علم و دین؛ تقابل یا همسانی!!
عقلانیت مدرن محدودیت های خود را آشکار کرد . علم در پاسخ به مسئله معنا ، خاموش مانده بود و ارزش ها و نهادهای اجتماعی دچار بحران شده بودند . در این شرایط به تعبیر دورکیم ، «بی مایگی اخلاقی» در جوامع مدرن (جوامعی که در فقدان دین به عنوان ضامن اخلاق ، منبع ارزش ها و مولد آرمان های اجتماعی دچار بحران شده بودند) جامعه شناسی را همچون دیگر علوم ، متوجه پیچیدگی اندیشه و حیات انسان نمود ... پوزیتیویسم که خوش بینانه فکر می کرد با پیشرفت و اقتدار علم ، همهٔ مجهولات و نیازهای انسان مدرن تأمین خواهد شد با پرسشهای جدی روبه رو شد ... از سوی دیگر ، در همین سال ها ، در زمینه اجتماعی و در صحنه بین المللی نیز تحولات بسیاری به وجود آمد . جنبش های جدید دینی در جوامع مدرن شکل گرفتند و گرایشی به سوی دینداری های جدید ، ادیان شرقی و معنویت های ساده و شورمندانه شکل گرفت . در دنیای مسیحیت یک پاپ لهستانی انتخاب شد و شور و شوق بسیاری برانگیخت ، در ایران انقلاب شد و یک حکومت مذهبی تشکیل گردید . جنبش های اسلام گرا در بسیاری از جوامع اسلامی به وجود آمدند و تکثیر شدند . در یهودیت گرایشات اولترا ارتدکس فعال شدند و اوانژلیک های پروتستان در مسیحیت رشد یافتند . از همه مهمتر در گوشه و کنار دنیا ، جنگ های مذهبی برافروخته شد ( در ایرلند ، یوگوسلاوی ، سودان ، الجزایر ، افغانستان، هند ، پاکستان و ...) و همهٔ این اخبار ، نشانگر آن بودند که دین دوباره دارد به صحنه اجتماع بر میگردد . تا آنجا که برخی گفتند ، ما اشتباه کردیم ، غیبت خدا به دلیل مرگ وی نبود ، خدا به تعطیلات رفته بود و انگار حالا از تعطیلات بازگشته است . بدین ترتیب جامعه شناسی دین در بسیاری از پیش فرض های تئوریک خود تجدید نظر کرد و تئوری های کلاسیک سکولاریزاسون مورد پرسش جدی و تجدید نظر قرار گرفتند .
📚گذر از دفاعیه گرایی ؛ به سوی پدیدار شناسی متن
📝 فرامرز معتمد ، ص ۱۶۰( مصاحبه با سارا شریعتی )
#کتابخوانی
#عقلانیت
#دین
#سکولار
#اندیشه
🌐 @namaki_az_ketab