نمکتاب 🇮🇷
🧐یادداشت های یک رمان اینترنتی خوان رمان اینترنتی 💢#رمان_اینترنتی 5⃣#قسمت_پنجم 😤✍🏻اصلاً یکچیزی را ا
🧐یادداشتهای یک رمان اینترنتی خوان
💢 #رمان_اینترنتی
6️⃣ #قسمت_ششم
👨🎓✍🏻نرگس که چند روزی خفه شده است، امروز لب باز میکند و میگوید که پدرش دعوایش کرده، گفتند اگر آنقدر که به تیپ و قیافه ات میرسی به عقل و فکرت میرسیدی، الآن یک پروفوسور حسابی شده بودی!
😣✍🏻میگوید: دو سه روزیه که حسابی حالم گرفتهشده، حسابی بههم ریختهام، حسابی دارم فکر میکنم که پدرم چرا درکم نمیکنه. خب جوونم و دلم این چیزها رو میخواد.
😎✍🏻هدی با آن مانتوی اندامی اش سری تکان میدهد و میگوید: حالا که خودمونیم، بگم خانم شریفی اون روز که رفتم برای مشاوره چی گفت.
😞✍🏻 حوصله شریفی، شهیدی، شکوری، شفیقی، را ندارم. اما برای پر کردن حس فضولی، همه زوم میکنیم روی صورت هدی، که با کمی قیافه گرفتن، لب خوشگلش را باز میکند...
جداً هدی از همه ما خوشگلتر است. برای جو دادن گفتم...
👀✍🏻 شریفی گفته بود: دقت کردید توی این رمانها همش از شخصیت دختر رمان، جسمش رو تحسین میکنند ؟ انگار دخترها عقل و فکر و شعور ندارند. چشم و دو ابرو و دماغ عملی و موی بلوند و لب قلوها و اندام فقط دارند و دیگر هیچ...
🤬✍🏻جا خوردم. میخواهم مقابله به مثل کنم و فَک شریفی و هدی را پایین بیاورم. ذهنم تند تند رمانها و شخصیتهای نازنین دختر رمان را زیر و رو میکند . لامصب نیست!
🧐✍🏻ترسا، دلآرام، دلنواز، امین، فریبا، زهره، نگین، نسرین، نوا، نوشین، یکتا، یلدا، نسیم، نیلو، نفس، نگار، پریا...
نیست! قابل دفاع نیست!
◀️ادامه دارد...
╭┅──────┅╮
📖 @namaktab_ir
╰┅──────┅╯
🧐یادداشتهای یک رمان اینترنتی خوان
💢 #رمان_اینترنتی
6️⃣ #قسمت_ششم
👨🎓✍🏻نرگس که چند روزی خفه شده است، امروز لب باز میکند و میگوید که پدرش دعوایش کرده، گفتند اگر آنقدر که به تیپ و قیافه ات میرسی به عقل و فکرت میرسیدی، الآن یک پروفسور حسابی شده بودی!
😣✍🏻میگوید: دو سه روزیه که حسابی حالم گرفتهشده، حسابی بههم ریختهام، حسابی دارم فکر میکنم که پدرم چرا درکم نمیکنه. خب جوونم و دلم این چیزها رو میخواد.
😎✍🏻هدی با آن مانتوی اندامی اش سری تکان میدهد و میگوید: حالا که خودمونیم، بگم خانم شریفی اون روز که رفتم برای مشاوره چی گفت.
😞✍🏻 حوصله شریفی، شهیدی، شکوری، شفیقی، را ندارم. اما برای پر کردن حس فضولی، همه زوم میکنیم روی صورت هدی، که با کمی قیافه گرفتن، لب خوشگلش را باز میکند...
جداً هدی از همه ما خوشگلتر است. برای جو دادن گفتم...
👀✍🏻 شریفی گفته بود: دقت کردید توی این رمانها همش از شخصیت دختر رمان، جسمش رو تحسین میکنند ؟ انگار دخترها عقل و فکر و شعور ندارند. چشم و دو ابرو و دماغ عملی و موی بلوند و لب قلوها و اندام فقط دارند و دیگر هیچ...
🤬✍🏻جا خوردم. میخواهم مقابله به مثل کنم و فَک شریفی و هدی را پایین بیاورم. ذهنم تند تند رمانها و شخصیتهای نازنین دختر رمان را زیر و رو میکند . لامصب نیست!
🧐✍🏻ترسا، دلآرام، دلنواز، امین، فریبا، زهره، نگین، نسرین، نوا، نوشین، یکتا، یلدا، نسیم، نیلو، نفس، نگار، پریا...
نیست! قابل دفاع نیست!
◀️ادامه دارد...
╭┅──────┅╮
📖 @namaktab_ir
╰┅──────┅╯
نمکتاب 🇮🇷
#بررسی_موشکافانه_رمان_های_ایتا #قسمت_پنجم 2⃣) اگر یک درختی ریشه نداشته باشد، نه شاخه میدهد، نه برگ
#بررسی_موشکافانه_رمان_های_ایتا
#قسمت_ششم
🧐)در این داستانها که در همین حد هم در مورد پیشینهی این گزارههای عمیق، بحث و بررسی نمی شود. همینجوری یک چیزی در مورد شهادت میگوید و میرود.
🚶♂) یک توصیفی از حجاب فلان دختر میکند و تمام! یکهو یک تیکهای درباره دوست شهیدش میگوید و دیگر هیچ. وسط ماجرا میرود یک نماز میخواند و تمام! یک دور تسبیح را نشان مخاطب می دهد و میرود سراغ ادامهی داستان!
⁉️)قطعا جاهایی با چالش مواجه شده که اصلا چرا این آدم به نماز پایبند است؟ از بچگی خودش و خانواده اش چه کردند که اهل هیئت شده؟
❓)چرا حجاب را دوست دارد و به آن عمل میکند؟ هیچوقت دربارهاش شک کرده؟ سوال پرسیده؟ به جواب رسیده؟ بابت عمل به آن بهایی پرداخت کرده؟ از چیزی گذشته؟
╭❣
╰┈➤ @namaktab_ir