@audio_ketabشاهرخ حر انقلاب 4.mp3
زمان:
حجم:
24.72M
_قسمت 4⃣
#کـتاب_صوتـی📚🎙
#شاهرخ_حر_انقلاب...🇮🇷
🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙
🔹زمان: ۱۷:۰۰⏰
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#خاطرات_شهدا
@audio_ketabشاهرخ حر انقلاب 5.mp3
زمان:
حجم:
27.4M
_قسمت 5⃣
#کـتاب_صوتـی📚🎙
#شاهرخ_حر_انقلاب...🇮🇷
🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙
🔹زمان: ۱۸:۵۱⏰
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#خاطرات_شهدا
@audio_ketabشاهرخ حر انقلاب 10.mp3
زمان:
حجم:
22.9M
_قسمت 0⃣1⃣
#کـتاب_صوتـی📚🎙
#شاهرخ_حر_انقلاب...🇮🇷
🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#خاطرات_شهدا
@audio_ketabشاهرخ حر انقلاب 11.mp3
زمان:
حجم:
24.72M
_قسمت 1⃣1⃣
#کـتاب_صوتـی📚🎙
#شاهرخ_حر_انقلاب...🇮🇷
🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#خاطرات_شهدا
@audio_ketabشاهرخ حر انقلاب 12.mp3
زمان:
حجم:
25.67M
_قسمت 2⃣1⃣
#کـتاب_صوتـی📚🎙
#شاهرخ_حر_انقلاب...🇮🇷
🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#خاطرات_شهدا
@audio_ketabشاهرخ حر انقلاب 13.mp3
زمان:
حجم:
23.28M
_قسمت 3⃣1⃣
#کـتاب_صوتـی📚🎙
#شاهرخ_حر_انقلاب...🇮🇷
🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#خاطرات_شهدا
#پایان
✍ بهش گفتم: از این سیدعلی تون که اینقدر سنگش رو به سینه میزنی، برام بگو.
راستش آن اوایل تا میدیدمش، مدام به رهبر، بد و بیراه میگفتم.
او هم سرش را میانداخت پایین و لام تا کام حرفی نمیزد.
آن روز گفت: گفتنی نیست، باید راهش رو بری تا بشناسیش!
چشم انداخت توی چشمم و بهم قول داد: اونوقت محسن نیستم اگه تو رو ننشونم جلوی آقا.
بعد از شهادتش، خواهرم زنگ زد گفت: داریم میریم دیدار رهبری ، گفتیم تو هم بیای.
پیش خودم گفتم: حتماً باید از پشت میله ها ببینمش. باورم نمیشد نمازم رو پشت سر رهبر بخوانم، نه از پشت میله ها، به فاصله یک و نیم متری.
عزت از این بالاتر که بروی دست مجروح رهبر را بگیری و ببوسی و دستت را در دست سالمش فشار بدهد و بگوید: عاقبت بخیر بشی!
همانجا به محسن گفتم: تو قول دادی و به قولت عمل کردی، منم عوض شدم؛ ولی هوام رو داشته باش عوضی نشم.
📕برگرفته از کتاب سربلند ؛ روایت
هایی از زندگی #شهیدمحسنحججی...🌷🕊
#شهیدمحسن_حججی.
#خاطرات_شهدا
📨#خاطرات_شهدا
🌹شهید مدافعحرم احمد قاسمی کرانی
این مالِ مردمه!
احمد خیلی سرمایی بود. در حدّی که توی تابستون هم لباس زیاد میپوشید! دوستانش میگفتند در سوریه، یک جاهایی مجبور بودیم در خونهی مردم سوری سنگر بگیریم؛ خب به هرحال جنگ شهری بود و از طرفی وسایل مردم هنوز توی خونهها بود.
احمد خیلی رعایت میکرد که به وسایل آسیبی نرسه! یک شب خیلی سردش بود و از سرما میلرزید؛ وقتی یه پتو از خونه سوریها برداشتیم روش انداختیم، با ناراحتی ردش کرد و گفت:«نه، این مال مردمه! گفتیم خب میذاریم سر جاش ولی احمد قبول نکرد!
🎙راوے: مادر شهید
بهمناسبت سالروز ولادت
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد
#به_رنگ_شهدا