eitaa logo
نمکتاب
16.2هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
801 ویدیو
188 فایل
💢نمکتاب: نهضت ملی کتابخوانی💢 『ارتــــباط بــــا نمکتاب🎖』 💌- @p_namaktab 『سفارش کتاب نمکتاب』 🛒 @ketab98_99 『قیمت + موجودی کتب』 『📫- @sefaresh_namaktab 『مشاوره کتاب نمکتاب』 📞 @alonamaktab 『سایت جامع نمکتاب』 🌐- https://namaktab.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمکتاب
💥جلسه سوم پیشرفته 💥 [📚] اصول تندخوانی... [👤] استاد احسان عبادی... دوستات رو دعوت کن😉 ✅ نظرتون برا
تندخوانی پیشرفته 4.MP3
5.44M
💥جلسه چهارم پیشرفته 💥 [📚] اصول تندخوانی... [👤] استاد احسان عبادی... دوستات رو دعوت کن😉 ✅ نظرتون برامون مهمه:) 💌‌- @p_namaktab ✴️ لینک جلسات مقدماتی✨👇 https://eitaa.com/namaktab_ir/4582 🌸@namaktab_ir🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمکتاب
•°🌱❢ 🌸‍ꦿ ◁ ❚❚▷ ↻🌸‍ ꦿ⇆ عبد 1⃣ • • • +امید که در خانه قدم بگذارد...
abd2.mp3
677.2K
•°🌱❢ 🌸‍ꦿ ◁ ❚❚▷ ↻🌸‍ ꦿ⇆ عبد 2⃣ • • • +انگور خدا را به حلال می‌خورد و به سراغ حرامش نمی‌رفت...✨ 🎧‌| 📗‌| 🌿‌‌| داستان دوم ⌈🌿° @namaktab_ir ○°.⌋
💠💠💠 💠💠 💠 شب‌های تعطیل😁 جوان و نوجوان دلش می‌خواهد کاری غیر از درس انجام بدهد🧐 به ما اعتماد کنید و داستان بلند ✨✨کانال ساحل رمان ✨✨ رو بخونید. حتما لذت می‌برید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1299841067Cf9aa36c49c الان عضو شوید.
نمکتاب
#برشی_از_کتاب📖 #قسمت_دوم2⃣ ✈️📝 بعداز یازده ساعت پرواز بالاخره به دالاس، یکی‌ از شهر های بزرگ آمریک
📖 ⃣ 👩📃 صنم زبان انگلیسی را خیلی خوب حرف می زند. عماد یک موقعیت کاری مناسب برایش پیدا کرده. 🤝📃 دوستی دارد به نام الکس که یک شرکت بیمه به راه انداخته است و نیاز به یک همکار دارد. الکس بعداز دیدن صنم و پرسیدن چند سوال به انگلیسی، اعتراف کرد که او عالی حرف می زند و ورودش به شرکت را تبریک گفت😃! 😎📃 آلکس قد بلند و چهار شانه است و هیکل ورزیده ای دارد. سرش را از ته تراشیده و ادکلن تند می زند. 🚘📃...بیشتر از یک ماه است ماشین خریده ام. آن روز سرزده به شرکت آلکس رفتم تا صنم را ببینم. 📲📃صنم پشت میزش نیست ولی موبایلش کنار کیبورد کامپیوتر است. آنت با خوش رویی جلو می آید: _چی شده امروز زودتر اومدی دنبال صنم؟ _ دلم براش تنگ شده. _باید منتظرش بمونی، یه ساعتی میشه که با آلکس بیرون رفته ان. 👣📃 آنت نمی داند آن ها کجا رفته و کی برمی گردند. توی اتاق قدم می زنم. هوا خیلی گرم است. به طرف بیرون می روم تا در ماشین بنشینم و کولر را روشن کنم. ☎️📃 به الکس زنگ می زنم ولی جواب نمی دهد. یعنی کجاست؟ چرا رفته؟ برای چی با آلکس؟ هیچوقت نگفته بود باهم بیرون می روند. ⁉️📃 پس چرا برنمی گردند؟ اصلا سابقه نداشت. خیلی وقت ها بین روز زنگ زدم. تلفنش را جواب نداده ولی من نپرسیدم کجاست. حتما توی دفتر بوده. 🚗📃 ماشینی جلوی شرکت ترمز می کند. صنم و آلکس هردو از ماشین پیاده می شوند. 😳📃صنم وقتی من را می بیند، با تعجب نگاهم می کند: _ آرش، تو این موقع اینجا چی کار می کنی؟ 👋📃 موبایلش را در می آورم. دستش را باز می کنم و موبایل را محکم فشار می دهم کف دستش. _ نگاه کن ببین چندبار زنگ زدم. معلومه کدوم قبرستونی؟ چشم های صنم گرد می شود😳.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمکتاب
•°🌱❢ 🌸‍ꦿ ◁ ❚❚▷ ↻🌸‍ ꦿ⇆ عبد 2⃣ • • • +انگور خدا را به حلال می‌خورد و به
abd3.mp3
576.7K
•°🌱❢ 🌸‍ꦿ ◁ ❚❚▷ ↻🌸‍ ꦿ⇆ عبد 3⃣ • • • +درهیاهوی دنیا، روح‌ها چقدر تشنه شنیدن چند کلمه از صاحب روح هستند...🍃 🎧‌| 📗‌| 🌿‌‌| داستان سوم ⌈🌿° @namaktab_ir ○°.⌋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  تک رنگ
دکتر برای معاینه‌ی قبل از عمل آمد و پای محمدرضا را دید. گفت:《این پایت را نمی‌گویم.پایی را که مجروح است وقرار است قطع کنیم نشان بده.》 محمدرضا باتعجب به پایش خیره شد وگفت:《باورکنید همین پایم است.》 دکتر زل زد توی چشم های محمدرضا. نیشخندی زد و گفت: 《 دست بردارپسر. این پا که از پاهای من هم سالم‌تر است.》 ~📚🌹~ برشی از کتاب هنوز سالم است قصه شهید محمدرضا شفیعی به قلم نرجس شکوریان فرد به مناسبت سی‌وپنجمین سالگرد شهادت🖤 {@takrang1}
نمکتاب
دکتر برای معاینه‌ی قبل از عمل آمد و پای محمدرضا را دید. گفت:《این پایت را نمی‌گویم.پایی را که مجروح
🔻جنازه محمدرضا را از زیر خاک در می آورند.... بعد از ۱۶سال جنازه سالم است.❗️ 🔺محمدرضا پسر خانواده ای ساده بود... مادرش قالی می بافت و پدرش دست فروش بود.🌱 🔶🔸اما یک رازهایی باید باشد که این اتفاق عجیب در عالم بیفتد…✨ بخوانید تا بدانید.📖❗️ ❒خرید از طریق(ایتا)👇🏻: @bakelas_ha ❒خرید با چند کلیک ساده از سایت🌺👇🏻: http://namaktab.ir/ ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
هدایت شده از محله باکلاس
۳۵ امین سالگرد شهادت شهید شفیعی، به یاد همه دوستان هستیم💗