eitaa logo
نخچِلیک
2.1هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
9.5هزار ویدیو
4 فایل
نخچلیک یا همون نشگون کانالی برای برخی انتقادات به صورت طنز ولی از نوع تلخ ارتباط با ادمین👤 @nakhchilik_admin 👇👇تبادل کانال و تبلیغات با ایدی زیر @r_e_z_aii128 ما رو به دوستانتون معرفی کنید😉🤝 لینک کانال👇👇
مشاهده در ایتا
دانلود
سال اولی که بهمراه خانواده هامون برا پیاده روی اربعین رفتیم بچه های کوچک همراهمون احساس خستگی کردن خواستیم از این موتورهای سه چرخ بگیریم یکی از اقوام با لهجه خودمون گفت طریق العلما میری 🤦‍♂️🤦‍♂️ طرف با همون لهجه خودمون گفت نِ 😳😳😳😳😳😳 🤣🤣🤣🤣 از مخاطبین عزیزمون😇😊 شما هم میتونید خاطراتتون رو به ایدی زیر بفرستین👇😉 @nakhchilik_admin @nakhchilik
با کاروان رفته بودیم کربلا و منم با لهجه عربی فقط لهجه عربی خوب میتونم حرف بزنم یعنی اون الف لام ش 🤦‍♂️🤣 با بچه ها میرفتیم تو مغازه های کربلا و مثلا میگفتیم الپتو الچند یا الشلوار الچند 🤣 یادمه رفتیم تو مغازه تعمیر دوچرخه🤦‍♂️🤦‍♂️نمیدونم اصلا چطور شد که سر از اونجا در اوردیم به فروشنده گفتم الطایر الدوچرخه الچند یارو یه جوری نگاهم کرد 😳😳😳 حول شدم گفتم الببخشید و در رفتم 😰😰 @nakhchilik
تو سفر کاروانی کربلا آخرای شب رفتیم حرم آقامون ابوالفضل العباس علیه السلام (ان شاالله قسمت همه تون بشه ما هم دوباره 😁 ) دیدم دو سه نفر چسپیدن به ضریح رفتم جلو دیدم از همشهری های شیرازی مون هستن و مداح کاروانمون هم با هاشونِ اون موقع هنوز ضریح رو عوض نکرده بودن و ضریح در حال تخریب بود بخصوص سمت خانم ها که یه تیکه ش چوبی هم بود رفتم پیششون دیدم دارن با ضریح ور میرن 😳😳😳 یه چیزایی دارن ازش در میارن یا خدا🤦‍♂️🤦‍♂️🤦‍♂️🤣🤣🤣 سمت چپ ضریح پیچاش باز شده بود به مداحمون گفتم چکار میکنید گفت اومدیم نشستیم کنار ضریح به آقا گفتم ۱۰ ،۱۵ سال که دارم براتون میخونم حالا صله میخوام 🤦‍♂️ دیدم کنار ضریح پیچ نداره و چوب های داخل ضریح مشخصه از تو بدنه ضریح اینا رو در اوردم یا خدا🤦‍♂️🤦‍♂️🤦‍♂️ دو تا تیکه کوچک سنگ 😍😍و دو سه تا چوب حدود ۳ الی ۴ سانتی که رطوبت خاصی هم داشت😍😍😍😍 گذاشته بود وسط یه دستمال بلندشون کردم گفتم اینجوری پیش بره ضریح رو جمع می کنید اگه بلند نشید میرم زیر ابتون رو پیش خادم ها میزنم 🤣🤣🤣 البته از حسادتم گفتم 😰😰😰 ضریح رو ۳ الی ۴ سال بعد عوض کردن ولی رفیق ما اونا رو هنوز بعد چندین سال داره و می خواسته از اون سنگ ها نگین انگشتر بسازه دلش هم نمیاد میگه حیفِ @nakhchilik
داشتیم برا بار دوم میرفتیم حرم و مداح هم سیمش وصل شده بود 🤦‍♂️ یهویی وسط بین الحرمین مداحمون این شعر قدیمی رو خوند از جوانی به پیری رسیدم عاقبت کربلا را ندیدم عاقبت کربلا را ندیدم توقع هم داشت ما سینه بزنیم و نخندیم 🤣🤣🤣🤣 بیاد همه اون پدر و مادرها و اون جوون هایی که آرزوی کربلا به دلشون موند 😔😔 شب جمعه بخونیم فاتحه همرا با صلوات بر محمد و آل محمد (ص) @nakhchilik
یه بار با پدر خانمم سوار وَن شدیم کنار دست آقای راننده که بریم نجف ...😏 وسط راه ترافیک بود و هی راننده بوق میزد که ماشینها برن کنارررر📣 که یکدفعه بوق ماشین اتصالی کرد و یکسررره شد....بووووووووووق😬 راننده سریع پرید پایین که اتصالیشو درست کنه.... پدر خانم منم بیکار ننشست و شروع کرد با فرمون ور رفتن تا مشکلشو برطرف کنه😶 چون شاسی بوق رو فرمون بود پدر خانمم چندتا ضربه به اطراف آن زد و یه چیزی رو گرفت کشید...یهو قاب رو فرمون از بیخ درآمد و دستش موند ...صدای بوق قطع شد و به ناگاه درب ماشین باز شد و راننده با تعجب داشت نگاه میکرد به پدر خانمم که این چیه دستته...😑 پدر خانمم طبق معمول با لهجه فصیح و زیبای عربی فرمودند..... البوق درست من اینجا....😶‍🌫😶‍🌫🥶 بهشون گفتم عمو جان ....خوب شیر فهمش کردین....دمت گرم😒 راننده تا خود نجف تو فکرررر بود.... نمیدونم به چی داشت فکر میکرد😐🤣 @nakhchilik
نخچِلیک
مخاطبین عزیز😊 منتظر #خاطرات سفر های زیارتی اربعین و کربلا تون هستیم ان شاالله شب جمعه مثل این چن
از اینکه تا حالا هیچکدوم از عزیزان ای نفرستادن بسیار سپاسگزاریم 🤣🤣🤣🤣 یه خورده فعال بشین خوب @nakhchilik
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کشیش ارشد آمریکایی: رفتن به کربلا برای همه واجب است. ⭕️ اگر تا به حال کربلا نرفته‌اید، همین الآن برای رفتن به آنجا برنامه‌ریزی کنید. 🔰 صحبتهای «کِنِث جی. فلاورز» کشیش ارشد کلیسای دترویت درباره تجربه‌اش از زیارت حرم حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) @nakhchilik
سلام من چند روز قبل کربلا بودم رو دیوار یکی از مکانهای زیارتی (گمونم مقام امام صادق در بازاری در کربلا )کلمه ای نوشته بود که من سالها اشتباه تلفظ میکردم شاید برا شمام جالب باشه نوشته بود روی دیوار ها چیزی ننویسید که «مشکول الذمه» خواهید بود. من فک می کردم مشقل ذمه س😂 @nakhchilik ✏ منم خدایی تا امروز نمی دونستم این چجوری نوشته و خونده میشه 🤣🤣 فکر میکردم مشغلام ذمه س 🤦‍♂️🤦‍♂️🤦‍♂️ ولی میگن اصلش مشغل الذّمّه هست ، بنده خدا اون عراقی هم شاید 🤔 اشتباه نوشته تشکر از مخاطب عزیزمون شهد شیرین زیارت عتبات عالیات هم گوارای وجودشون @nakhchilik
یه شب با خواهر شوهرم رفته بودیم بیرون بخاطر دهه فاطمیه موکب زده بودن تو خیابون چایی میدادن رفتیم دیدیم چایی نبات با خرما میدن خواهرشوهرم رفت ۲ تا چایی گرفت با هم خوردیم بعدش گفت تو لیوانشو ببر پس بده یه پسر جووونی بود لیوان هارو ک بردم تو ذهنم این بود تشکر کنم ازش بگم انشالله برین کربلا (دعای من همیشه همینه یه دعای دو سر برد 😁😁) حواسم نبود و طبق عادت بهش گفتم انشالله با هم بریم کربلا 😒 آقا آب شدم اصلا نفهمیدم چجوری صحنه رو ترک کردم چند نفری اینجوری نگام میکردن 🙄 برا سروسامان گرفتن جوانان دعا کنیم 🤣🤣 @nakhchilik
نزدیکی های نجف اشرف بودیم و مداح کاروان شروع کرد به خوندن رانندگی هم خو تو عراق وحشتناک از چپ و راست سبقت می گیرن 🤦‍♂️ اول ورودی شهر نجف اتوبوس ما رفت توی سبقت ، اتوبوس بغلیمون هم می خواست کم نیاره نزدیک بود تنه به تنه بشن اتوبوس ها (نمی دونم از بغل به هم زدن چچی میگن🤦‍♂️)، راننده ما یه خورده کشید کنار گوشه آینه سمتش خورد به تابلو و یه تکان مختصری خورد اتوبوس همه اشهدمون رو خوندیم 🤦‍♂️🤣🤣 مداحمون هم که سرپا وسط اتوبوس میکروفون به دست وایستاده بود یهویی برداشت گفت یا علی ما را کربلایی کن بعد ان با ما هرچی خواهی کن 😳🤣🤣🤣🤣 یعنی منفجر شد اتوبوس ، راننده هم هاج و واج نگاه همون میکرد که روحانی کاروان براش توضیح داد @nakhchilik
با پدر خانمم نجف بودیم.....😶‍🌫 نماز صبح رفتیم حرم حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام ... حرم خیلی شلوغ بود و بعد از زیارت ؛ ما جلوی ایوان تمام طلای حضرت علی علیه السلام مشغول نماز شدیم...نماز صبح که به پایان رسید میخواستم بلند شم که بریم به محل استراحتمون... پدر خانمم گفتند کجا...؟😐 گفتم ؛ نماز که تموم شد بریم به محل اسکان... ایشون فرمودند؛ این لحظات را قدر بدان و چند رکعتی نماز مستحبی بخوان🙄 منکه خیلی خسته بودم نشستم تا ایشان چند رکعتی نماز بخوانند بمحض اینکه نمازشان تمام شد بلند شدم که مثلا بریم گفتند کجا...؟😐 بنشین که برای پدرم دو رکعت بخوانم موقعیت خوبیه اموات چشم انتظارند...😶 نشستم....نمازشون که تموم شد خواستم برخیزم که خیر سرم بریم برا استراحت...😥 گفتند کجا....؟ صبر کن که یک دو رکعت هم برای مادرم بخوانم...مادر به گردن بچه اش خیلی حق داره....تو هم بلند شو برای مادرت نماز بخوان.... حال نداشتم نشسته خودمو نگه دارم چه برسه که......!!! مقداری صبر کردم...چنان نمازشان را طول میدادن و در قنوت نمازشون دعاهایی میخواندن که انگار دعای جوشن کبیره... چشمام باز نمیشد ...خیلی خوابم میامد بهر حال هر طوری که بود نمازشون تمام شد.... خوشحال شدم گفتم اگه تموم شد که بریم....؟🥱 گفتن کجا.......؟!! گفتم ....محل اسکان دیگه....😵‍💫 گفتن معلوم نیست سال دیگه قسمتمون بشه...غلیمَته واسته دو رکعت دیگه بخوانم گفتم بس نیسسسس! فرمودند ....تنبلی رو بذار کنار بلند شو نماز بخوان تو هم... با خودم گفتم ...یا حسین....نهضت ادامه دارد...🥸 ماشاءالله چه نمازی میخواندن...اصلا خستگی براشون معنا نداشت.... اما من.....😴 بعد از اینکه نمازشون تموم شد گفتم... اگه صلاحه ادامه نمازتون رو تو همون محل اسکان بخوانید... گفتند یعنی حرم رو رها کنم بیام اونجا چه کاریه...بعدش گفتند اگه میخوای تو برو من بعدا میام گفتم اگه راه رو بلد بودم که اینقده منتظر شما نمیشدم🥺 گفتند باشه ...خب اینو از اول میگفتی... خوشحال شدم و بلند شدم که بریم... گفتند کجا....؟؟! منم که دیگه گیچ خواب بودم یهو گفتم سر اَسیا....محل اسکان دیگه....مُردم از خستگی گفتند؛ آها باشه....پس آماده شو.... من یه دو رکعتی دیگه بخونم میریمممم یعنی....من....😮‍💨😵‍💫 و پدر خانم عزیزم🧎🧎🧎🧎🧎 @nakhchilik
سال قبل کرونا و برای بار اولم رفته بودیم اربعین و قرا شد از مسیر علما بریم که هم کنار فرات هست هم کنار نخلستون ها و واقعا هواش نسبت به جاده اصلی خنک تره تو مسیر دو جا برای شنا بود یکی سر دوراهی که از پشت مسجد سحله میاین و بین مسیر اصلی و علما درمیاده و یکی با فاصله نزدیک سد هست بار اول 🏊‍♂️ و کلی کیف کردیم اما چشمتون روز بد نبینه جای سد که رفتیم اتفاقات بسیار بدی برام افتاد برا بار دوم که رفتیم 🏊‍♂️ شروع کردیم شوخی کردن دستمو شبیه تفنگ میکردیم مثلا بهم شلیک میکردیم ( یه توضیح بدهم رود خونه برخلاف استخر با شیب ملایمِ و عمیق نمیشه و تقریبا حالتی شبیه پله داره ) یکی از رفقا به خاطر ندونستن همین مسئله همون اول فرات شیرجه زد و با سر رفت تو سنگ و سرش شکست 😱😣 فرات یه مشخصه ای دیگه ای که داره ابش گل آلوده مثل برخی رودخونه ها نیست که آبش زلاله و برای همین بستر رود رو نمیبینی حالا از داستان غافل نشیم تو این وسط مسخره بازی به قسمتی رسیدم که تقریبا تا کمرم اب بود و اونجا به عموم گفتم که بهم شلیک کنه و اونم مثلا ۳ تا تیر زد دو قدم عقب رفتم خودمو رو اب ول کردم خودم رو رو اب ول کردن همانا و اب منو بردن همان اولش که متوجه نشدم چه اتفاقی افتاده ولی وقتی خواستم پامو بزارم رو کف رودخونه پام به کف نرسید سعی کردم شنا کنم ولی خب چون جلوی سد بودیم اب قدرت زیادی داشت عموم که بهم مثلا تیزر زد بود متوجه شدن که چه اتفاقی افتاده اومد منو نجات بده و دستمو بگیره که گرفت ولی ول شد دستم و خودش متوجه شدن که اب داره میبردش سریع به یکی از عراقی که اونجا بود گفت و ایشون جستی زد و منو نجات داد نزدیک بود خدا بهم رحم کنه 🤣🤣 @nakhchilik