eitaa logo
نمکدون شعبه ایتا
194 دنبال‌کننده
99 عکس
19 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تذکره بانوی اول خباثت مسیح علی‌نژاد سمیه رستمی آن بانوی متوهم روزگار؛ آن مجری، جاسوس، خبرنگار؛ آن مخالف عفاف و حجاب؛ آن باد شده چون حباب؛ آن یکی از هزار رهبر اپوزیسیون؛ گَل و گیسش چون فِرچه دَشوری کنار سیفون؛ آن که مدل مویش لانه کلاغی؛ معصومه علی نژاد قمی کلایی( یُشِپِشُ الله گیس‌ُها)، زعیم چهارشنبه‌های سفید و آزادی‌های یواشکی بود. نقل است وی از ابتدا مزرعه کشت کک ارگانیک داشت به تنبانش و پیوسته پالان همی کج داشت و چنان که گفته‌اند بار کج به منزل نرسد این که پالانش کج باشد و سرخاب سفیداب همی مالید از گونه تا بیخ زنخدان تا پیراسته گردد زشتی کردارش و نشد فوقع ما وقع. آورده‌اند روزی بر فیسبوک خود نبشته همی‌کرد که زنان را آزادی یواشکی باید جهان را محروم از حسن جمال آنان نشاید و روز دگر به اینستاگرام فراخوان همی داد که شال روسری بر سر چوب نمایند و چهارشنبه سفید به پا دارند و کلاً دکان به مجازی گشاده بود و کاسبی می‌نمود و نان از عمل خویش می‌خورد تا محتاج خلق نباشد.
روزی فریاد همی برآورد که زنان ایران را من دلسوزم! یاران گفتند: «دلت صدی چند بسوزد که تاکنون ۷۷۰هزار دلار از آمریکا ستانده‌ای با خانه‌ای فول امکانات؟!» در جواب ایشان زبان از منتهی‌الیه حلق برآورد و گویند با حفظ سمت مجری و جاسوسی و اینها، ادب‌آموز جمعی بود به صورت پاره وقت با متد لقمان حکیم. روزی به دادگاهی درآمد و فغان برآورد و آن گیسوان همچون سیم ظرفشویی در هم گوریده را افشان همی‌کرد که داد من از حکومت ایران بستانید، خانواده من تحت فشارند و برادرم در بند. گفتند:« اوووهَههه! چه خبر است ترا؟!» گفت: «اکنون فی و مظنه کف بازار ۶۵۰ هزار دلار باشد خواهان آنم که مشتری باشید و شما را ۱۵۰هزار دلار تخفیف میدهم مهمان من، پس آخرش ۵۰۰ هزار دلار غرامت بدهید مرا از پول‌های بلوکه شده حکومت که بزرگان گفته‌اند تطمئن القلوب إلا بالپول و الدُلار». گفتند: کدام خانواده؟! هم آنها که ترا چون انبانی از پسماند غیرقابل بازیافت رها کردند و ترا گردن نگرفتند به هیچ وجه من الوجوه. گفت: رضی الله عنهم من الاولین و الاخرین. چه باک که آنان را نیز بفروشم به دلار و وی اِند پست فطرتی بود و هیچ کس با وی یارای رقابت نبود. و نیز آورده‌اند روز دگر، باز فریاد و فغان همی برآورد. گفتند: «دیگه چته؟!» آشفته گفت:«چه نشستید که نزدیک است مرا بربایند و با زورقی به ونزوئلا برند و اِف‌بی‌آی گواه من است. گفتند: «چاییدی بابا! و آنکه برای خود شاهد آوردی؛ چون روباه است که وی را پرسیدند شاهدت کیست؟ گفت یُشاهِد فی کل حالٍ هٰذا دُمْبَم و به دمب خویش اشارت داشت. و حق این بانوی آزادیخواه بخوردند که داستان ربایشش جُک سال بودی و خروس از شنیدنش چنان خنده در افتد که تخم مرغ رنگی از خود در دهد. و همو بود که برای تعلیق فدراسیون فوتبال و اخراج تیم فوتبال ایران از جام جهانی قطر کمپین به راه انداخت. گفتند: «مگر تو وطن نداری؟!» گفت: نوچ! و وی تابعیت انگلیس داشت و اشک تمساح برای زنان می‌ریخت و اشکش را دبه‌ای خدا تومن حساب می‌کرد و گویند: رحم الله خاله خرسه را که دوستی‌اش از نادانی؛ نافرجام بود اما وی روی خاله خرسه نیز سفید کرد به خیانت و خدعه و نیرنگ. چُلاق الله انشالله تعالی! https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
احساس سوختن به تماشا نمی‌شود نویسنده: سمیه رستمی ازآنجایی‌که شوخی با مشاغل بعد از سیگار کشیدن با ماسک فیلتردار، سخت‌ترین کار دنیاست، چراغ اول شوخی را با شغل آتش‌نشان‌‌ها روشن می‌کنیم که بر همگان فول‌اچ‌دی مبرهن است، شخصیت فداکاری دارند و هر آتشی هم به پا شود، موارد ایمنی را رعایت می‌کنند که نه سیخ بسوزد نه مای نویسنده. آتش‌نشانی عشق می‌خواهد. عشق‌های آتش‌نشانی به چند دسته تقسیم می‌شوند: دسته اول؛ کسانی که عاشق آتش‌نشانی هستند. این دسته هم آنهایی هستند که از بچگی روحیه فداکاری و نجات‌دادن بقیه گوشه‌کنار هر درزی از وجودشان که فکر کنید نهادینه شده است. خصوصاً آنجایی که آب می‌ریختند دور مورچه‌ها بعد با یک‌تکه چوب مورچه‌ها را نجات می‌دادند. شعر «تو کز محنت دیگران بی غمی، برو از خدا شرم کن! نه، چیز، ببخشید! پسرخاله شلغمی؟! نه، این نبود، آهان! نه شاید که نامت نهند آدمی!» سرلوحه زندگی‌شان بوده. دسته دوم؛ این‌ها هم عاااشق آتش‌نشانی هستند. اینها همان افرادی هستند که استاد اعظم تمام رموز و فنون برپایی آتش بدون مثلث آتش تو کلاس بودند، ناظم همین‌ها را مبصر می‌کرد. دسته سوم؛ کسایی که مدل خودشان عاشق آتش‌نشان‌ها هستند؛ این‌ها وقتی ماشین آتش‌نشانی می‌بینند تخته‌گاز دنبالش می‌روند در دل و در پاره‌ای اوقات در روده خطر؛ چون اعتقاد دارند نباید رفیق نیمه‌راه بود. لابد این‌ها در زندگی قبلی‌شان.... ادامه در لینک زیر 👇 http://dtnz.ir/?p=318054 https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۹ نقیضه تذکره نویسی تذکره همان زندگی‌نامه و بیوگرافی محسوب می‌شود. اولین بار مرحوم استاد زرویی نصرآباد تذکره را نوشت. ایشان خیلی تصادفی به کتاب تذکره الاولیا عطار نیشابوری برمی‌خورند و بعد از آن کتاب تذکره المقامات را می‌نویسند. تذکره نویسی نوعی نقیضه است و بیشتر بر پایه شوخی‌های کلامی استوار است. اینکه ما شرح حال کسی را با زبان کهن بنویسیم کافی نیست و حتما لازم است در آن از شوخی های مختلف کلامی و عملی بهره بگیریم. تکنیک‌هایی که تا الان آموزشهایش در کانال بارگذاری شده، اغلب تکنیک شوخی کلامی است. شوخی عملی وابسته به ذهن موقعیت پرداز و خلاق طنزپرداز دارد. نکته مهم در تذکره نویسی و کلا طنز به زبان کهن این است که دیگر شور و شیرینش را در نیاوریم و کلمات مهجور و ثقیل را ننویسیم که ابوالفضل بیهقی از قرن چهارم هم نتواند آن را بخواند. کلمات بهتر است در حد گلستان سعدی باشند که برای مخاطب امروزی سخت نباشد. با توجه به اینکه در زبان کهن از عبارات عربی هم استفاده می‌شده میتوان با استفاده از تکنیک عربی‌سازی شوخی ایجاد کرد اما در این مورد هم لازم نیست از بیخ عربی سازی کنیم. به قدر اضافه کردن «الف و لام» و یا «واو و نون» جمع به کلمات فارسی اصیل به غافلگیری و تضاد میرسیم. در عین حال میتوان از کلمات بیگانه هم استفاده کرد. کلماتی که واژه آرایی طنز داشته باشند که قبلاً آموزش آن داده شده است. استفاده از این کلمات سلیقه‌ای است اما هرچه تولید غافلگیری کند جا دارد که متن طنز و در راستای نقطه کانونی متن به کار برده شود. نقیضه تذکره در مواردی کاربرد دارد که موضوع اصلی؛ شاخه‌هایی فرعی متعددی دارد و از پاره پاره شدن متن جلوگیری میکند و هر شاخه فرعی در قالب گفتار یا حکایتی بیان می‌شود. قبل از نوشتن تذکره؛ حتما حتما تذکره الاولیا https://ganjoor.net/attar/tazkerat-ol-ouliya و تذکره المقامات https://www.khabaronline.ir/news/166476/%D8%AA%D8%B0%DA%A9%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%AA-1-%D8%B0%DA%A9%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF-%D9%84%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AD%D9%81%D8%B8%D9%87-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87 را سرچیده و سین بفرمایید. https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
سلام بعد مدتها فراق و حتی فراغ خبرخند ۹۳منتشر شد https://btid.org/fa/video/243998 https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
عزیز نسین یک دسامبری مغرور بود نویسنده: سمیه رستمی عزیز نسین طنزپرداز یک دسامبری مغرور و شگفت‌انگیز بود. البته این اسم مستعارش بود. اسم اصلی‌اش مِحمَت نصرت بود. برخلاف همه که بچه‌ننه می‌شوند، او بچه‌بابا بود و اسم پدرش که «عزیز» بود را انتخاب کرد. «نسین» به ترکی یعنی «تو چه کاره‌ای؟!» یا «تو چی هستی؟!». پدر عزیز نسین برایش مقدار معتنابهی ارث؛ از فقر باقی گذاشت. همین ارثیه بعدها دست‌مایه اصلی طنزهای وی شد. پس به او حق بدهید که بخواهد نام پدر را زنده نگاه دارد. حاصل این ارثیه هنگفت ۱۰۰کتاب شد که به ۳۰ زبان ترجمه شد. در ایران نیز هر کسی یک اپسیلون داعیه روشنفکری داشته باشد، باید کنار کتاب‌های جوجو مویز و سمفونی مردگان و بیگانه کامو، حتماً حتماً کتاب «بره‌ای که گرگ شد»، «پخمه» و «برید کنار سوسیالیسم داره میاد!» را خوانده باشد و گهگاه از وی نقل‌قول کند گاه‌وبی‌گاه با ربط و بی‌ربط یک داستان از این نویسنده خفت کند و بچپاند لای صحبت‌هایش. البته که پر بیراه هم نگفته است. با کمی اغماض می‌شود فرهنگ و سیاست و اجتماع دو کشور دوست و برادر یعنی ایران و ترکیه را خواهر برادرناتنی از مادر سوا از پدر جدا دانست که مشترکاتی دارند. همین مشترکات موجب شده نویسندگانی مثل ثمین باغچه‌بان و شاملو و چند نفر دیگر وظیفه خودشان بدانند که آثار عزیز نسین را ترجمه و راهی بازار نشر کنند. العهده علی الراوی، راوی یعنی همین ویکیپدیای خودمان که گفته.... ادامه در لینک زیر http://dtnz.ir/?p=318012 https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
۹۴ هم داغ و تازه رسید اینجا ببینید و بخندید که خنده بر هر درد بی درمان دواست. https://btid.org/fa/video/244397 https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
کار، کار انگلیسی هاست نویسنده: سمیه رستمی انگلیسی ها بعد هفتادسال صاحب یک پادشاه نو نوی فابریک شدند. بزرگوار فنی سالم، سالم است و یک‌جوری بوی نویی می‌دهد انگار همین‌الان پلاستیکش را برداشته باشند و از وکیوم درش آورده باشند. ولی بعضی از مردم انگلیس اعتراض دارند. مثلاً یک عده گدابازی در می‌آورند که چرا این همه خرج مراسم تاج‌گذاری شده است انگاری روح اسکروچ مرحوم در آنها حلول کرده باشد؟ اولاً قدیمی‌ها که نور چراغ زنون بپاشد در تمام درزهای گورشان گفته‌اند حکومتی که خرج دارد، ارج دارد! باید جلوی چهارتا کشور و چهارده تا مستعمره آبروداری کرد یا نه؟! ملکه فقید هفت هزار و خرده‌ای مهمان دعوت کرده بود، چارلز بینوا دو هزار و دویست تا. بالاخره باید نشان بدهد پشمی به کلاه پادشاهی بریتانیای کبیر هست، جوری که کرک و پشمی به تن مهمان‌ها نماند یا نه؟! پسان‌فردا ننه الیزابتش از بیخ گور سلطنتی‌اش او را عاق کند که آبروی سلطنت را به باد داده چه کسی پاسخگوست؟ تازه همه هزینه‌ها از جیب خود خاندان سلطنتی بوده که ارث پدری‌شان بوده نه مالیات مردم. حاصل کد یمین و عرق جبینشان. یک عده که از بیخ منکر پادشاهی شده‌اند! مگر الکی است؟! شاعر سرود ملی، مسخره پدر اینها نیست که کلی دعا به جان پادشاه کرده و از خدا حفظ پادشاه را مسئلت داشته. در این شعر، عرفان و حکمت موج می‌زند. مخصوصاً آنجایش که می‌فرماید: «خدایا! پادشاه مهربان ما را سیو کن!» کنفوسیوس در برابر این فراز به نشانه احترام چمباتمه می‌زند. ادامه شو اینجا بخونید http://dtnz.ir/?p=318203 https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
فواید روانشناسی تجربی نویسنده: سمیه رستمی پیچیدگی‌های زندگی بشر امروزی باعث شده، بیست چهاری تحت انواع و اقسام فشارها و استرس‌ها قرار بگیرد. جوری که خازن، مدار و سیم‌پیچ‌های مخ و مخچه‌اش یاتاقان بزند و دود سفید رنگی از کله‌اش برخیزد. اینجاست که نیاز به روانشناس در زندگی بشر امروزی قر ریز می‌ریزد و دائم فر می‌خورد. اما سه نیاز اصلی بشر یعنی خوراک، پوشاک و مسکن طوری او را چهار چنگولی گرفتار کرده‌اند که از پس هزینه روانشناسی برنمی‌آید. یعنی اگر قبلاً هشتش گِرو نه بود، الان اعداد ماقبلش گرو اعداد مابعدش قرار گرفته‌اند. پس تنها چاره‌ای که می‌ماند خود‌درمانی با استفاده از روانشناسی تجربی و فواید آن است. ایرانی‌ها که در خود درمانی ید طولایی دارند، می‌ماند روانشناسی تجربی که یک چیزی است در مایه‌های دندانپزشکی تجربی یعنی نیاز به دنگ و فنگ و قر و اطوار کنکور و دانشگاه و در نهایت صندلی چرمی راحت ندارد. ته تهش با خرید چهارتا کتاب از گوشه کنار پیاده‌رو و خیابان با عنوان «زنان فلان، مردان بیسار»، «چه کسی قورباغه ما را خورد؟»، «پنیرت را با ترخون و گشنیز سق بزن!»و «دست‌های جادویی، پاهای کانگوریی» جمع می‌شود. مطالعه این کتاب‌ها یک تیر و چندین نشانه است. اولاً؛ .... ادامه در لینک زیر http://dtnz.ir/?p=318041 https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خبرخند ۹۵ بالاخره رسید از بسته مهار تورم تا بسته شیر خشک https://btid.org/fa/video/245180 https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
امروز بالاخره قمپز سعادت پیدا کرد میزبان بنده باشه ولی این خاطره بعد از قمپز بنده است ...
خلاصه از ما توقع خاصی نداشته باشید. 😁 https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
خبر خند 97 کرک و پر آمریکا ...پرررر https://btid.org/fa/video/245926 https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تذکره پرنس ریضا سمیه رستمی آن کبار الحُمقا، آن دلقک الاشقیا، آن تخم‌وترکه رضا پالانچی، آن بدل اسطوره بلاهت باب اسفنجی، یگانه امید سلطنت‌طلبان، آن مرده‌خور اورژینال شاه ایران، آن فعال و مبارز سیاسی، به ایام شباب اهل حال و هول و گِرل فِرند بازی، آن که منصب شاهزادگی‌اش طویل‌المدت، مفت‌خور پرفشنال مال ملت، متهم به قتل الاخوی، ملاقاتش موجب بیرون‌روی، رضا پهلوی داعیه‌دار حکومت ایران بود و اسپیکینگش به فارسی وری هارد. نقل است وی از یک‌سالگی به شغل شریف «حضرت همایونی» شدیداً و کل یوم اشتغال می‌ورزید و این شغل را ۱۶۰ کارگر می‌باید که عهده‌دار شوند و وی به تمامت آن را یک‌تنه به سامان همی رساند و مقرری آن ۱۶۰ کارگر را خود می‌گرفت و می‌گفت: «هرکسی نان از عمل خویش برد، منت اَعلم ناکس نبرد» و اعلم وزیر پدرش بود و وی کودک کار بود وقتی کودک کار مد نبود و مشق وظایف صعب و سخت شاهانه می‌نمود. زان رو که بسی چُلمَنگ و بی‌دست‌وپا می‌نمود وی را گفتند: «بدین دست‌وپا از کجا می‌خوری که چنین فربه همی گشتی؟» گفت: «مرا عهدی است با مامان که تا جان در بدن دارم، همه مال‌ومنال وی چو شیر مام می‌خوارم.»گفتند: «غیر از هنر میراث‌خواری که به‌غایت آموخته‌‌ای؛ چه کسب و پیشه‌ای داری؟!» پس کله خویش خارت، خارت خاراندن گرفت و با نگاه سفیه اندر عاقل! گفت: «این چه سخنی است بیهوده؟! سال‌هاست که این دِ way‌ freedom یا به قول شماها راه آزادی، تخت‌گاز همی‌رفته و کلاج دنده صد تا یه غاز چنج همی‌کنم و نان حلال از کت‌وکول خویش همی‌خورم» https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
همو بود که گفت: «به جهت اعتقادم به مذهب از سلطنت روی‌گردانم اما اگر باز شاهی ایران بر سر کله‌ام لندینگ کند کیش، کیش نکنم که رد احسان خلاف مرام جوانمردی است و چون هر پادشاهی را نایب‌السلطنه‌ای باید دخترم، نور را به نایب‌السلطنه‌ای خود برخواهم گزید» و نور دختری بود سخت مشغول در حوزه مدلینگ و یک word فارسی در خاطر نداشت که اسپیکینگ کند. جوری که گویی هفت‌جد و آبادش در منتهی‌الیه ناف بلاد خارجه زندگانی به سر همی‌برده‌اند. روزی عزم دور، دور کرد و سروکله از سرزمین بنی‌اسرائیل همی به درآورد. گفتند: «پسر کو ندارد نشان از پدر، تو بیگانه خوانش و باقی قضایا و تو را شایسته آن باشد که چون پدر، کله‌خری ننمایی و ارتباط با اسرائیل پنهان همی نگاه‌داری که از مذمت خلق وارهی!» گفت: «تو کز محنت دیگران فارغی؟ چرا قارقار می‌کنی؛ چون کلاغ!» گفتند: «این که قافیه نداشت!» گفت: «اَهَم از قافیه معنا بود که داشت.» گفتند: «اوکی! کدام محنت؟» گفت: «مر شما را خبر نباشد که ایران در بحران بی‌آبی چارچنگولی همی بماند که رهبر ایشانم مثلاً و در اندیشه آن نگران.» گفتند: «اوکی!» گفت: «اوکی و زهر هلاهل! خو اسرائیل جان متخصص آب است و شما در خواب.» گفتند: «آب در چرخ‌گوشت کردن به ز در بنیامین نتانیاهو کوبیدن که وی حبابی است روی آب.» وی چون بز ماده بر خلق نگریست و فحوای مطلب نگرفت و روی خر مرده شرط بست و پارچه سبز به دیوار ندبه گره همی زد تا که بخت ننه‌اش بازگردد. https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263