eitaa logo
نَــــــــــღــــــجــــــــوا‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎ꕥ࿐♥️
8.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
9.2هزار ویدیو
9 فایل
نجواها و دعاهای مشکل گشا ، زندگی نا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مه شهدا داستان های آموزنده موسیقی بی کلام آرام بخش
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸✨خواندن آیه ۱۳ سوره انعام جهت تسکین خشم و غضب بسیار مفید است. وقتی از خود یا دیگری این صفات را مشاهده کردید بسیار بخوانید رفع می‌شود✨ 📚خواص الآیات ۵۴ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علت و درمان ترس کودک در خواب بسم الله الرحـــــــــــــــــــــمن الرحیم ❤️اميرالمؤمنين علی‌بن‌ابیطالب صلوات الله علیه: 🌷دست و صورت كودكانتان را از چربىِ غذا بشوييد، زیرا شيطان، چربی را مى‌بويد پس کودک در خواب مى‌ترسد و دو فرشته‌ی کاتب نيز آزار مى‌بينند.🍃 📚عيون أخبار الرضا عليه السلام ج ۲، ص ۶۹/ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی گره بزن حال همه مارا به خوشبختی، سلامتی، دلخوشی... روزتون زیبا عزیزان 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
8.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. باهم ببینیم وبشنویم نظر جامی ،مولانا وحضرت حافظ رو درباره ادمایی ک عاشق نیستن 😍✋ راهی زیباتر از عشق ورزیدن نیست 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#️⃣ امیرالمومنین امام علی علیه السلام: از غيرت ورزيدن بيجا بپرهيز كه اين كار، زن سالم را به بيمارى مى كشانَد و پاك دامن را به گناه 📙از نامه 31 نهج البلاغه ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر دیدید نمازتان به شما لذت نمی‌دهد قبل از تکبیر و شروع نماز بگویید صلی الله علیک یا اباعبدالله 📙 آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله علیه ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
6.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷از امام علی پرسیدند: اگر در خانه مردی را به رویش ببندند، روزی او از کجا خواهد آمد؟! فرمود از آنجایی که مرگ او می‌آید. 📙 نهج البلاغه ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ در_محضر_علما 🔔 غصه نخور ✅ حاج اسماعیل دولابی: هر جا‌ خدا امتحانت کرد و یک خورده‌ عقب رفتی غصه‌ نخور!... این‌ امتحان‌ لازم‌ بود تا به‌ ناقص‌ بودن‌ خود پی‌‌ ببری، یک کمی‌ تلاش‌ کنی‌ جبران‌ می‌شود... امتحان‌ فضل‌ خداست؛ و برایِ‌ رشد نافع‌ و لازم! ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
نَــــــــــღــــــجــــــــوا‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎ꕥ࿐♥️
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس) #کیمیا کیمیا با تردید به میلاد نگاه کرد و گفت _نگو که آپارتمانت هم همی
به قلم (یاس) .تا آخر شب حسین و میلاد با هم شوخی کردند و خندیدند خانواده میلاد در کل آدم‌های خوبی بودند با اینکه وضع مالی برتری داشتند ولی اهل کلاس گذاشتن و فیس و افاد های این مدلی نبودند موقع خداحافظی و بدرقه کردن میلاد دوباره شیطنتش گل کرده بود همچنان که انگشت‌های دستش رو تو دست کیمیا قفل کرده بود و فشار می‌داد بوسه‌ای از لبهای کیمیا برداشت و خداحافظی کردند روزها می‌گذشت زندگی طبق برنامه‌ای که کیمیا در ذهنش داشت پیش می‌رفت ایلیا به سبحان اعتراض داشت که باید هرچه زودتر به تهران برگردند � هم به کلاس‌ها برسند هم برای امتحان آماده بشن ولی سبحان بی‌خیال بود می‌گفت اگر دوست داری برگرد من فعلاً اینجا می‌مونم از آنجا که ایلیا فرد منضبط‌تری بود تمایل داشت هرچه زودتر برگردد ولی هم به خاطر دوستی‌اش با سبحان و هم خواهش دکتر راهبر پدر سبحان در شمال موند تا مراقب حال سبحان باشه بعد از هفت روز بالاخره کمی رسکاوری شد ایلیا با سبحان چندین بار راجع به کیمیا صحبت کرد و سعی کرد به دوستش بفهماند که این عشق از اول اشتباه بوده و کیمیا و سبحان دو روی مختلف از زندگی هستند که به هم نمیان علی الظاهر سبحان واقعیت رو قبول کرده بود ولی واقعیت این بود که در دلش هر روز و هر لحظه تصویر کیمیا بود که جولان می‌داد بعد از دو هفته از عقد دوباره کیمیا و سبحان با هم روبرو شدند سبحان همراه ایلیا بود ایلیا با آرنجش به پهلوی سبحان زد و سبحان آب دهنش رو بلعید بی‌احساس گفت _تبریک می‌گم خانم دادگر دوباره تپش‌های قلب کیمیا شروع شده بود با اینکه هیچ حسی و تعلقی به سبحان نداشت ولی باز هم تپش قلبش بالا رفته بود سر به زیر تشکر کرد و سریع به سمت گلی که کمی آن طرف‌تر نشسته بود و منتظر کیمیا بود رفت سبحان آهی کشید و ایلیا متذکر شد که بهش قول داده فکر کیمیا رو از ذهنش دور می‌کنه و کیمیا دقیقاً مثل سبحان نفس عمیقی آهگونه کشید دستشو رو قلبش گذاشت و گفت _مرض داری اون ول کرده تو ول کن نیستی بسه دیگه گلی که در چند قدمی کیمیا بود حرفش رو شنید مثل همیشه خندید و گفت _ کیو داری فحش میدی راهبر چی گفت بهت..‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌ꕥ࿐❤️https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌