انشالله که من امشب یادم نره و پست آموزشی جدید بذارم
اما
ترو سر جدتون
از ایموجی تو نوشته هاتون استفاده نکنید
تمرکز مخاطب بر متن رو میاره پایین
و
اعتراف نویسنده به عدم توانایی در حس برانگیزی با استفاده از کلمات هست
بازم هرجور صلاحه
#التماساً
بسم الله الرحمن الرحیم
#پست_آموزشی_شماره۷
۱۲_نتیجه گیری طنزآمیز برای بیان حقیقت ساده:
مقدمه شوخی یک جمله کلیشه است و ضربه اصلی یک حقیقت ساده
مثال:
مرد نامرئی با زن نامرئی ازدواج کرد بچهشان را نمیشد دید!
آب که از سر گذشت آدم خفه میشود!
این تکنیک و مثالهایش را از کتاب آموزش طنزنویسی به زبان ساده محسن سلیمانی آوردهام. الان هر جور که حساب کردم این تکنیک همان نقیضه است.
۱۳_بیربطی یا نتیجه گیری بیربط:
جمله اول کلیشه است اما جمله دوم هیچ ربطی به جمله قبل ندارد. این تکنیک بیشتر در طنز شفاهی کاربرد دارد نه طنز مکتوب که مخاطب فرصت فکر کردن دارد. لحن گوینده در این تکنیک بسیار موثر است، پس بیخیال استفاده این تکنیک در طنز مکتوب بشوید.
مثال: بابا همیشه میگوید خنده بر هر درد بی درمان دواست. برای همین هم تا حالا کلی از فک و فامیلهای ما از سل مردهاند!
اگر به این مثال نخندیدید هرگز فکر نکنید که «وای! نکنه دچار افسردگی شدم که نخندیدم» نخیر، به نظر بنده این مثال چندان خندهآور نبود اما به نظر محسن سلیمانی نویسنده محترم کتاب طنزنویسی به زبان ساده، خنده دار بوده که آورده. ایشان بیشتر از اینکه نویسنده باشند مترجم بودند و مرحوم خیلی از شوخیهای را از ادبیات ممالک خارجه به کتابشان منتقل کردهاند. اساساً مخاطب ایرانی به هر دلیلی سخت میخندد. بنده که فکر میکنم هوش علت آن باشد اما این دلیل نمیشود شما مِن بعد نخندید تا سطح هوشی خود را به رخ بکشید.
این دو تکنیک برای نقیضه و نظیره قالب لغتنامه و تفسیر طنزآمیز شعر کاربردی است.
۱۴_توصیفهای خنده دار: گاهی محتوا و نقطه کانونی جوری چغر و بد بدن است که خیلی راحت نمیشود با آن شوخی کرد. تنها چاره اینجا استفاده از توصیفات خنده داراست.
توصیه بنده:استفاده از واژه آرایی و واج آرایی در توصیفات است.
مثال: فکر میکرد مثل صاحب معدن چغازنبیل پولدارم.
قیافهش شده بود مثل مغز چاقاله بادام.
https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
من که مشغول خونه تکونی م مثلا
ولی بعضیام مشغول ایتا تکونی هستن که از کانال لفت میدن؟
درسته این پنج شنبه پست آموزشی نداشتم اما این پست نگاه شما به نقیضه رو عوض میکنه
http://dtnz.ir/?p=317612
https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
دعوا؛ نمک زندگی است.
سمیه رستمی
«زن و شوهر دعوا کنند؛ ابلهان باور کنند.» این ضربالمثل را قدیمیها گفتهاند که نور چراغ فانوس دریایی به قبرشان بپاشد. لابد برای اینکه دیگران از ترس قرارگرفتن در زمره ابلهان، هوس دخالت در دعوای زن و شوهرها نکنند. اما همین قدیمیها که با پند و اندرزهای لنگهبهلنگهشان ثابت کردهاند در جزو ابلهان نیستند؛ اعتقاد سفت و سختی داشتند که دعوا نمک زندگی است و اگر نباشد و همهاش عشقولانه در کردن باشد حتماً یک جای کار میلنگد. بههرحال آدمی حداقل بیست انگشت باریک و پهن دارد که هیچکدامش شبیه آنیکی نیست. پس چطور میشود اخلاق و سلایق دو نفر مثل هم باشد که مشکل و اختلاف نداشته باشند. اما هرکس به طریقی، میزند دل آنیکی را میشکند و در این زمینه تنوع زیاد است. ولی گل درشتهایش در این مطب ذکر میشود که مشتری زیاد دارد:
دادوفریاد: این روش دعوا برای حل اختلاف بسیار عمومیت دارد. نیاز به شرایط و لوازم خاصی ندارد و در هر مکانی قابلاجراست و محدودیتی ندارد. در این روش زن و مرد باید به صدایشان ولوم بالا بدهند جوری که دیوار صوتی بشکند. اختلافشان را هر چه باشد با دیگران به اشتراک بگذارند. مخصوصاً اگر دعوا در منزل اتفاق میافتد، حق همسایگی را رعایت کنند. شاید این اختلاف برای همسایهها دیگر هم پیش بیاید بهاینترتیب با چندوچون حل این اختلاف آشنا شوند. بعضاً دیده شده این روش را با روشهای دیگر ترکیبی میزنند که دیگر بسته به سلیقه زوجین دارد. آنچه اهمیت دارد تولید فرکانسهای بالا با آخرین ظرفیت تارهای صوتی است. جوری که حق این روش ادا شود و بدیهی هرکسی داد و جیغش بیش، حرفش پیشتر.
بیمحلی کردن: این روش برای زوجین مبتدی پیشنهاد میشود. بیشتر جنبه قلقگیری و دستگرمی دارد و برای سنجش ظرفیت طرفین است. تنها درصورتیکه زن و مرد کهنهکار و باسابقه باشند و بهتازگی از انواع دیگر دعوا مثل روش دادوفریاد بهره وافر برده باشند که صدایشان شده باشد مثل جوجه پنگوئن یخزده؛ میتوانند از این روش استفاده کنند. چون هیچچیز مثل تنوع حال نمیدهد. اگر زوجین صاحب فرزند هستند حتماً آنها را بهعنوان قاصد و چاپار برای ارسال پیغامپسغام به کار بگیرند. مسئولیت دادن به کودکان آنها را برای پذیرفتن نقشهایشان در آینده آماده میکند. از این روش برای اختلافات جزئی میتوان بهره برد.
شکستن اشیا و لوازم منزل: این روش نقش به سزایی در اقتصاد جامعه ایفا میکند و زاویه دید گستردهای را میطلبد. هرچه خانوادهها از این روش در حل اختلافات و دعواهایشان استفاده کنند چرخ صنعت تندتر میگردد. از این روش بارهاوبارها میتوان استفاده کرد البته بستگی به میزان لوازم منزل دارد؛ مثلاً یکبار سرویس چینی را به فنا بدهند، بار دیگر سرویس کریستال را خرد و خاکشیر کنند که لامصب شکستنش صدای زیبایی تولید میکند. در نظر داشته باشند آینه را بگذارند برای آخرین مرحله که صحنه دراماتیکی خلق میشود و صدای جرینگی که ایجاد میکند خیلی نمادین است و نشانه خاتمه این روش باشد. این نوع دعوا دعای بسیاری از مشاغل و صنایع را به دنبال دارد و کلاً دعوای مبارکی است. اگر زوجین به اختلافات مالی برخوردهاند این روش پیشنهاد نمیشود.
زدوخورد فیزیکی: این روش اگرچه بسیار بدوی است و مورداستفاده زن و شوهرهای اولیه ماقبل تاریخ است؛ اما از قدیم گفتهاند «هرچه که خار آید؛ روزی به کار آید» و بالاخره این روش هم برای ایجاد تنوع بدک نیست. مخصوصاً که نه حنجرهای برای فریادزدن مانده باشد نه ظرفی برای شکستن و اختلافات همچنان باقیمانده باشد. باید به این روش بهعنوان تمرین برای مبارزه با خفتگیران نگاه کرد و ضربهها کاملاً واقعی باشد تا قدرت بدنی افزایش پیدا کند. اگر ضربات حقیقی نباشد و تنها با دهان خود صدای دیش، دیش دربیاورند که یعنی آره، ما داریم همدیگر را لتوپار میکنیم تا مثلاً اختلافشان گول بخورد و خودبهخود حل شود، اشتباه کردهاند. چون اختلافی که کار را به زدوخورد کشانده باشد اینطوری حل نخواهد شد.
قهرکردن و ترک منزل: فرقی نمیکند کدامیک به این روش مبادرت ورزند حتی میشود زن و مرد همزمان بروند قهر منزل بزرگترها. اما اگر فرزند دارند بهتر است انصاف را رعایت کنند و نوبتی بروند قهر. در این نوع دعوا پای بزرگترها هم به اختلافات زنوشوهری باز میشود و دعوا برکت میکند، گستردهتر میشود. باور دعوای زن و شوهر کار ابلهان است دعوای پدرزن و داماد یا عروس و مادرشوهر را در برنمیگیرد. بالاخره همه اختلافات فرصت ظهور پیدا میکنند، یکهو هیجانی کل فامیل را درمینوردد و همه باهم مستفیض میشوند.
مراجعه به مشاور متخصص: خیلی خوب تا اینجا شوخی کردیم، خندیدیم. وقت آن شده که دو کلام حرف جدی بزنیم. بالاغیرتاً هنگام اختلافات خانوادگی از مشاور امین و کاربلد استفاده کنید.
خیلی هم کلاس دارد و شیک است. همان قدیمیها که همچنان نور فانوس دریایی به قبرشان بپاشد گفتهاند: «هر سری، یک عقلی دارد.»
منتشر شده در نشریه خانه خوبان
https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
بسم الله الرحمن الرحیم
#پست_آموزشی_شماره ۸
۱۵_تکنیک جانبخشی یا تشخیص
سخن گفتن از زبان هر چیزی غیر از انسان با توجه به خصوصیات و شرایطش. مثل سخن گفتن از زبان اشیا، اعضا جوارح انسان، حیوانات، حشرات
۱۶_انسان گونگی
این تکنیک هم سخن گفتن از زبان هر چیزی غیر از انسان است با فرض رفتارهای انسانی. به نوعی نقد رفتارهای نافرم انسانی است که با انتساب به غیر انسان در به تو هستم دیوار تو بشنو محسوب میشود.
تفاوت این دو تکنیک در این است که دومی را کاملاً انسان در نظر میگیریم.
هر دو تکنیک در طنز بسیار کاربرد دارد چرا که هم زمینه شوخی سازی را فراهم میکند و هم امکان انتقال محتوا.
https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
من جشن می گیرم پس هستم
سمیه رستمی
نوروز نگاهی به جشنهای حاضر در جلسه کرد: موضوع جلسه ثبت چند جشن جدیدِ اما اوضاع جشنهای قدیمی خوب نیست. حاجیفیروز شما از اوضاعت برامون بگو. حاجیفیروز دایرهزنگیاش را تکان داد: حاجیفیروزم سالی یه روزم. باقی سال ماسک زغالی تولید میکنم.
1+12 بدر: سیاهمون نکن. حاجیفیروز: سیزده جان! اسمت رو عوض کردی اما بازم نحسیات دامن طبیعت رو گرفته.
1+12 بدر: درست میفرمایید. عدهای با تقطیع و برش و همگامسازی اعداد و اتفاقات میخوان بنده رو نحس نشون بدن. بنده همیشه در امر خیر پیشقدمم. از جشن عروسی بپرسید با گرههای چمن چند گره بخت باز شد. پیج گشایش بخت هم دارم.
چهارشنبهسوری از جیب لباس رنجریاش ترقهای بیرون آورد و زیر صندلی شبچله انداخت. شبچله از خواب پرید. نوروز به چهارشنبهسوری تشر زد: اینقدر آتیش نسوزون بشین سرجات. شبچله: دیگه چهارشنبه جنگی شده، از بس دنبال بازیهای خشن و جنگیِ. چهارشنبهسوری شانه بالا انداخت: آپدیت بشید لطفاً! هیجان چی میشه؟
نوروز: سوری جان! گزارش رسیده کلی تلفات داری. جنگ جهانی اینقدر کشته، زخمی و مفقودالاثر نداشت. شبچله خمیازهای کشید: موضوع جلسه چیه؟ خوابم میاد. نوروز: یه دقیقه بیشتر بیدار موندی، چقدر خمیازه میکشی؟! شمام که تلفات داشتی چلهجان. سکته قلبی و بیماری سیستم گوارشی.
شبچله به دود زیر صندلیاش نگاهی انداخت: سکتهها برای فشار عصبی هزینه بیخودِ. ناراحتی گوارش هم از پرخوریِ. مشکل از ما نیست. زمونه عوضشده. همش شوآف لاکچریبازی. کجاست صفای قدیم؟ همه چی صوری شده.
چهارشنبهسوری فشفشهها را توی کولهاش گذاشت: کی؟ من؟ چه هیزم نسوزی بهت فروختم؟ نوروز: با شما نبودیم! چرا زود آتیشی میشی از کوره در میری؟
جشن عروسی با چند جشن دیگر وارد شد. نوروز: تأخیر داشتید؟! عروسی: بلهبرون خیلی سختگیرِ. عقد زیرلفظی میخواست تا بیاد. جهازبرون هم هرروز سنگینتر میشه.
جشن طلاق وارد اتاق شد موهایش ژولیده بود و لباسهایش نامرتب و پاره. با عصبانیت در را بست. عقد پا جلوی پای طلاق گذاشت تا سکندری بخورد و پهن شود کف اتاق. طلاق به عروسی اشاره کرد: این آتیشا از گور تو بلند میشه. چهارشنبهسوری: باز انداختن گردن من؟!
طلاق: اگه عروسی کمتوقع بود و زندگی رو سخت نمیکرد. روم به دیوار، برای طلاق هم بزنوبکوب راه نمیانداختن! کاش حاجیفیروز میشدم اما آبرو و حیثیتم به باد نمیرفت. الآن نمیدو نم باید گریه کنم یا بخندم. اصلاً چی بپوشم؟
نوروز: ما هم از حضور شما خوشحال نیستیم. طلاق: منم همینطور. ممنونم که درکم میکنید.
نوروز: با من مثل عزای عمومی رفتار میشه. کسی از حضور من لذت نمیبره. خرید عید برای چشموهمچشمی شده، نه ضرورت. چشم همدیگه رو درمیارن، بعد میگن فلانی چشم نداشت ما رو ببینه.
در باز شد و جشن تولد نوزاد با چند جشن کوچک و پرسروصدا وارد شدند. طلاق: اَیییی! هر؛ روز یکی اضافه میکنه، خجالت نمیکشه. عروسی: حسود! نوروز رو به جشن تولد: اینا کی هستن؟
جشن تولد: چندتا از بچههای لاکچری و باکلاس. میخوام با دوستان آشنا بشن. رو تربیتشون خیلی حساسم، لطفاً مواظب رفتارتون باشید. یکی از جشنها در گوش جشن تولد پچپچ کرد. جشن تولد: گلاب به روتون، گودبایپمپرز شماره 1 داره.
تولد از اتاق خارج نشده بود که ویارونه جیغ کشید. دندونی ویارونه را گاز گرفت تا از خوردنیهایش بگیرد. جشن تولد با عصبانیت به کفش پاشنهبلندش اشاره کرد: الآن میام حسابتون رو میرسم.
شبچله از خواب پرید: چرا احترام ما جشنهای کهن رعایت نمیشه همش شوآف خوشیهای الکی و صوری؟ چهارشنبهسوری: به نارنجک دستیهام قسم من نبودم.نوروز: باید برای تربیتشون وقت بذاره. تازه امروز مهمان ویژه داریم.
درباز شد و جشن کریسمس و ولنتاین داخل آمدند. ولنتاین خرس قرمزی همراه داشت و شکلات میخورد. وارونه نگاهش کرد و آب دهان قورت داد. عقد: ویارونه دلش شکلات میخواد بهش بده. کریسمس: تازه از خارج اومده، بافرهنگ اینجا غریبه است.نوروز: چطوری کریس؟ کریسمس: بعضیها رسوم سنتی و صنعتی رو قاطیکردن، زیر کاج کریسمس، آش شلهقلمکار میخورن.
نوروز: ما جشنها مثل لباسیم. هرکسی باید لباس خودشو بپوشه. بوی خوبی از این اوضاع نمیاد؟ چهارشنبهسوری: من نبودما! جشن تولد که به اتاق برگشته بود: گودبایپمپرز شماره 2 داری؟ حاجیفیروز: میون اینهمه جشن و ریختوپاش، کی میرسید تربیتشون کنید؟ زندگی که همش جشن و شادی نیست. طلاق: همینه دیگه، طاقت سختی کشیدن ندارن، زود طلاق میخوان، تازه جشن هم میگیرن. همه با تعجب به طلاق نگاه کردند. طلاق:چیه به من نمیاد حرف منطقی بزنم؟ گاهی منم منطقی میشم.
تلفن ولنتاین زنگ زد. از اتاق بیرون رفت. طلاق به ولنتاین اشاره کرد: جوونیام، مثل همین زبون نفهم و سربههوا بودم. نوروز: این جشنها برگزار میشن،به رسمیت بشناسیمشون؟ ولنتاین به اتاق برگشت و هارهار گریست. کریسمس:
بازم شکست عشقی خورده! ویارونه: چه اشتهایی! شکلات و شکست عشقی! دلم شکست عشقی میخواد. چهارشنبهسوری: عشقشون سوزان نبوده.
نوروز:12+1 بدر! حواست نیست چه آتشی به پا شده؟! چهارشنبهسوری: بازم پای من رو وسط کشیدین؟
1+12 بدر: جواب دایرکت میدم. پرسیده اگه چمن رو گره فرانسوی بزنیم شوهر فرانسوی پیدا میکنیم؟ یکی پرسیده چمن مصنوعی گره بزنیم، عشقمون مصنوعی میشه؟
ناگهان یک زامبی میان در ظاهر شد. عروسی، عقد و نامزدی جیغ کشیدند. دندونی پشت شبچله پناه گرفت. بوی بدی در فضا پیچید. گودبایپمپرز حسابی سه کرده بود. چهارشنبهسوری: نترسید! منفجرش میکنم. کریسمس: صبر کنید؛ این هالوینِ. جشن ژانر وحشت. طلاق: یا جای من یا جای این. مهرم حلال جونم آزاد.
عروسی: با اجازه بزرگترها منم با حضورشون مخالفم. عقد: این دیالوگ من بود. جشن تولد: اصلاً ولنتاین و هالوین بدآموزی داره. همه به گودبایپمپرز نگاه کردند. تولد: این فرق میکنه، لایکخورش خوبه. شبچله خوابآلود: همش تقصیرِ خوشبختیهای صوریِ. چهارشنبهسوری فریاد زد: چرا به من گیرمیدید. با عصبانیت همه نارنجک دستیهایش را به زمین کوبید، نارنجکها منفجر شدند. شبچله به زمین افتاد: سنگر بگیرید دشمن حمله کرده.
منتشر شده در سایت رسا
https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
May 11
تعبیرخواب درهفت سین+دو
سمیه رستمی
در کتاب تعبیر خواب قیلوله بن چُرتیه، ابن ابیالکابوس آمده است.
سکه
خواب دیدن سکه بر چند وجهه است:
اول مال؛ مرد خواب ببیند سکه میشوید، بداند پول چرک کف دست است و خرید عید صابون آنتیباکتریال. ابن دیرین میگوید: دیر نباشد، عیالش بگوید در پاساژها چه جنسهای نویی آوردند، بازار مرا میخواند، کارتهایت کو، باید امشب بروم و بهاندازه موجودی کارتت بخرم هرچه که هست. تا که از کاسه برون آورم چشم همه فک و فامیلت را.
دویُّم وقت؛ مرد خواب ببیند سکه قدیمی در جیب لباس جدید مییابد باید میان اهل خانهاش، چالش لباسهای ۱۰ سال قبل راه بی اندازد تا بفهمند؛ چقدر لباس قابلاستفاده دارند، بیهوده وقت و پول خود را برای خرید لباس جدید تلف نکنند. ابن سریش میگوید: اگر خواب دید سکههایش را گمکرده در وقت نامناسب به خرید میرود باید اواسط هفته برود که خلوتتر باشد.
سِیُّم احضاریه؛ اگر خواب دید از جیبهایش صدای جرینگ سکه میآید، بداند بهزودی برای خرید به بازارها و مراکز خرید احضار میشود. اگر تمکین نکند احضاریه دادگاه به دستش میرسد. ابن دیرین میگوید صدای جرینگ سکه در جیبهای خالی، نشان پرداخت مهریه است.
سبزه
خواب دیدن سبزه خوشیمن است؛
مرد باشد، علف زیر پایش سبز میشود تا خریدهای عیالش تمام شود و شاید بهعنوان فعال محیطزیست جایزه بگیرد.
زن باشد؛ ببیند هرچه سبزه را کوتاه میکند بازرشد میکنند، نشان اسکناس است که خرج میکند ولی تمام نمیشود. پس بداند شوهرش اختلاس کرده، وقعی ننهد.
دختر دم بخت باشد؛ فیالفور سبزهها را آب بدهد. نشان دانشگاه است تا دکترا درس بخواند، بلکه شوهر پولدار در زندگیاش سبز بشود.
سماق
مردی در خواب ببیند سماق روی کباب میریزد؛ نوش جانش! خوابش را بازگو نکند وگرنه از وی کباب بخواهند. باید برود در صف گوشت بایستد و سماق بمکد؛ اما ابن دیرین در کتاب خوابهای پریشان میگوید: دیر نباشد در پی چشموهمچشمی عیالش، کباب میشود.
اگر زنی در خواب دید سماقها را پیدا نمیکند؛ بداند خواب زن چپ است و تعبیر ندارد. ابن سریش میگوید: لباس شوهرش را ببوید اگر بوی کباب میدهد، دل شوهرش از دست ریختوپاشهای او کباب شده.
سیب
مردی خواب ببیند تا سیب سرخ گاز میزند، دستش درد میگیرد. حمل کردن پاکتهای خرید دستش را چلاق میکند. حکما گفتهاند سیب سرخ برای دست چلاق مفید است.
زنی سیب سبز ببیند که کِرم دارد؛ بداند آن بلوز سبزرنگ با هیچکدام از لباسهایش ست نمیشود. اقوام میگویند: شبیه عمه شِرِک شده است! اما ابن سریش صاحب کتاب چرتهای بیوقت میگوید: شبیه کلم بروکلی میشود.
ماهی
مرد خواب ببیند؛ ماهی قرمز را نمیتواند بگیرد پس موجودی کارتش مثل ماهی از دستش میرود. بهتر آنکه هنگام خرید پول نقد همراه داشته باشد تا خود به چشم خویشتن ببیند موجودیاش میرود.
زن اگر در تنگ ماهی قورباغه سبز ببیند؛ یکی از اقوامش همان بلوز سبزه را خریده که در تعبیر سیب ذکرش شد و دیگر خز شده.
سنجد
سنجد تعبیر خاصی ندارد. اگر خواب دید سنجد را در مشتش بهاندازه ریختهاند؛ برای خرید اعضای خانواده اندازه معین کند. حالا سنجد تعبیر ندارد اما خرید که باید حسابکتاب داشته باشد. ابن دیرین میگوید: در خرید عجله نکند. دیر نباشد از حراجیها حسابشده، خرید کند. ابن سریش میگوید: اگر خواب ببیند پوست سنجد را کنده و گوشتش را میخورند؛ نشان خرید بیبرنامه است. پوست از مرد بکند و گوشت تنش آب شود به حول و قوه الهی.
سیر
اگر مردی در خواب سیر میبیند بهتر است در و پنجره را باز بگذارد، یکوقت روح اموات به خوابش میآیند، خوبیت ندارد خوابش بوی سیر بدهد. خرناس خورپوفیان در کتاب خوابمرگی میگوید: سیر نشان باجناق بد است. از خریدهای عید عیب تراشی میکند اما خودش را باید بهعنوان سلطان جنس بنجل اعدام کرد.
زن در خواب سیر ببیند، تعبیری ندارد. ولی میرزا کپیده لحافدوز گفته: سیر نشان شامپو سیر است و کچل شدن قریبالوقوع ناشی از رؤیت قیمتهاست. پس مداومت کند بر آن.
تخممرغ رنگی
تخممرغ رنگی تعبیری ندارد مگر املت و نیمرو. چون تخممرغ سین ندارد، خواب دیدنش ربطی به خرید عید ندارد. ولی ابن دیرین گفته اگر خواب ببیند تخممرغ قناری را بهجای تخم شترمرغ رنگ کردهاند دستش دادهاند، دیر نباشد که جنس بنجل بهجای اصل بخرد. ابن سریش میگوید: اگر زنی در سبدی تخممرغهای رنگارنگ داشته باشد؛ کیف و کفشش با لوازم سرویس بهداشتیشان ست نیست. پس سال جدید زندگیاش آشفته خواهد شد.
سمنو
اگر مرد یا زنی دید؛ آش شلهقلمکار بهجای سمنو بر سفره هفتسین گذاشته، خوابش خط رو خط شده، باید خواب سمنو میدیده. دست از تجملگرایی و اسراف بردارد و اِلا رسوم عید نوروز را اشتباه بهجا میآورد. ابن دیرین گفته است هرکس چشموهمچشمی کند زود باشد که چشمهایش انحراف پیدا کند.
آینه
اگر مرد ببیند آینه دستش را زخمی میکند، هنگامخرید در بیان عباراتی که برای منصرف کردن عیالش به کار میبرد دقت کند. مثلاً نگوید: اون مانتو تو رو چاقتر میکند! یا پرهیز کند ازجملهی؛ این لباس پیرتر نشونت میده! یا نگوید: با این لباس سبزه شبیه عمه شِرِک میشی! و اِلا خونش پای خودش خواهد بود.
زن اگر آینه را در دست شوهر خواب ببیند؛ بداند که شوهرش خیرش را میخواهد، آینه شکستن خطاست. ابن دیرین هم گفته: انصافاً با آن لباس سبزه میتواند اسکار بگیرد برای ایفای نقش عمه شِرِک!
منتشر شده در نشریه خانه خوبان
البته سال ۹۶یا ۹۷😅
https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
الهی اگر احسن المالم دهی
احسن الحالم دادهای!
#مناجات
https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
سلام عیدتون مبارک
این پست بر اساس تکنیک تشخیص و یا جانبخشی نوشته شده...
پست بعدی نیز بر اساس این تکنیک نوشته شده...
یک ماه مرخصی استعلاجی
سمیه رستمی
با عرض سلام خدمت رییس الاعضاء، مغزعزیز!
اینجانب معده هستم. به نمایندگی دیگر اعضا سیستم گوارشی برایتان نامه می نویسم.
امیدورام حال هر دو نیم کره تان خوب باشد و در کمال صلح بسر برند مخچه ی نازنین را هم دیده بوسم.
باری اگر از احوالات اینجانب خواسته باشید گلاب به رویتان گفتنی نیست به همین دلیل مزاحم شدم تا نکاتی را یاد آورشوم:
ای گرامی! چند روز دیگر ماه رمضان از راه می رسد و اعضا بدن مشغول انبارگردانی و رسیدگی به دارایی ها و خانه تکانی می شوند. این یک ماهه فرصتی تا از دست ذخیره ها بی ثمرِ پرضرر راحت شوند. سیستم گوارش می توانند بعد ۱۱ ماه سر و کله زدن با انواع مواد غذایی جور و ناجور یک مرخصی استعلاجی داشته باشند.
چند وقتی است بيشتر شبیه کارخانه ی بازیافت شده ایم مدام دنبال یک تکه مواد غذایی مناسب می گردیم میان تلي از زباله مثل؛ پاستیل و پیتزا که خیلی هم چقر و بد بدن هستند و در مقابل تجزیه مقاومت سختي ازخود نشان مي دهند آن قدر مشت و لگد پرانی می کنند که یکی دو جای بنده زخم و خراش برداشته است.
همین دیروز کبد شکایت می کرد: دیگر چربی نفرستید گفتیم دیگر دورشکم که جا ندارد، تحمل کن. قلب هم چند باری پیام داد چربی ها مزاحمش می شوند و دورش را گرفته اند، کاری از دستمان برنمی آمد، دلش شکست. کلیه می گوید معدن سنگ شده ام. نق نق روده ی کوچک و غرغر روده ی بزرگ درآمده، نگذاشتیم این صداها به بیرون درز کند باعث بی آبرویی می شد.
همه را وعده داده ام به یک ماه مرخصی استعلاجی اما نگرانم که با شروع افطار در سیلی از غذا های جور واجور غرق شویم. هر چقدر هم اعلام تکمیل ظرفیت کنیم کسی جوابمان را ندهد.
همین ماه رمضان گذشته مهمانی خاله جان که اصرار عجیبی دارد بر ریخت و پاش، وقتی آش دوغ و شله زرد را با ماست و خیار مخلوط کرده، فرستادند برایمان، حیران ماندیم از این ترکیب بی بدیل که دو نوع پلو و خورشت چرب و سنگین از راه رسیدند. مجبورشدیم همه را مرجوع کنیم خدمت همان دهان زبان نفهم!
مهمانی زن دایی جان به چشم و همچشمی خاله جان مفصل تر برگزار شده بود. اصرار می کرد حیف است این همه غذا را دور بریزد، باید خورده شود . بنابراین جور سطل زباله را هم قرارشد ما بکشیم. آن سالاد اندونزی و خوراک چینی تا به هم رسیدند بنای ناسازگاری گذاشتند تمام فنون شرقی را پیاده کردند. کل سیستم ما از سرویس خارج شد نتوانستیم کنترلشان کنیم و آن افتضاحات به بار آمد. بدنامی اش برای بنده ماند که ضعیف هستم و از این بابت جگرم سوخت، دلخور شدم.
گاهی شک می کنیم مراسم مهمانی است یا جام مسابقات افطاری دهنده ی برتر .با قصد ضربه ی مهلک به میزبان این چنین از جان گذشته و بی محابا به دل سفره ی افطار می زنند یا نیت انتقام چند ساعت تحمل گرسنگی است؟ در هر صورت ما متحمل تلفات سنگینی می شویم.
امیدواریم امسال از گذشته درس بگیرید و نقص مدیریتیان را رفع کنید و حداقل غذاهایی را انتخاب کنید که باهم مهربانتر باشند، به پیام اعلام های ما هم توجه کنید. اگر افتضاحات سال پیش تکرار شود همه به وجود شما شک خواهند کرد که از قدیم گفته اند عقل سالم در بدن سالم است.
منتشر شده در نشریه ی خانه ی خوبان. رمضان96
https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
دوش وقت سحر از سفره نجاتش باید
سمیه رستمی
مجری: سحرخیزان عزیز! ما رو از دعای خیرتون در نماز شبها محروم نکنید. هماکنون به دعای پرفیض سحر گوش جان میسپاریم.
سحرخیز اولی: آخ! دیر شد. من هنوز سیر نشدم.
سحرخیز دومی از زیردست و پای بقیه بیرون میآید و بدون فوت وقت دیس و کفگیر را باهم برمیدارد. در این شرایط قاشق جوابگو نیست. پس با کفگیر از دیس پلو بار میزند و دردهان خالی میکند. بعد با ته دسته کفگیر غذا را از حلق به عمق معده میفرستد با همان دسته کفگیر معده را زیرکوبی میکند. بعد پارچ آب را سر میکشد، غذا نشست کند. بولدوزری کفگیر دوم را بار میزند.
مجری وسط دعای سحر میپرد: سحرخیزان عزیز! ضمن حفظ خونسردی؛ نیم ساعتی به اذان مانده هل نکنیداا! لقمه می پره تو گلوتون.
سحرخیز سومی درحالیکه ریسک نمیکند گوشت و لیمو بشقاب خورشت را شلخته دِرو میکند، نعره میکشد: کاش وقت دعای سحر رو بیشتر کنن تا بیشتر فیض ببریم اما صدایش میان هیاهوی بشقاب و کفگیر و قاشق قابلمه گم میشود.
مجری: سحرخیزان عزیز! این لالوهای خوردنها تون به فرازهای دعای سحر توجه کنید. تا پایان لحظات ملکوتی سحر و اذان صبح 20 دقیقه مانده.
سحرخیز چهارم سرش را از قابلمه بیرون میآورد: لامروتا تهدیگ سیبزمینی منو کی خورده؟ مگه خودتون دین و ایمون ندارید؟ روزه با سحری غصبی باطله!
سحرخیز اول به سحرخیز پنجمی پسگردنی میزند و میگوید: خو بیشتر بخور! شدی پوست و استخوون و گوشت بدون چربی. سحرخیز دومی را نشانش میدهد و میگوید: ملخ به شهر ما حمله نکردن چون میترسیدن توسط همین بزرگوار نپخته و نشسته خورده بشن جوری که پاکسازی قومی نژادی بشن.
مجری: سحرخیزان عزیز! ببخشید، شکر میون کلامتون. قشنگ معلومه از سحرخیزی فقط خیزش رو شنیدین. باور بفرمایید فقط چند ساعت باید اندرون از طعام خالی کنید. اینطوری انتقام کل گرسنگان آفریقا رو از ابتدای خلقت تاکنون گرفتید!
سحرخیز دوم: صدای مجری رو میوت کنین؛ تمرکزم رو میگیره. بعد انگاری صدای سوت خمپاره شنیده باشد، خیز سه ثانیه میرود وسط سفره و یک تک نان بربری میگذارد وسط نان باگت دورش را سنگک میپیچد با لواش بقچه پیچش میکند و در کسری از ثانیه میبلعد. بعد همانطور با دهان پر میگوید: اینطوری لایهلایه باز میشه دیرتر گرسنه میشم. از قدیم گفتن آدم گرسنه دین و ایمون نداره!
مجری: سحرخیزان عزیز! تا اذان دو سه دقیقه مونده! دیگه سفره رو چرا لیس میزنید؟ برید مسواک بزنید. جماعت سحرخیز افتانوخیزان به سمت مسواکها میروند.
مجری: سحرخیزان عزیز خدا قوت دل آوران. اذان صبح شده به افق شهرتون. لطفاً پس از رفع خستگی پاشید نماز اول وقت بخونید. سحرخیزان گرامی باشمام حداقل اون سفره رو جمع کنید.
یکی دو ساعت بعد...مجری: اُهوی سحرخیزانِ جان تا قضا شدن نمازتان ده دقیقه باقی است. لاقل تلویزیون رو خاموش کنین، میخوام برم پی زندگیم! پاشید دِ اُوووهَه!
منتشر شده در سایت رسا رمضان قبل کرونا
https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263