرا کنند اما به فکر فرو رفتند که چگونه یوسف را از پدر جدا کنند. چاره اندیشیدند که از روی خیرخواهی نزد پدر روند و سخن از کمال دوستی و خیرخواهی خود نسبت به یوسف مطرح کنند و از او بخواهند تا او را همراه آنان برای بازی و مسابقه یا تفریح به صحرا بفرستد. 🌴 در این باره هم گفتگو کردند و نزد یعقوب آمدند و گفتند: «پدر جان! چرا درباره یوسف از ما ایمن نیستی، با اینکه ما خیرخواهان او هستیم. فردا او را همراه ما بفرست تا مشغول بازی و تفریح شود و ما نیز از او نگهداری می کنیم» . ( یوسف / ۱۲ - ۱۱ ) ادامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5