🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼 #قسمت_چهارم 📚 #تنها_میان_داعش حدود یک ماه پیش، در همین باغ، در همین خانه برای نخستین بار
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼
#قسمت_پنجم
📚 #تنها_میان_داعش
روی همین حساب بود که تا به اتاق برگشتم، زنعمو مادرانه نگاهم کرد و حرف دلم را خواند:
- چیه نور چشمم؟ چرا رنگت
پریده؟
رنگ صورتم را نمیدیدم اما از پنجه چشمانی که لحظاتی پیش پرده صورتم را پاره کرده بود، خوب میفهمیدم حالم به هم ریخته است.
زنعمو همچنان منتظر پاسخی نگاهم میکرد که چند قدمی جلوتر رفتم.
کنارش نشستم و با صدایی گرفته اعتراض کردم:
- این کیه امروز اومده؟
زنعمو همانطورکه به پشتی تکیه زده بود، گردن کشید تا از پنجرههای قدی اتاق، داخل حیاط را ببیند و همزمان پاسخ داد:
- پسر ابوسیف،ِ مث اینکه باباش مریض شده این میاد واسه حساب کتاب.
و فهمید علت حال خرابم در همین پاسخ پنهان شده که با هوشمندی پیشنهاد داد:
- نهار رو خودم براشون میبرم عزیزم!
خجالت میکشیدم اعتراف کنم که در
سکوتم فرو رفتم اما خوب میدانستم زیبایی این دختر ترکمن شیعه، افسار
چشمانش را آنهم مقابل عمویم، اینچنین پاره کرده است.
تلخی نگاه تندش تا شب با من بود تا چند روز بعد که دوباره به سراغم آمد.
صبح زود برای جمع کردن لباسها به حیاط پشتی رفتم، در وزش شدید باد و گرد و خاکی که تقریباً چشمم را بسته بود، لباسها را در بغلم گرفتم و به سرعت به سمت ساختمان برگشتم که مقابم ظاهر شد.
لب پله ایوان به ظاهر به انتظار عمو نشسته بود و تا مرا دید با نگاهی که نمیتوانست کنترلش کند، بلند شد.
شال کوچکم سر و صورتم را به درستی نمیپوشاند که من اصلا انتظار دیدن نامحرمی را در این صبح زود در حیاطمان نداشتم.
♻ ادامه دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
#تعجیلدرفرجصلوات
اللهمصلعلیمحمدو
آلمحمدوعجلفرجهم
ــــ|💕🌸|ـــــــــــــــــــــــــــــــ
❁⎨@najvaye_noorr⎨🌙⎬
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼 #قسمت_پنجم 📚 #تنها_میان_داعش روی همین حساب بود که تا به اتاق برگشتم، زنعمو مادرانه نگاهم
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼
#قسمت_ششم
📚 #تنها_میان_داعش
دستانی که پر از لباس بود، بادی که شالم را بیشتر به هم میزد و چشمان هیزی که فرصت تماشایم را لحظهای از دست نمیداد.
با لبخندی زشت سلام کرد و من فقط به دنبال حفظ حیا و حجابم بودم که با یک دست تلاش میکردم خودم را پشت لباسهای در آغوشم، پنهان کنم و با دست دیگر شالم را از هر طرف میکشیدم تا سر و صورتم را بیشتر بپوشاند
آشکارا مقابل پله ایوان ایستاده بود تا راهم را سد کرده و معطلم کند و بیپروا براندازم میکرد.
در خانه خودمان اسیر هرزگی این مرد اجنبی شده بودم، نه میتوانستم
کنارش بزنم نه رویش را داشتم که صدایم را بلند کنم.
دیگر چارهای نداشتم، به سرعت چرخیدم و با قدمهایی که از هم پیشی میگرفتند تا حیاط پشتی تقریباً دویدم و باورم نمیشد دنبالم بیاید!
دسته لباسها را روی طناب ریختم و همانطور که پشتم به صورت نحسش بود، خودم را با بند رخت و لباسها مشغول کردم بلکه دست از سرم بردارد، اما دست بردار
نبود که صدای چندش آورش را شنیدم:
- من عدنان هستم، پسر ابوسیف.
تو دختر ابوعلی هستی؟
دلم میخواست با همین دستانم که از عصبانیت گُر گرفته بود، آتشش بزنم و نمیتوانستم که همه خشمم را با مچاله کردن لباسهای روی طناب خالی میکردم و او همچنان زبان میریخت:
- امروز که داشتم میومدم اینجا، همش تو فکرت بودم! آخه دیشب خوابت رو میدیدم!
شدت تپش قلبم را دیگر نه در قفسه سینه که در همه بدنم احساس میکردم و این کابوس تمامی نداشت که با نجاستی که از چاه دهانش
بیرون میریخت، حالم را به هم زد:
- دیشب تو خوابم خیلی قشنگ بودی، اما امروز که دوباره دیدمت، از تو خوابم قشنگتری!
نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس میکردم که نفسم در سینه بند آمد و فقط زیر لب "یاعلی" میگفتم تا نجاتم دهد.
با هر نفسی که با وحشت...
♻ ادامه دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
#تعجیلدرفرجصلوات
اللهمصلعلیمحمدو
آلمحمدوعجلفرجهم
ــــ|💕🌸|ـــــــــــــــــــــــــــــــ
❁⎨@najvaye_noorr⎨🌙⎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر چشمان ما کور شود باز هم غزه را رها نخواهیم کرد✌️
🔹صحبت های زوج لبنانی که در حمله تروریستی رژیم صهیونیستی به لبنان که منجر به انفجار پیجرها شد چشم های خود را از دست دادند.💔
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
فقط احمقی مثل رضا پهلوی با پشتوانهی پونصدهزار امضا، اونم در مدت بیش از یکسال و نیم، خودش رو نماینده مردم ایران میدونه که از اسرائیل حمایت کنه!
فقط خائنی مثل رضا پهلوی همزمان که ایرانایران از دهنش نمیافته، تقاضای فشار حداکثری برای مردم ایران میکنه!
بیچارههای درمونده..
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفاوت دنیای معلما و دانش آموزان😐😂😂
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
تفاوت دنیای معلما و دانش آموزان😐😂😂 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
ولی من دانش آموزم بودم همین حس معلما رو داشتم😁😂
نمیدونم چرا برعکس همه من از درس و مدرسه واقعا لذت میبردم😌📚
#حنیفآ
استوری مهران غفوریان به مناسبت هفته دفاع مقدس
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه های عزیزِ من 😍
👀 اگر درس نخونید؛
نمیتونید تاثیر گذار خوبی باشید❕
بیمایه فطیر است😉✨
👈🏻 سخنان انگیزشی #حضرت_آقا تقدیم به تو، دانشآموز و دانشجوی عزیزی که فردا قراره پر قدرت شروع کنی😎💪🏻
#شبتون_حسینی🌙
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
- غریبی مـثل اِمـام صادِق . . 😔
نـه حرَمـی . .
نَـه زائـری . .
نَـه بارگـاهی . . .
نه جَشنـی . . .
تولَدت مُبارَک بهـترین مَکتَب ؛😔♥️ .
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
هدایت شده از 🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
•🖐🏻🙂•
.
#تــآیمدعــا:)
مثــلهــرشب...🌚✨
همگـــےبــاهمدعـــایفــرجرومیــخونیمــ💛
بہامیــدفــرجنــورچشممـــون😍
اگرهمگییکدلویکصدابراےظهوردعاکنیم...
انشاءاللهظہــورمحققخواهدشد ...|✋🏻📿|
.
#دعاےسلامتےامامزمان(عــج):
✨بِسْمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ✨
•🦋اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا🦋•
الّلهُمصَلِّعلیمحمَّدوَ
آلِمحمَّدوعجِّلفرجهُم
ⓙⓞⓘⓝ↯
🕊|→❁⎨@najvaye_noorr ⃟🦋
هدایت شده از 🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
بسم الله الرحمن الرحیم 🦋
#السلامعلیکیابقیةالله...