یه مرحله از عصبانیت خانومها هست که خودشون سوال میپرسن خودشون جواب میدن مثلا میگن:تو اصلا به من فکر میکنی؟ معلومه که نمیکنی فکر کردی من نمیفهمم؟فکر کردی من بیشعورم؟لابد هستم دیگه... بعد این مرحله فرار کنین چون بعدش نابود میشین😂 @nakhchilik

♦️انار خوردن بامزه یک خرگوش @nakhchilik

قبول دارین یکی از قشنگترین خاطره های دوران مدرسه وقتیه که وسط کلاس درس ناظم میومد میگفت فلانی بابات اومده دنبالت کتاباتو جمع کن و برو انگار تو حبس ابد، عفو رهبری بهت خورده😂😂 ‌ ‌ @nakhchilik

تا حالا وزغ بنفش"آتلوپوس باربوتینی" دیده بودین؟ ✍وزق نه، ولی یه موجود بنفش دیگه ای دیدیم که از رسته یکجانشینان بود که ان شاالله دیگه نببینیمش 😜😂😂 @nakhchilik

وقتی از مدرسه زنگ میزدن بابات بیاد ‌ @nakhchilik

اون خانمه بود که می‌گفت: «اجازه نخواهم داد اندکی تمامیت خواه کوچه‌های ما را پر از خون جوانان کنند»، هیچی دیگه سخنگوی دولت شد. #طنز_تلخ @nakhchilik

‏یه گل مصنوعی داشتیم بابام اینقدر بهش آب داده هیچی دیگه تو رودربایستی گیر کرده و جوونه زده😳😂😂😂 @nakhchilik

اسراییلی‌های احمق رفتن امتیاز انیمیشن «بچه زرنگ» رو خریدن حالا فهمیدن ایرانیه:😂😂😂 هیچی دیگه به اون که امتیازش رو فروخته به این گاگولا باید گفت اون پوله تنهایی خوردن نداره 😂😂😂😂 @nakhchilik

این مامانایی که تو این هوای 50 درجه بازم از آب گرم برا شستن استفاده می کنن دقیقا فازشون چیه خوب مادر من اون شیر آب سرد داغیش کمتر از آب ابگرمکن نیست 😂😂 @nakhchilik

یه پرسنل جدید آوردیم داروخونه که بنده خدا کلا گیجه و تو باغ نیست... بهش میگم یه پماد آ چشمی بدید، میگه واسه کدوم چشم؟ واسه چشم بصیرت میگم بده لابد. 😭 @nakhchilik

✍من خودم یه مورد از خود طرف شنیدم گفت اومدن خواستگاری بعد صحبت فهمیدیم برا زن من اومدن هیچی دیگه پدر زنم خواهر زنم رو داد رفت 😂😂😂 @nakhchilik

خاطره ای که از بچگیم دارم اینه که یه روز توی پارک به بابام گفتم بابا من زشتم؟ گفت تو پارک منو بابا صدا نکن بگو عمو😂😂😂 @nakhchilik

كودك عراق عصبانی میشه اگه ترکشون کنی و چیزی ازشون نگیری #شب_جمعه #خاطرات_اربعین @nakhchilik

سال اولی که میری اربعین😅 #شب_جمعه @nakhchilik

تو برگشت از سفر اربعین رسیدیم همدان پسرم رفت دستشویی اومد بیرون گفت بابا جات خالی چقدر ابش خنک بود 🤦‍♂🤦‍♂🤦‍♂ طفلی بعد 10 روز اب خنک زده بود بر بدن😂😂😂 راست می گفت لامصب انگار ابسرد کن پشت توالت نصب کرده بودن 😂😂😂😂😂 #خاطرات_اربعین @nakhchilik

یک جلوه از زیبائی‌های مکتب #امام_حسین (ع) در پیاده‌روی #اربعین که در کمتر نقطه‌ای از جهان مشاهده می‌شود #اربعین_1403 @nakhchilik

#داستان #تلنگر تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره درو افتاده برده شد. او با بی قراری به درگاه خداوند دعا کرد تا او را نجات بخشد،او ساعت ها به اقیانوس چشم می دوخت،تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی آمد. سر آخر تصمیم گرفت کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جست و جوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت. دود به آسمان رفته بود؛ بدترین چیز ممکن رخ داده بود. او عصبانی و اندوهگین فریاد زد:«خدا چگونه توانستی با من چنین کنی؟؟» صبح روز بعد با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیکتر می شد از جا برخاست،آن می آمد تا او را نجات دهد. مرد از نجات دهندگانش پرسید:چطور متوجه شدی که من اینجا هستم؟؟ آنها در جواب گفتند:ما علامت دودی را که فرستادی دیدیم!! @nakhchilik

. #صبح_بخیر_زندگی... ☕️ 🍞 سلام به زندگی، سلام به تو دوست عزیز حال دلتون خوبِ خوب... ❤️💚❤️ سفره‌ات پرنعمت و نور 🫓 بفرمایید 🫖 صبحانه.. ☕️ 🍞🍳 @nakhchilik

رفتم طلافروشى گفتم اين طلاها سيرى چند؟ گفت دفعه اولته طلا ميخرى؟ گفتم از كجا فهميدى؟ گفت حالا بماند که طلا گِرمیه، ولی اونیكه قيمت كردى دستگيره دره جنسشم برنزه😂🤦‍♂ @nakhchilik

شما هم مثل من فکر میکردین مداد‌ها رو با تراش نوک تیز میکنن؟ @nakhchilik

کی گفته وسط دعوا حلوا خیرات نمی‌کنن؟! 😹😹😹 @nakhchilik

کاتیوشا 😂😂 @nakhchilik

. رو ابراز احساسات مردها نباید زیاد حساب کرد 😅😅😅😅 @nakhchilik

از این به بعد میخوام به اطرافیانم اعلام کنم کادو مادو چیزی نگیرن برام، بجاش ببرنم دندون‌پزشکی، یا مثلا قسط واممو بدن، تو برهه حساس کنونی این چیزا بیشتر از هرچی به دردم میخورن @nakhchilik

موقع دعوا، آقا تهدید کرد که: میزنم همه چیو میشکنمااااا. زنشم گفته: اگه میتونی دوباره بخری بشکن😂 هیچی دیگه دعوا به خیر و خوشی تموم شده😂😂🤣😅😆😁 ‌ @nakhchilik ‌