🥀⃟🔳⃟✿ #برترین_مادر
◄ بخش چهل و پنجم
✿•°خوشــا بهحــال کســانی کــه خانــم فاطمــه زهــرا سلام الله علیها چــراغ هدایتشــان اســت. تــا تــوان داریـم دسـت بـه دامـان خانـم فاطمـه زهـرا سلام الله علیها شـویم؛ چـون نوکـری در خانه این بـزرگان پاداشــی عظیــم دارد.
❀•°یکـی از نوکـران خوشـبخت آسـتان فاطمـی شـهید تورجـیزاده از شـهدای والا مقـام اصفهـان اسـت. شـهید محمدرضـا تورجـیزاده ارادت خاصـی بـه خانـم فاطمـه زهـرا سلام الله علیها داشـت؛ تـا جایـی کـه هیـأت گـردان یازهـرا سلام الله علیها را تأسـیس کردنـد؛ ایـن هیـأت بعدهـا در اصفهـان بـا نـام هیـأت محبـان حضـرت زهـرا سلام الله علیها و هیـأت رزمندگان اسلـام بـه فعالیـت خـود ادامـه داد.
✿•°محمدرضا تورجیزاده علاقه فراوانی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داشت و در تمامی مداحیهای خود در مدح ایشان میخواندند. علاقه تورجیزاده به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به حدی بود که وصیت کرد بر روی سنگ قبرش بنویسند یا زهرا سلام الله علیها
❀•°تورجیزاده همیشه نمازهایش را اول وقت میخواند و بسیار قرآن تلاوت میکرد. تورجیزاده بارها در جبهه مجروح شد و قبل از آنکه بهطور کامل بهبود یابد مجدد به جبهه میرفت.
✿•°محمدرضـا تورجـیزاده در پنجمیـن روز اردیبهشـت سـال ۱۳۶۶در ارتفاعـات شـهر بانـه در اسـتان کردسـتان در حیـن فرماندهـی گـردان یازهـرا سلام الله علیها در سـنگرش مثل خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها زهـرا سلام الله علیها از ناحیـهی پهلـو و بـازو مـورد اصابـت ترکـش قـرار گرفـت و بـه مقـام شـهادت نائـل شـد.
❀•°آیـت الله میردامـاد اسـتاد شـهید تورجـیزاده میگفـت: بـه شـهید تورجـیزاده ارادت خاصی داشـتم.
یـک شـب بـه خوابـم آمـد؛ بـه او گفتـم: محمدرضـا ایـن همـه از حضـرت زهـرا سلام الله علیهاگفتـی و خونـدی ثمـری هـم داشـت؟
✿•°شـهید تورجـیزاده بلافاصلـه گفـت: همیـن کـه در آغـوش فرزندش امـام زمان عج جـان دادم برایـم کافی اسـت.
❀•°او عاشق امام زمانش عج بود؛ فرماندهاش میگوید: مسیر 900 کیلومتری دارخــوئیــن تا جمکـران را هر هفته میرفت و بعد از خواندن نماز امام زمـــان عج بر میگشت. یکبار همراهش رفتم. نیمههای شب برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به محمد انداختم. سرش به شیشه بود. مشغول خواندن نافله بود. قطرات اشک از چشمانش جار ی بود. در مسیر برگشت با او صحبت میکردم. میگفت: یک بار 14 بار ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم.
✨ادامه دارد..
ان شاءالله در فرصت مناسبتی دیگر ادامه مطلب بارگزاری میشود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ چه شود آهویت باشم......
29.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 دعای باران
🟢 دعای نوزدهم صحیفه سجادیه
بخوانیم
با اضطرار بخوانیم تا خداوند عنایت کند.
خدا چشم های اشکبار را بی پاسخ نمی گذارد.
دنبال علت نگردید. علت العلل و رافع حاجات خود خداوند است.
#خشکسالی
#نماز_باران
22.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 طلب بارش باران در کلام نورانی امیرالمؤمنین( علیهالسلام ) در نهج البلاغه
🔵 عاجزانه تقاضا دارم نشر دهید به برکت امیر مومنان کشورمان سیراب گردد.
#خشکسالی
#نماز_باران
13.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
" مانع بزرگ ظهور "
تسلط شیطان بر شیعیان باعث طولانی شدن غیبت #امام_زمان عج...
🎙حجتالاسلام عالی
#زندگیتانامامزمانی
#أللَّھُـمعـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🌤
#نماز_اول_وقت
یک بار ایشان داشت سخنرانی می کرد اول وقت نماز شد..، رجائی گفت: آقایان اگر الان وسط سخنرانی تلفن از یک شخصیت مهم مملکتی باشد که با بنده کار داشته باشد، اجازه می دهید بروم گوشی را بردارم؟
مردم همه گفتند: بله بروید گوشی را بردارید، ایشان گفت: الان خدا پشت خط است، تلفن خدا زنگ می زندوقت اذان است، او رفت برای نماز و همه مردم هم رفتند نماز.
راوی: همسر شهید رجائی
عاقبتمون شهدایی
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
شادی روح مطهر امام راحل و #شهدا 🌷صلوات
خواهرم!
رایحہیحجابٺ،
اگرچہدلازاهلخیاباننمےبرد
امابدجورخداراعاشقمےڪند...
ْ
#زن_عفت_افتخار
#حجاب
#عفاف
🌱 #امیر_کبیر بسیار مشفق و دلسوز مردم بود. روزی لحاف دوزی که طفلش از آبله مرده بود آوردند.
🔹️ امیر گفت: ما که آبله کوب مجانی فرستاده بودیم. لحاف دوز گفت: من خبر نداشتم. امیر گفت: باید ۵ تومان جریمه بدهی. لحاف دوز گفت: ندارم. امیر دست در جیب خود کرد به لحاف دوز داد و گفت: برو جریمه را بده.
🔸️ چند دقیقه بعد بقالی را آوردند که به همین علت، طفلش فوت شده بود. امیر با او نیز همان برخورد را کرد و جریمه را پرداخت.
پس از رفتن آن دو فقیر، امیرکبیر مانند زن جوان مرده، زار زار گریست. در همان حال میرزا آقاخان رسید و علت گریه امیر را پرسید. امیر گفت: خبر مرگ دو اولادم را آوردند.
میرزا آقاخان وحشت زده فکر کرد پسر امیر کبیر فوت شده. ولی به او گفتند: دو کودک شیرخوار لحاف دوز و بقالی از آبله مردهاند. امیر برای آن دو گریه میکند.
✳️ میرزا آقاخان جسورانه گفت: این گریه برای دو شیرخوار بقال و چقال است؟
امیر فرمود: تمام ایرانیها اولاد حقیقی منند و من میخواهم نسل ایرانی آنقدر زیاد شود که کل زمین را فرا بگیرد. چرا پدرانشان باید از آبله کوبی بی اطلاع باشند که طفلانشان اینگونه بمیرند؟!
🗓️ ۲۰ دی : #سالروز_شهادت
#میرزا_محمدتقی_خان_فراهانی،
#امیرکبیر
شادی روح پاکش صلوات