eitaa logo
نَــــــــــღــــــجــــــــوا‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎ꕥ࿐♥️
8.6هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
9.3هزار ویدیو
9 فایل
نجواها و دعاهای مشکل گشا ، زندگی نا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مه شهدا داستان های آموزنده موسیقی بی کلام آرام بخش
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🌸🍃 گذری بر زندگی‌ پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام آخرین فرزند پاییز.... 🍃🌸🍃
نَــــــــــღــــــجــــــــوا‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎ꕥ࿐♥️
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس) #ایل_آی _امشب بگذره کارای آزمایش و اینا تموم شد محضر رفتنی بهش میگم اگ
به قلم (یاس) منو رسوند خونه چشمکی بهم زد و گفت خیلی کار دارم باید برم آرایشگاه امشب میرم خواستگاری و بعد بلند خندید انگار اون محمد افسرده دیشب نبود به سفارش مامان آرایشگاه رفتم کت و شلوار آیناز ک خونه ما جا مونده بود پوشیدم روسری ساتن به رنگ قرمز و سفید سرم کردم زنگ در زده شد _وا چه زود اومدن مامان _ نه اونا نیستند فاطمه و مامان باباش هستند اونارم دعوت کردم _کار خوبی کردی مامان در و باز کردم حدس مامان درست بود فاطمه که رسید مثل همیشه خندان و پر سر و صدا شروع کرد به کار و توصیه‌های لازم خاله مریم و عمو تبریک گفتن جای آیناز و امیرحسین خیلی خالی بود بالاخره خواستگار ها اومدن همه تنم استرس شده بود تا تکی به توکی میخورد من استرس میگیرم لرز به تنم میافته _ فاطمه خوبم؟؟ _عالی هستی نگران نباش _ آیسو آماده است _آره بابا فینگیلی واسه خودش عطر هم زده خندیدم کاش محمد پدر خوبی برای آیسو باشه اول از همه یک آقای تقریبا مسن ولی سرحال وارد شد و بعد آقای سعیدی و خانم جوانی که کنارش بود و معلوم بود که خانومش هست اومدن و در آخر محمد با کت و شلوار مشکی و گل به دست داخل اومد خنده به لب داشت و تا منو دید گفت _ سلام بعد گل رو سمت من گرفت و گفت _ گل برای گل آوردم گل را ازش گرفتم و روی عسلی گذاشتم داشتم در رو می بستم که آقا مهدی اومد داخل و گفت امروز کوچتون خیلی شلوغه ایلای فکر کنم همه امروز اومدن خواستگاری اهالی این ساختمون البته من امروز با خانواده آقا داماد هستم خندیدم آیسو مودب سلام کرد و رفت پیش آقا مهدی نشست آقا مهدی بوسیدش و گفت آیسو کوچولوی من چطوره آیسو_ ممنون عمو و بعد ساکت موند مامانم که معلوم بود مثل من استرس گرفته نمیدونست چی بگه که محمد خود شروع به حرف زدن کرد و گفت _ خاله ایشون پدرم هستن مامان با خجالت گفت _ خوش اومدین ایشونم که خان داداشم کیارش و همسرشون رومیا مامان و بابای فاطمه خوش آمد گفتند من به دستور اکید فاطمه بعد از خوشامدگویی رفتم و کف آشپزخانه نشستم متاسفانه چون مبل به اندازه کافی نداشتیم همگی ترجیح دادن روی زمین بشینن گوشام تیز کرده بودم که ببینم راجع به مامان محمد کسی میخواد حرف بزنه یا نه که بابای محمد خیلی مودب درست هم صدا و هم لحن محمد گفت _حاج خانوم ما رو ببخشید که مادر محمد جان راضی نشد بیاد ولی مطمئن باشید مهتاب دلش مهربونه الان به خاطر مسائلی که حتما در جریان هستید کمی از محمد دلخوره مامان_ خواهش می کنم ایشون هم حق دارن بالاخره حرف فامیل غریبه نبودند که به راحتی فراموش بشن بابای فاطمه _انشالله که با این وصلت دل ایشون هم نرم میشه و کینه کدورت ها رفع میشه دخترم ایلای دختر شایسته ای است میدونم که دل حاج خانوم به دست میاره آروم و یواشکی از گوشه اپن محمد نگاه کردم دیدم که دقیقا چشمش به آشپزخونه است و تا نگاه کردم اونم منو دید و لبخند زد 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مردم کره زمین سه گروه هستند! 🎤حجه الاسلام قرائتی 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ❤️ اگر امکانش هست این عکسهارو توگروه بذارید خانمهاچاپ کنند و توسالنهاشون بذارند. هست کساییکه که ازاین اشتباهات اطلاعی ندارند و با دیدن عکس بدون توضیح هم درست میشند 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
✨﷽✨ 🔹 عارفی بود که شاگردان زیادی داشت و حتی مردم عامه هم مرید او بودند و آوازه اش همه جا پیچیده بود. روزی به آبادی دیگری رفت 🔸 عابد به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت. مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟ گفت: نه. گفت: فلان عابدبود، نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد. 🔹 نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد، وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟ 🔸 عابد: دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بنده خدا ندادی ولی برای رضایت دل بنده خدا یک آبادی نان دادی! 🔅امام جعفرصادق(عليه‌السلام): عمل خالص آن عملی است که دوست نداری درباره آن، احدی جز خدای سبحان از تو تعريف و تمجيد کند. 📚اصول کافی، ج 3، ص 26 ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🔰زیباست حتمابخونید🔰 🔶 وحشتناک ترين لحظه ى زندگى، لحظه ايست که انسان رادر سرازيرى قبرميگذارند.⚰ 👈 شخصى نزدامام صادق(ع)رفت و گفت من از ان لحظه بسيارميترسم، چه کنم؟ ❣ امام صادق(ع)فرمودند: ✨زيارت عاشورا را زياد بخوان آن مرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟ ❣ امام صادق فرمود: مگر در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد. 💠 اللهم ارزقنى شفاعة الحسين يوم الورود؟🙏 یعنی خدايا شفاعت حسين(ع)را هنگام ورود به قبر روزى من کن.😔 ☝️زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين(ع) در آن لحظه به فريادتان برسد. ...❣ اگر خواستید قرائت زیارت عاشورا را ترویج کنید برای دیگران ارسال نمایید...❣ . ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
✨﷽✨ 🌼هفت قدم برای شاد بودن قدم اول:کمتر فکر کنید ؛ بیشتر احساس کنید ... قدم دوم:کمتر اخم کنید ؛ بیشتر لبخند بزنید ... قدم سوم:کمتر صحبت کنید ؛ بیشتر گوش دهید ... قدم چهارم:کمتر قضاوت کنید ؛ بیشتر بپذیرید ... قدم پنجم:کمتر ببینید ؛ بیشتر انجام دهید ... قدم ششم:کمتر گلایه کنید ؛ بیشتر سپاسگزارباشید ... قدم هفتم:کمتر بترسید ؛ بیشتر دوست داشته باشید ... ♥️ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b