eitaa logo
نَــــــــــღــــــجــــــــوا‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎ꕥ࿐♥️
8.6هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
9.3هزار ویدیو
9 فایل
نجواها و دعاهای مشکل گشا ، زندگی نا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مه شهدا داستان های آموزنده موسیقی بی کلام آرام بخش
مشاهده در ایتا
دانلود
16.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸ماجرای سفر کربلای حاج آقا 😂 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🌹🍃ختم یاعلی🍃🌹 💜👈🏻 تا۱۰شب هرشب دو رکعت نماز حاجت بخوان سپس بی تکلم باکسے ۱۱۰صلوات فرست و ۱۵۷۰ "یاعَلے"بگو وحاجت بخواه وسه صلوات بفرست 📚گنجهای معنوی ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
قرآن کريم : نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيكَ نَبَاَهُمْ بِالْحَقِّ اِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً؛ [سوره كهف، آيه ۱۳] ما خبر آنان (اصحاب كهف) را بر تو درست حكايت مى كنيم، آنان جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و ما بر هدايتشان افزوديم ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ❤️🙏 ‍ ‍ ختمی قوی جهت از روز یکشنبه تا ده روز و روزی صد مرتبه بخوانید : ✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ یا مُفَتِحَ الاَبواب یا مُقَلِب َالقُلوبِ والابصار یا دَلیلَ مُتَحَیٍّرین وَ یا غیاثَ المثتَغیثین تَوَکَلتُ عَلَیکَ یا رَّب، اِقضِ حاجَتی وَاکفِ مُهِمی وَ لا حولَ وَ لا قُوةَ اِلا بِااللهِ العَلی ِالعَظیمِ و صَّلَی اللهُ عَلی مُحَمَدٍ وً آلِهِ اَجمَعین✨ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به روستا برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی میکنند، چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه‌روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟ پسر پاسخ داد: عالی بود پدر! پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟ پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟ پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا، ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد، ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند، حیاط ما به دیوارهایش محدود می‌شود اما باغ آنها بی‌انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد: متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم ... ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 کیمیا... داستان زندگی پر پیچ و خم و باور نکردی یکی از متخصصین کشورمون👌😍😍😍 🍃🍃🍂🍃
نَــــــــــღــــــجــــــــوا‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎ꕥ࿐♥️
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس) #کیمیا حسین نگاه با احساسی به گلی که می‌خندید و پشت سر هم حرف می‌زد کرد
به قلم (یاس) حسین ترسیده کوثر رو بیرون از دفتر برد و گفت _ بیا بریم برات آبمیوه بخرم شیرینی زیاد خوردی و کوثر خوشحال داد زد آخ جون آبمیوه بعد از تبریکات و امضا کردنا میلاد اعلام کرد که ناهارو مهمون اونن در یکی از زیباترین و لاکچری‌ترین رستوران‌های شهر همه خوشحال شدند زینب خانم خوشحال و مغرور کنار خواهرش خاله سوسن واستاده بود و از حسنات میلاد خان می‌گفت بعضی از جملاتشو با صدای کمی بلند می‌گفت تا مریم هم بشنوه خصوصاً جایی که می‌گفت میلاد اصرار داره کیمیا سفت و سخت به درسش بچسبه تا آزمون تخصص رو مثل آزمون کنکورش بهترین باشه آخه چون خودش هم دکتره هم عضو هیئت علمی دانشگاه برای همینم دوست داره کیمیا هم پیشرفت کنه حرص خوردنای زن دایی مریم مثل روز روشن بود و این لذتی به کیمیا و مادرش می‌داد بالاخره اون عقد کذایی تمام شد و ناهار با خنده‌های همگی خورده شد حسین مدام با اختیار یا بی‌اختیار به گلی نگاه می‌کرد به خنده‌های زیباش که حس زندگی بیشتر می‌کرد به اون شور و اشتیاق و صد البته شیطنتی که مثل خرگوش زبل توی چشم‌هاش بود و آدمو قلقلک می‌داد که سر به سر این دخترک شمالی بزاره زهرا با خنده و رضایت به نگاه‌های یواشکی حسین نگاه می‌کرد دلش برای خودش سوخت چقدر از این نگاه‌ها به عماد کرده بود و در حسرت عشقش سوخته بود عمادی که از همان ماه اول خیانتش رو شروع کرده بود جای رضا خالی بود و این اعصاب حسن آقا را به هم می‌ریخت حسن آقا از اون پدرهایی است که به زبان نمی‌گه دوست دارم یا نگرانتم ولی بدتر از مادرها نگران فرزندش هست فرزندی که قصد کرده بود خودش رو به تباهی بکشه و هیچ گونه نصیحت بزرگترها و دلسوزای واقعیش تو گوشش نمی‌رفت جای خالی رضا رو فقط حسن آقا می‌فهمید عصر که شد همه به منزل خودشون رفتن کیمیا تو ماشین میلاد بود میلاد برای فردا شب خانواده کیمیا رو به منزلشون دعوت کرد از خلوتی کوچه استفاده کرد و بوسی بر گونه کیمیا نشاند و همزمان دستش را رو بازوی کیمیا گذاشت و کمی فشار دستش رو بیشتر از حد معمول کرد و بعد سریع دستش را کشید خداحافظی کرد و راهی خونه خودشون شد... 🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میگفت↓زمزمه‌کنیم: [ اَللَّهُمَّ‌اغْفِرْلی‌الذُّنُوبَ‌الَّتی‌تُحْرِمُنی الْحُسَیْن..] _خدایا‌گناهانی‌که‌مراازحسین‌علیه‌ السلام محروم‌میکند‌ببخش...؛ امام‌حسین‌جانم ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
☑️ امیرالمؤمنین عليه السلام : اِذا كانَ فى رَجُلٍ خَلَّةٌ رائِقَةٌ فَانْتَظِروا اَخَواتِها؛ اگر در وجود كسى خصلتى پسنديده باشد، انتظار خصلت هاى پسنديده ديگرى رانيز در او داشته باشيد. 📚 نهج البلاغه، حكمت ۴۴۵ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b