••~🔮📖📜~•• 😇] آدمیزاد هیچ وقت از قصه شنیدن سیر نمی‌شه. 📜] ماندگارترین کتاب‌های تاریخ، کتاب‌های داستان بودند‌. خصوصا داستان‌های واقعی و سرگذشت آدم‌ها و ملت‌ها. ✨]وقتی داستان تجربه‌های دیگران برای ما جذابه، حتما ماجراهای زندگی ما هم برای بقیه جالبه. 🌱] خصوصا اون ماجراهایی که امید و سرزندگی رو به دیگران هدیه می‌کنه. 💫منتظر خاطرات امیدبخشتون هستیم💫 💌_@p_namaktab +همراه با هدیه😍 #امید_هدیه_دهیم #جادوی_خاطرات #چالش |@namaktab_ir|

#امید🌱 درست رسیده بودم به آنجا که حس میکنی هیچ چیز در این دنیا نمیتواند جلودار مشکلاتت باشد...هیچ کس به اندازه ی تو درد و رنج این مشکلات را به دوش نکشیده...اصلا کسی را پیدا نمی کنی که برایش بگویی و او درک کند! شده بودم آن دانه ای که با هزار زحمت سر از خاک بیرون زده بود و تشنه ی گرمای خورشید بود اما خود را در میان یخچال های قطب شمال مشاهده کرده🌫❄️ بدی کار این بود روحم مشوش شده بود و به هر دری میزد برای ذره ای تسلا... ساعت ها با دوستان پاساژها را سرزدیم و آرام نشدم!با خانواده بعد از مدتها پیتزا خوردیم و خندیدند و آرام نشدم!و هزار و یک راه حل دیگر.منی که خیلی جسم ضعیفی داشتم و چندین مشکل جسمانی داشتم،حالا می فهمیدم که بیماری جسمی دربرابر روح مریض،سوسول بازی است!!! نمیدانم به چه مناسبت بود که یکی از دوستان وضعیت گذاشته بودند که اگر کسی دوست دارد حزب قران بخواند اعلام کند.ختم قران داریم... با خودم گفتم حزب خیلی کوتاه است راحت خوانده می شود.من هم اعلام کردم.اولین بار بود که قرآن میخواندم و با تمام وجود میفهمیدم که با خدا هم سخن شده ام.با او حرف میزنم و او غم هایم را آرام آرام به آرامش تبدیل میکند... آرامش روح ارزش گرانبهایی است!این را زمانی فهمیدم که در اوج غم و تنهایی به آن رسیدم... آن زمانی که خداوند اذن داد که خورشید بر دانه ی میان یخچال های قطب هم بتابد.🌝 #ارسالی_مخاطبین #جادوی_خاطرات |@namaktab_ir|

#امید🌱 سلام خاطره‌ها یه وقتایی میشن درس عبرت، یه وقتایی الگو، یه وقتایی هم حال خوب زندگی... هر روز زندگی من، خلاصه می‌شد تو بیرون رفتن، نشستن تو کافه، شهربازی، پارک و...... یه روز که در یکی از همون پارک‌ها با دوستام نشسته بودم، از طرف یه خانمی دعوت شدم به همایش دختران! روز همایش که رسید با خودم گفتم من که هر روز یه جا بودم این هم مثل بقیه می‌رم اگه دیدم مراسمش رو دوست ندارم برمی‌گردم خونه. من با یه تیپ لش و متفاوت وارد سالنی شدم که همه‌ی دخترا چادر مشکی سر شون بود راهنماییم کردن که بشینم ردیف اول داخل اون جمع. واسه اولین بار حس کردم که لباسام قشنگ نیست و اون موهایی که قبل از آمدن دو ساعت باشون ور رفتم تا درستشون کنم زیبایی ندارن... منم دلم یه چادر می‌خواست... اون همایش، جشن دختران حاج‌قاسم بود! وقتی کلیپ حاج ‌قاسم پخش شد که می‌گفتن؛ همه‌ی شما دختران من هستید، حتی اون دختری که حجاب خوبی نداره... واقعا حس خوبی داشتم. بعد اون جشن، من بودم و یه عالمه رفتار غلط که به خاطر قول به سردارم، سعی در درست کردنشون داشتم! زندگیم از اون حالت یک‌نواخت بیرون امده بود و... #ارسالی_مخاطبین #جادوی_خاطرات |@namaktab_ir|

#امید🌱 ۲۲ بهمن سال ۹۷ بود من و مامانم منتظر شروع راهپیمایی بودیم، تو حال و هوای خودم بودم که یه خانم به سمت ما اومدن و یک بسته فرهنگی کوچیک به ما هدیه دادن و گفتن امروز سالروز شهادت شهید ابراهیم هادی هست، راستش تا اون زمان شهید هادی رو نمی‌شناختم. بسته فرهنگی شامل یه مهر کوچیک، یه تسبیح که عکس شهید هادی بِهش متصل بود، شکلات🍬 و عکس زیبا و نورانی شهید ابراهیم هادی بود... وقتی به عکس شهید نگاه می‌کردم واقعا حس عجیبی داشتم کنار عکس نوشته بود رجوع شود به کتاب سلام بر ابراهیم 😍 بعد از گرامی‌داشت مراسم ۲۲ بهمن، برگشتیم خونه ولی من هنوز داشتم به شهید فکر می‌کردم... بعد از این ماجرا من و مامانم بارها به کتاب فروشی های مختلف سر زدیم، حتی نمایشگاه کتاب هم دنبال کتاب سلام بر ابراهیم بودیم... ولی معمولا یه جلد رو بیشتر نداشتن و ما هم دنبال هر دو جلدِ کتاب بودیم ... مدتی گذشت یه روز برای خرید یک کتاب درسی رفتم کتاب‌فروشی، یه دفعه چشم مامانم به کتاب سلام بر ابراهیم افتاد😍هر دو جلد کنار هم بود، کلی خوشحال شدیم کتاب‌ها رو خریدیم ... درست زمانی که احساس می‌کردم دچار روزمرگی شدم شهید ابراهیم هادی به دادم رسید، واقعا نمیدونم چی باید بگم ولی شخصیت این شهید بزرگوار طبق فرمایش امام خامنه‌ای مغناطیس عجیبی داره؛ بعد از آشنایی با شهید هادی می‌تونم بگم دیدم نسبت به خیلی مسائل عوض شد... و خداروشکر می‌کنم بابت این موضوع. #جادوی_خاطرات #ارسالی_مخاطبین |@namaktab_ir|

🎊🎊برنده بهترین خاطره امید بخش کسی نیست، جز....😍 کاربر👇🏻 🎉@hani... مبارکتون باشه🤩 #جادوی_خاطرات |@namaktab_ir|