eitaa logo
یاوران نماز
325 دنبال‌کننده
641 عکس
445 ویدیو
73 فایل
🔸منبرک فاطمی(نماز) https://eitaa.com/fatemi222/4701 🔸تبیان_گناباد(فرهنگی) @Tebyangonabad ارتباط @a_f_133 @Mohammadreza47 با مشارکت ستاد اقامه نماز گناباد فهرست؛ https://eitaa.com/namaz_gonabad/922
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماز خوان ها بگوش! 🎙استاد پناهیان 📌نماز خوان ها اگر کسی را می خواهند به نماز دعوت کنند قبلش به خودشون نگاه کنند ببینند با نماز کجای وجودشان را آباد کردند ... 🌹🌹🌹🌹🌹
هدایت شده از منبرک فاطمی
حتی‌اگرخستہ‌ای‌یاحوصلہ‌نداری‌؛ نمازهایت‌را‌عاشقانہ‌بخوان♥️! تکرارهیچ‌چیز‌جز‌نماز دراین‌دنیا‌قشنگ‌نیست . ." ❲ ❳ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ 🌿『آوینـツـہ‌』🌿 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
هدایت شده از منبرک فاطمی
از عارفی پرسیدند: از این همه دعا و مراقبه به درگاه خـداونـد، چه به دست آورده‌ای⁉️ عارف گفت: هیچ! اما بعضی چیز‌ها را از دست داده‌ام؟! خـشـم، نگرانی، اضطراب، افسردگی، ترس از مرگ و پیری، احساس عدم امنیت و ...👌 همیشه با به دست آوردن نیست که حال‌مان خوب می‌شود، گاهی با از دست دادن‌، خیال آسوده‌تری داریم🌱 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ✨نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خداست. 📚 در محضر بهجت، ج۱، ص٢٢٢ ┈┄┅═✾•••✾═
تاريخچه پيدايش نماز https://eitaa.com/namaz_gonabad/1122 نماز در سیره معصومين«ع» https://eitaa.com/namaz_gonabad/1126 نماز در سیره شهدا https://eitaa.com/namaz_gonabad/1131
🔻روایاتی از ائمه معصومین علیهم السلام در باب فسلفه نماز: امام رضا علیه السلام درباره فلسفه نماز می فرماید: «نماز اقرار به ربوبیت خداوند و مردود شمردن هر گونه شریک برای او و ایستادن با حالت خضوع و خشوع در پیشگاه پروردگار متعال است و طلب عفو از گناهان است. و روزی پنج بار سر به سجده گذاشتن برای با عظمت نگه داشتن دستورات پروردگار است و به خاطر این است که بندگان فراموش نکنند و طغیان نکنند و دائماً خاضع و خاشع و علاقمند و خواهان زیادی در دین و دنیا از او باشند.» 🔻امام متقيان امير مومنان على عليه السلام در نهج البلاغه مى فرمايد: خداوند نماز را براى پاك ساختن از تكبر قرار داد... با نماز به خدا نزديك شويد، نماز گناهان را مانند ريختن برگ درختان مى ريزد و انسان را رها و آزاد مى سازد همانند رها كردن بند از گردن چهارپايان. 🔻حضرت زهرا (س) فرمود: «خداوند نماز را واجب کرده است تا از تکبر پاکیزه شوید.» چرا اینقدر تكراری باید نماز بخوانیم؟ اولاً نماز تكرار نیست بلكه شاید در ظاهر تكرار باشد؛ ولی در باطن هر نمازی مانند یك پله از نردبان است كه باهر وعده، پله ای به خدا نزدیك تر می شویم پس پله اول وآخر نردبان خیلی با هم متفاوتند؛ ثانیاً هر تكراری بیهوده نیست، تكراری ترین عمل آدمی در طول حیات خوردن و آشامیدن است كه هیچ انسان عاقلی آن را زائد نمی داند بلكه آن را برای حفظ سلامت وتندرستی لازم و واجب می داند؛ و نماز ورزش و تغذیه ی روح می باشد كه برای پرورش روح و سوخت وساز مواد زائد و رذائل اخلاقی لازم و واجب است ↩️چرا نماز را به عربی می خوانیم؟ علتهای خیلی زیادی دارد كه مهمترین آنها از این قرار است: 1- ایجاد یك زبان بین المللی 2- ایجاد وحدت 3- اگر قرار بود هركس به زبان و لهجه خودش نماز بخواند هزاران نوع نماز ایجاد می شد.
↩️در نماز راز و رمز و اهداف چندى نهفته که بعضى از آنها عبارت است از: الف) یاد و ذکر خدا؛ زیرا انسان موجود فراموش‏کارى است. بنابر این هر چند ساعت یک بار، با خواندن نماز خداى سبحان را یا د کرده و متذکر وجود لایتناهاى او مى‏شود. ب ) وقتى انسان متذکر خدا بود و خدا را مراقب خویش دید، قهراً از انجام گناه و منکرات شرم و حیا مى‏کند. بنابر این یکى از اهداف نماز جلوگیرى از فحشا و منکرات است: «ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر». ج ) هدف دیگر نماز عبودیت و خشوع و خضوع در پیشگاه مقام ربوبیت است. به طور مؤدب ایستادن، رکوع کردن، جبین به خاک ساییدن، سجده و نشستن دو زانو و... همه نشانه‏هاى خضوع است. و این حقى است از خداى سبحان که هر انسانى موظف به اداى آن است. توجه داشته باشید که همین خشوع و خضوع، به تدریج در روح و جان ما اثر گذاشته و انسان را در برابر سایر افراد متواضع مى‏کند. امام على(علیه السلام) مى‏فرماید: «ومن تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا؛ خداى سبحان نماز را مقرر داشت تا پیشانى از روى تواضع به خاک مالیده شود»(نهج‏البلاغه). حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نیز مى‏فرماید: «جعل اللّه‏ الصلاة تنزیها لکم من الکبر؛ خداوند نماز را مقرّر داشت تا دامن انسان را از کبر و منيّت پاک گرداند».
🔺چرا باید نماز بخوانیم؟ آیا می‌شود کسی بگوید من خدا را دوست دارم اما به شیوه خودم با او سخن می‌گویم و نیاز به نماز خواندن نیست؟ امروزه دیده‌ایم بعضی از کسانی که حس روشنفکری دارند و نسبت به برخی عبادات شبهه ایجاد می‌کنند. آنها می گویند من که رابطه خوبی با خدا دارم پس چه نیازی هست که نماز بخوانیم؟ در ادامه پاسخ این سوال را از زبان دکتر میرباقری خدمت شما ارائه خواهیم کرد. ابتدا ویدیوی استاد و سپس متن بیانات استاد را مشاهده می‌فرمایید: خدا را دوست داریم ولی نماز نمی‌خوانیم سوال: اگر واقعا رابطه ما با خدای خودمان خوب است و من می‌‌دانم رابطه ام با خدا خوب است چه لزومی دارد حتما ما بایستیم با آن آداب و هیئت خاصه نماز بخوانیم؟ مهم عبادت خدا است. پرستیدن خدا مهم است. مهم این است که ما به خدا بگوییم خدایا من عبد تو هستم، بندگی تو را پذیرفتم. آن خلوص من مهم است. حالا ممکن است یک اتفاق دیگر بیافتد. به این شکل که کسی بایستد نماز هم بخواند به همین هیئت و مقید هم باشد به همین چهارچوب‌هایی که اسلام به ما گفته و فقه ما به ما می‌‌گوید اما خلوص آن آدم اولی را هم نداشته باشد. این چطور است؟ آیا عبادت خدا بدون این‌که نماز بخوانیم ممکن است؟ استاد: آیا واقعا این‌طوری می‌‌شود؟ یعنی خود این جای سوال است. انسان در غفلت است. یعنی ما به هر چیزی که سرگرم بشویم طبیعتا به او وابسته می‌‌شویم. پنج بار به ما گفته‌اند که بیاید با خدا سرگرم بشوید. در حضور خدا بایستید و با او صحبت کنید. حال اگر کسی می‌‌گوید من می‌‌خواهم مقید بشوم که پنج بار در شبانه روز در راه رفتن با خدا ارتباط داشته باشم؛ خب طبق دستور بیاید عمل کند همانگونه که خدا از او دعوت می‌‌کند. نماز اولا دعوت خداست و عدم اجابت بی اعتنایی به دعوت است. اگر پدر کسی فرزندی را بیاید دعوت کند برای یک میهمانی یا یک بزرگی، یک مقامی، یک عظمتی انسان را دعوت کند، اگر نامه دعوت را پاره کند بعد بگوید من همینطوری با او حال می‌‌کنم؛ این اهانت است. سوال: اگر این‌گونه فرض کنیم که دعوت می‌‌کند و من دعوت را جواب نمی‌‌دهم اما می‌‌روم به او تلفن می‌‌زنم و عذرخواهی می‌‌کنم. می‌‌گویم فلانی من وظیفه داشتم بیایم، اگر کریم باشد می‌‌پذیرد. در همین مثالی که گفتید اگر یک‌جا میهمان هستید دعوتتان می‌‌کنند و شما نمی‌‌توانید بروید زنگ می‌‌زنید عذرخواهی می‌‌کنید؛ او می‌‌پذیرد. این طور نیست؟ بی اعتنایی به دعوت خداوند استاد: نه این طور نیست. نکته اول این است که نمی‌‌تواند برود یا نمی‌‌رود؟ یا بی اعتنایی می‌‌کند؟ این شخص می‌‌تواند و نمی‌‌رود این یعنی بی ادبی و بی اعتنایی. می‌‌توانسته برود ولی نمی‌‌رود. در نماز هم می‌‌تواند برود، ولی بی اعتنایی می‌‌کند به دعوت خدا و به دعوت رسول الله. می‌توانیم نماز بخوانیم و نمی‌خوانیم. خداوند به بزرگترین سفیر خودش و بزرگترین شخصیت عالم بشر دعوت نامه داده. او هم آمده از من دعوت می‌‌کند برای نماز. حال اگر من نروم آیا بی ادبی نیست؟ بعد می‌‌خواهم با خدا حال کنم! چطوری؟! باید خدا هم قبول داشته باشد. نماز سفره پذیرایی الهی دوم این‌که وقتی شخصیت کریمی دعوت می‌‌کند، سفره پذیرایی می‌‌چیند، آن موقعیت و در سر آن سفره یک پذیرایی از انسان می‌‌شود که در غیر از او نمی‌‌شود. من اگر نرفتم آنجا بعد همین طوری می‌‌خواهم با خدا حال کنم آن پذیرایی قطعا نخواهد شد. در احادیث ما چیزهای عجیبی هست. مثلا وقتی که نمازگزار الله اکبر نماز را می‌‌گوید هاله‌ای از نور از نوک قدم او تا عالم بالا، او را احاطه می‌‌کند. یعنی از الله اکبر تا سلام نماز، بدون وقفه به اصطلاح امروزی انرژی نورانی به او القاء می‌‌شود.
↩️وضعیت کسی که احکام خدا را قبول ندارد اگر ما واقعا بنده او هستیم برای او احترام قائلیم باید به فرمان او باشیم. نماز بخوانیم و به احکام الهی مقید باشیم. نه این‌که به سلیقه خودمان عمل کنیم. خداوند فطری انسان است. لذا ایمان به خدا در خیلی ها وجود دارد، بدون این‌که دینی را بپذیرند. ولی همان‌طور که در قرآن کریم آمده و کلام خود خداوند است؛ خداوند اعلام می‌‌کند اگر کسی من را قبول دارد اما آیات من را، احکام من را نپذیرد من او را کافر می‌‌دانم. یعنی کفر به آیات من است، کفر به دستورات من است. چطور او می‌‌خواهد به بارگاه خدا حاضر بشود در حالیکه روی دستورات خدا پا می‌‌گذارد. آیا این اهانت به پروردگار نیست؟ شما می‌‌گویی من رابطه ام با خدا خوب است ولی به دستورات او اعتنا نمی‌‌کنم. آیا خدا این رابطه را می‌‌پذیرد؟ هیمن سوال بسیار زیبایی است. آیا متقابلا او هم باید قبول داشته باشد؟ یا نه؟ قرآن می‌فرماید: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ …» [2]. اگر شما واقعا خدا را دوست دارید حتما می‌‌خواهید خدا هم شما را دوست داشته باشد. اگر می‌‌خواهید خدا شما را دوست داشته باشد از من تبعیت کنید. از رسول خدا تبعیت کنید. بنابراین یک‌طرفه نمی‌‌شود. این‌ها اغواء شیطان است. شیطان انسان را رها نمی‌‌کند. هر کسی را یک مدلی سرکار می‌‌گذارد. یک کسی را اگر بتواند به معصیت وامی دارد. یک کسی را به ترک نماز وادار می‌کند. ما می‌‌بینیم این همه در قرآن راجع به نماز بحث شده است: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ» [3]. راجع به بندگان خوب اولین حرفی را که قرآن می‌‌زند نماز است. این اهمیت نماز را نشان می‌دهد. https://eitaa.com/namaz_gonabad
چرا برخی افراد نماز می‌خوانند ولی گناه هم می‌کنند؟ سوال: آیا همه کسانی که نماز می‌‌خوانند همین شأن را دارند؟ ما خیلی از آدمها را داریم که نماز می‌‌خوانند، اما دروغ هم می‌‌گویند. آدمهایی را داریم که نماز می‌‌خوانند، اما کلاه سر دیگران هم می‌‌گذارند. می‌شود نماز بخوانیم و مرتکب خلاف شویم؟ استاد: همه می‌‌توانند این شأن را داشته باشند. اما آن طرف قضیه هم هست. خیلی ها هم هستند نماز نمی‌‌خوانند و دروغ می‌‌گویند، کلاه سر دیگران هم می‌‌گذارند. این حرف دومی است. یعنی انسان هم باید نماز بخواند هم باید اعمال خودش را درست بکند، ما به یک مجموعه‌ای موظف هستیم. هم موظف به ترک گناه هستیم هم حضور در محضر پروردگار. مجموعه این‌ها است. آدم هر کدامش را که انجام ندهد یک قسمتی از کار او لنگ است و یک قسمتی از لیوان خالی خواهد شد. ما باید لیوان بندگی، لیوان سازندگی نفس خود را پر کنیم. بله خیلی ها ممکن است نماز نخوانند ولی گناه هم می‌‌کنند، شرب خمر هم می‌‌کنند، غیبت هم می‌‌کنند، خیلی کارها می‌‌کنند. این یک حرف دومی است. ↩️سه ویژگی نماز در نماز سه امر مطرح است. اول این‌که دعوت خدا است. دعوت باید اجابت بشود. دوم این‌که وقتی دعوت کردند سفره پذیرایی می‌‌اندازند. در حدیث داریم: «لَوْ عَلِمَ الْمُصَلّى ما يَغْشاهُ مِن رَحْمَةِ الله …»[1] : اگر نمازگزار بداند که در مدت نماز چه عنایتی از طرف خداوند بر او می‌‌شود، هیچ دوست ندارد که نمازش تمام شود. چون این دعوت را اجابت کرده است خدا به او احترام می‌‌گذارد. سوم این‌که ما در نماز اعمالی را انجام می‌‌دهیم که خود این‌ها موجب قرب به خدا است. مثلا ما در نماز رکوع بجا می‌‌آوریم یعنی در برابر خدا خضوع می‌‌کنیم. حال اگر در غیر نماز می‌‌خواهم رکوع کنم که همان نمازم را بخوانم. یا در نماز سجده می‌‌کنیم. ولی یکی بگوید من همین‌طوری سجده می‌‌کنم بدون نماز؛ چرا باید چنین کند؟! اگر می‌‌خواهی رکوع کنی یا سجده کنی خب بیا همین دستور خدا را اجرا کن و نماز بخوان. نزدیکترین حالات بنده به خدا سجده است. رکوع یعنی تواضع در برابر خدا. من باید اظهار بندگی کنم. این اثر روانی روی خود من خواهد داشت. در سجده بالاترین قسمت بدن را به خاک می‌‌گذاریم. بالاترین قسمت بدن انسان صورت است و قسمت بالای صورت پیشانی است. ما پیشانی را با اعتقاد در برابر خدا برخاک می‌گذاریم. پس وقتی من نماز خواندم اطاعت خدا در ترک گناه برای من معنا دارد. من که این‌قدر خضوع دارم در برابر او طبیعی است که باید فرمان او را در پرهیز از گناه بپذیرم. نماز آثاری دارد. ↩️هر کسی به اندازه خودش از نماز بهره می‌برد در روایات داریم که اگر خداوند یک نماز را از کسی قبول کند چه آثاری دارد. ممکن است کسی هم بیاید در میهمانی اما نفهمد چه‌کار بکند، مثلا به‌جای غذا، خودش را سرگرم کار دیگری کند، او بهره‌اش کم می‌‌شود. اما اگر کسی آمد آداب وضو را رعایت کرد، حرمت صاحب خانه را حفظ کرد، توجهش به او بود، آن وقت یک پذیرایی ویژه‌ای از او خواهد شد. هر کسی به اندازه خودش از نماز بهره می‌برد. یعنی به یک معنا ما خدا را آنگونه بپرستیم که خود او می‌‌خواهد نه سلیقه ما. خصوصا نماز. سوال: امروزه خیلی باب شده که یک ذره روشن فکر بازی درمی‌آوریم. می‌‌گوییم من که رابطه‌ام با خدا خوب است. من روز گذشته یک مغازه ای رفته بودم یک خانمی آمده بود ایشان به هیچ وجه متظاهر به شأن دینی نبود. به هیچ وجه. بعد موقع اذان که شد آن صاحب مغازه گفت که ببخشید من باید اول نمازم را بخوانم. این خانم به او گفت که آقا این حرفها چیست که می‌‌زنید؟ این‌ها برای قدیم بوده. من این‌قدر رابطه‌ام با خدا خوبه که دائم هم با خدا حرف می‌‌زنم. شب که می‌‌خواهم بخوابم با خدا سخن می‌‌گویم و خدا هم از من راضی است. من از ایشان سوال کردم؛ گفتم خانم شما از کجا می‌‌دانید خدا از شما راضی هست؟ آیا مثلا وحیی بین شما هست؟ ارتباط خاصی با خدا دارید که مثلا از جنس ارتباط انبیاء با خدا بوده؟ ارتباط شما از چه جنس است؟ گفت نه من همین که با خدا رابطه دارم می‌‌دانم که خدا این‌قدر ارحم الراحمین هست که من را می‌‌بخشد و حرف من را قبول می‌‌کند. این یک اغواست و خیلی وقتها دیده‌ایم برخی از این جوانها، آدمهایی که یک مقدار متفاوت و دگر اندیش هستند، می‌‌زنند. در حالی‌که غفلت از این می‌‌کنند که ما قرار است خدا را آنگونه پرستش بکنیم که او می‌‌خواهد و او دوست دارد. https://eitaa.com/namaz_gonabad
اگر نماز تشکر از خداست و بناست از نعمت‌های خداوند تشکر کنیم، چرا حتماً باید نماز بخوانیم و حال آنکه می‌توانیم حتی موقع خواب در حالی که در رختخواب خود دراز کشیده‌ایم، به صورت زبانی از خدا تشکر کنیم و لازم نیست حتما نماز بخوانیم؟ در ابتدا گفتنی است؛ نماز تنها جنبه شکرگزارى ندارد، بلکه عبادت چند منظوره است که بدون انجام دادن آن اهداف مشخص شده آن تامین نمی‌شود، کارکردهای فراوان دیگری در نماز وجود دارد که تنها در پرتو اقامه نماز است که می‌توان آن‌ها را محقق ساخت. کارکردهایی همچون: 1.طهارت و پاکیزگی از طریق وضو، غسل، لباس پاک و مکان پاک؛ 2.رعایت به حلال و حرام از جهت مکان غیر غصبی، آب مباح و لباس مباح؛ 3.توجه به زمان و نظم اوقات نماز؛ 4.یادآوری اصول اعتقادی در سوره حمد و...؛ 5.ارتباط روحی و عاطفی با الگوها و اولیای الهی (انعمت علیهم - عباد الله الصالحین -...)؛ 6.اعلام و شعار(اذان و اقامه)؛ 7.وحدت و همدلی (نماز جماعت - نمازهای جمعه و عید)؛ 8.نشاط (ارتباط با آب در وضو و غسل) 9. همگرایی و نظم اجتماعی با برگزاری نماز جماعت؛ 10.تحرک بدنی (قیام - رکوع و سجده)(1) https://eitaa.com/namaz_gonabad
حال آیا می‌توان گفت که تنها تشکر زبانی قابلیت جایگزینی نماز را دارد؟ علاوه بر آنچه گفته شد، تشکر از خداوند نیز وقتى عملى خواهد شد که آنچه او خواسته است ما انجام دهیم؛ نه آنچه که دلمان مى‏‌خواهد، چه اینکه روح عبادت، همانا عبودیت و بندگى است، یعنى تسلیم فرمان بودن که طبیعتا باید انضباط و مقرراتى باشد تا بنده را به آن امتحان نموده، روح بندگى را در او پرورش دهند. برای سپاسگزاری از خدا به وسیله نماز نیز شکل خاصی وجود دارد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت، خداوند متعال برای نماز آداب و خصوصیات ویژه‌ای قرار داده که باید رعایت شود تاعبادت و تشکر از خدا محسوب شود مثل بیان ذکرهای مخصوص با شرائط خاص و در زمان خاص و معین. بنابراین وقتی ما مامور هستیم که نماز را بپا داریم وبرای نمازاوقات خاصی تعیین شده وارکان خاصی(نیت رکوع سجود و..) قرار داده شده، نمی‌توانیم به سلیقه خود عمل کرده و ادعای تشکر از خداوند متعال نیز داشته باشیم! https://eitaa.com/namaz_gonabad
↩️خدمت به مردم جای نماز را می‌گیرد؟ مگر نه اینکه با ارزش‌ترین اعمال خدمت به مردم است! پس اگر کسی به دیگران خدمت بکند مثل کسانی که با اختراعات خود به مردم خدمت می‌کنند، دیگر چه نیازی به نماز دارد! آیا این خدمات جای نماز را پر نمی‌کند؟ بدیهی است ریشه و عامل خدمات، ارزنده‌تر از یک خدمت است، زیرا کسی که انگیزه خدمت را در درون خود بارور کند، خدمات فراوانی را از خود بروز خواهد داد و یکی از مهم‌ترین آثار نماز آن است که ریشه پاکی‌ها و انگیزه‌ساز خدمات است، علاوه بر اینکه نباید فراموش کرد که بالاتر از خدمت به مردم خدمت به خالق و پروردگار عالمیان در روی زمین است و نماز خدمت به خداوند متعال است که هیچ چیز جایگزین آن نمی‌شود. امام صادق(ع) فرموده‌اند: «إِنَّ طَاعَهَ اللَّهِ خِدْمَتُهُ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ شَیْ‏ءٌ مِنْ خِدْمَتِهِ تَعْدِلُ الصَّلَاه»(2) پیروی و اطاعت از پروردگار خدمت کردن به او در زمین است و هیچ چیز در خدمت به پروردگار معادل نماز نیست. دستورات دین مقدس اسلام هر کدام در جای خود خوب و مناسب است و هر کدام اثر و نورانیت و کمال بخشی خاص خود را دارد. همان گونه که سیری جای تشنگی را نمی‌گیرد و سیرابی جایگزین گرسنگی نمی‌شود، در تعالیم اسلام نیز خدمت به خلق همچون اختراعات مفید جای نماز را نمی گیرد و نماز جایگزین خدمت به مردم نمی‌شود. البته در مورد نمازهای مستحبی می‌توان گفت که اگر با خدمت به مردم تعارضی داشته باشد، به این معنا که خواندن نماز مستحبی مانع انجام خدمت مهم و لازمی که دیگری نمی‌تواند آن را انجام دهد و تنها از عهده من بر می‌آید در این صورت خدمت به خلق حق تقدم دارد. نکته مهم این است که معمولاً همین تعارض و تقابل میان نماز مستحبی و خدمت به خلق موردی و مختص موارد خاصی است و این گونه نیست که من همیشه نماز مستحبی و نافله را به خاطر خدمت به مردم ترک کنم، چون این خود از دام‌های شیطان برای محروم کردن بندگان مومن از فیض نماز مستحبی است. در پایان خوب است این نکته را نیز یادآور شویم که خدمت به خلق دامنه وسیعی دارد و اگر چه به طور قطع هرگونه خدمت به خلق خدا هر چند به ظاهر ناچیز باشد موجب پاداش و ثواب است، چنان که پیامبر اکرم(ص) فرموده‌‏ا‌ند: «من رفع حجراً عن الطریق کتبت له حسنه»(3) هر کس سنگى را از راه مردم بردارد، براى آن حسنه و ثوابى نوشته مى‏‌شود. اما اگر این خدمت از راه تعلیم و هدایت دیگران باشد، ارزش فوق‏ العاده‌‏اى دارد؛ پیامبر اکرم(ص) به امام على(ع) فرمود: «لَأَنْ یَهْدِیَ اللَّهُ عَلَى یَدَیْکَ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ خَیْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ مِنْ مَشَارِقِهَا إِلَى مَغَارِبِهَا»(4)، اگر خداوند به دست تو کسى را هدایت کند براى تو از همه چیز که خورشید بر آن طلوع و غروب کند بهتر است‏ و یا در خصوص خدمت به مردم در مسیر علم آموزی امام صادق(ع) فرموده‏‌اند: «مَنْ عَلَّمَ خَیْراً فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِه‏»(5) کسى که به دیگرى چیزى بیاموزد، براى او مثل پاداش آنکه به آن علم عمل مى‏‌کند پاداش هست. https://eitaa.com/namaz_gonabad
✅فرق نماز با یوگا چیست؟ چرا نمی‌شود به جای نماز اعمال یوگا را انجام داد؟ یوگا نوعی ورزش همراه با تمرکز است و از آثار معنوی-فرهنگی و تربیتی و ارتباط با مبداء هستی کاملاً تهی است، در حالی که نماز جامع‌ترین و کامل‌ترین راه پرواز از جهان ماده و پیوستن به معبود و معشوق حقیقی و کمال و جمال مطلق است. هر یک از شرایط، اجزاء، اقوال و افعال نماز دارای معانی و اسراری عظیم و در بردارنده اصول تربیتی و پبام آور فرهنگی خاص هستند که هیچ یک از آن‌ها در یوگا وجود ندارد. به نظر می‌رسد، آنچه باعث این مقایسه نادرست شده چند چیز است: الف- اینکه غالباً نمازهای ما حقیقی و با حضور قلب و آداب باطنی نیست و چون به ژرفای نماز راه نیافته و نماز در هویدای دل ما رسوخ نکرده است، با حرکات دیگری که با نگرش سطحی مشابه است، یکسان انگاشته می‌شود. ب- بی‌توجهی به اسرار و روح نماز و تعالیم و پیامدهای معنوی، تربیتی، روحانی، دنیوی و اخروی هریک از اجزاء و شرایط آن باعث پناه بردن به ارزش‌هایی چون یوگا می‌شود، باید بدانیم که یوگا تنها یک ورزش برای تقویت بعدی از ابعاد درونی انسان است و برای عبادات و نیایش و شکرگزاری آفریدگار نیست. https://eitaa.com/namaz_gonabad
↩️ فلسفه نماز در قرآن و اسلام چیست؟ عبادت، وسیله تکامل و سعادت ماست و دستور خداوند به نماز، نوعی لطف و رحمت و راهنمایی است که ما را به کمال می رساند؛ مثلا وقتی پدر و مادر، فرزندشان را به درس خواندن امر می کنند، به سود خود فرزند است و سعادت او را می خواهند و این امر از روی محبّت به فرزند است و گرنه به درس خواندن او نیازی ندارند. آیات و روایات، فلسفه و حکمت تشریع نماز را بیان کرده اند: 1- یاد خدا: «وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکرِی، نماز را برپا دار تا به یاد من باشی». 2- بازداشتن از گناه و زشتی ها:«إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنکر، همانا نماز (انسان را در دنیا) از زشتی ها و گناه باز می دارد». 3- پاکیزگی روح:«. . . إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیبِ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ مَن تَزَکی فَإِنَّمَا یتَزَکی لِنَفْسِۀوَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ ،تو تنها کسانی را که از پروردگارشان در نهان می ترسند و نماز برپا می دارند، هشدار می دهی و کسی پاکیزگی جوید تنها برای خود پاکیزگی می جوید». 4- وَ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوةِ وَ إِنَّهَا لَکبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخَشِعِینَ ، از شکیبایی و نماز یاری جویید، و به راستی این کار گران است، مگر بر فروتنان. 5- پاک شدن از کبر و غرور؛ حضرت فاطمة(علیها السلام) می فرماید: «. . . و الصلاة تنزیهاً من الکبر. . .،خداوند نماز را واجب کرد تا مردم از کبر و غرور پاک شوند. . . ». 6- رستگاری:«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَشِعُونَ، به راستی که مؤمنان رستگار شدند؛ همانان که در نمازشان فروتنند». در حدیثی آمده است: نقش نمازهای پنج گانه برای امت من همانند نهر آب زلالی است که از مقابل خانه آنان می گذرد، اگر کسی روزانه پنج بار در این نهر شستشو کند، آیا به گمان شما باز هم بر بدن او آلودگی و پلیدی خواهد ماند؟!. و در حدیثی دیگر امام باقر(علیه السلام) می فرماید: هنگامی که نمازگزار به سمت قبله برای نماز می ایستد، خداوند رحمان و رحیم به او توجه ویژه می کند. نماز روزانه انسان، اظهار تشکر و سپاس دائمی او از این همه نعمت و خوبی هایی است که خداوند به او داده است و نیز ثناگویی و تمجید انسان از این همه زیبایی و عظمت است که خداوند متعال دارد. هیچ کس برای تعریف و تمجید از یک گل زیبا که در طبیعت روییده است به شما اعتراض نمی کند، امّا اگر زیبایی آن را نبینی، نابینایت می شمرند و اگر ببینی و واکنش نشان ندهی و ستایش نکنی سرزنشت می کنند که چرا ذوق و احساس نداری و چقدر بددلی! در مضمون بعضی احادیث آمده است که: «انسان در حال نماز با خدای خود نجوا و گفتگو می کند و اگر انسان لذت این گفتگو را بچشد، هیچ گاه از حال نماز خارج نمی شود». راستی چقدر لذت بخش است با خدای جهان آفرین به گفتگو و مناجات پرداختن! و روحی به عظمت تمام هستی یافتن و با خدای هستی هم سخن شدن! https://eitaa.com/namaz_gonabad
چرا من که اهل نماز و عبادت هستم آدم فقیری هستم اما یک گناهکار ثروتمند است؟ سوال :- چرا من که بسیار اهل نماز و روزه هستم آدم فقیری هستم، اما فلانی مشروب خوار و زناکار است اما وضع مالی خوبی دارد؟ چرا منی که نماز می خوانم، قران می خوانم، روزه می گیرم، حرفهای خداوند را گوش میدهم و بسیاری از امور عبادی دیگر را انجام میدهم، از درامد و سرمایه ی کمی برخوردارم، اما افرادی که در جامعه ی ما این کارها را هم انجام نمیدهند از نظر مالی هیچ مشکلی ندارند؟ پاسخ: از خداوند متعال خواستارم که طاعت و عبادت شما و همه ی ما را بپذیرد، بیشک «مثقال ذره» هم در بارگاه ملکوتی خداوند رحمان گم نخواهد شد، اما در مورد موضوعی که مطرح فرموده اید چند نکته ی زیر را در نظر داشته باشید. الف) اول اینکه این قاعده کاملا «نسبی» است و «مطلق» نمی باشد! یعنی هیچ تقسیم بندی صورت نگرفته که افراد مومن و متقی جامعه ما لزوما فقیر باشند و افرادی که باور خاصی ندارند حتما ثروتمند باشند، اگر دقت بفرمایید می بینید که عکس این حالت هم بسیار زیاد است… (افراد مومنی داریم که به جز واجبات کوچکترین سنت ها را هم انجام می دهند اما از امکانات و سرمایه بسیار خوبی برخوردارند، همچنین افراد ضعیف الایمان و حتی بدون باوری داریم که اگر امروز کارگری نکنند و نان شب شان را با زور بازوی خود پیدا نکنند، باید با گرسنگی سر بر بالین بگذارند). ب)در مورد توزیع ثروت در جامعه نیز این موارد به «ذهن بنده» خطور می کند که امیدوارم راه گشا باشد: در مرحله ی اول مال و ثروت مردم به دو دسته تقسیم میشود، قسمتی از مردم مالشان «حرام» است و قسمتی از روزی «حلال» بهره مند شده اند، آنهایی که ثروتشان حرام است را از همین مرحله رها می کنیم و ایمان داریم که در روز موعود باید پاسخگوی (چگونگی به دست آوردن این مال در حضور) الله متعال باشند. لذا ثروت آنها اصلا برای ما مهم نیست و بخاطر مال آنها دچار شبهه نمی شویم که بگوییم چرا من ندارم و او دارد. اما افرادی که ثروتمند هستند و ثروت آنها حلال است، وضعیت آنها از سه حالت خارج نیست: ۱- بسیار «زحمت» کشیده اند و این مال را به دست آورده اند. ۲- پدر آن ها (خانواده ی پدرشان یا حتی مادریشان) وقت خود بسیار زحمت کشیده و این مال را برایشان به «ارث» گذاشته است. ٣- واقعا زحمت خاصی هم نکشیده اند، اما چون خداوند می خواهد آنها را از این طریق آزمایش کند»، در چند صباح زودگذر دنیا ثروتی را در اختیارشان قرار داده است. و مشاهده می کنیم که به جز مورد آخر، وجود ثروت به زحمت و تلاش انسانها بستگی دارد (حال چه شخص خود تلاش کرده باشد چه پدر و خانواده اش) و اصلا به باور و عقیده ی آنها مربوط نیست، لذا به این نتیجه می رسیم که یک شخص اگر بسیار مومن هم باشد باید برای به دست آوردن اهداف و آرزوهایش «تلاش» کند. مورد آخر هم که واقعا اصلا جای غبطه خوردن نیست، این آزمایش بسیار سنگین است.
ج) اما در اینجا ممکن است سوال دیگری مطرح شود: چرا من هر چه تلاش می کنم به نتیجه نمیرسم؟ به نظر بنده در اینجا هم چند حالت وجود دارد: ۱. افرادی حق شما را خورده اند و اجازه نمیدهند زحمات شما نتیجه بدهد. ۲. راهتان را اشتباه رفته اید، گاهی اوقات خیلی تلاش می کنیم اما چون مسیر ما درست نیست نتیجه نمی گیریم. تلاش شما کافی نبوده است. خیلی عجله دارید و می خواهید راه ۵۰ ساله را در عرض دو سال طی کنید. (باور کنید طبق آنچه دیده ام افراد ثروتمند حلال خور گروه ۱ که دربالا ذکر کردیم، در اواخر عمر به نتیجه ی زحمات خود می رسند لذا نمی توان راه یک ساله را یک شبه طی کرد و باید صبر داشت). ۵. خداوند می خواهد شما را از این طریق، یعنی فقر «آزمایش» کند که باید شکرگذار باشید. برادر عزیز و بزرگوارم باید همه ی ما بدانیم که عقیده و باور، راهنما و راهگشای ما در زندگی می باشد، نه یک نوع «کاسبی»! مثلا باور به خداوند متعال صبر، اراده، مشورت، همراهی و کار کردن با انسانهای پاک و صادق، شیوه ی کسب مال حلال و… را به ما آموزش میدهد، نه اینکه دریچه های پول را به سمت ما باز کند. این عقیده به ما کمک می کند تا در هر کاری که انجام می دهیم موفق تر باشیم و در زندگی آرامش فراوانی کسب نماییم. من باورمند اگر بعد از تلاش» نتیجه نگرفتم خدا را شکر می کنم و می گویم لابد همین روزی من بوده و آن گونه که باید، ناراحت نخواهم شد و با توکل بر خدا بیشتر تلاش خواهم کرد، اما اگر باور نداشته باشم چه؟! ایا به این راحتی آرامش خود را باز خواهم یافت؟
در اینجا ممکن است سوال دیگری مطرح شود: پس داعیانی که امام مساجد هستند و سالیانه از مردم پول می گیرند چه؟ چرا عقیده و باور برای آنها «کاسبی» است؟ در پاسخ می گوییم خیر این گونه نیست، آنچه باعث شده آنها پول بگیرند عقیده و تقوا و عبادت آنها نیست (چون این یک امر درونی و شخصی است) بلکه چیزی که باعث شده و خدای متعال هم اجازه داده، «زحمات » آن ها و «زمانی» است که در طول این یک سال برای مردم صرف «تبلیغ و تبیین» دین کرده اند، درواقع این نتیجه ی« زحمات» آنهاست نه عقیده و عبادات شخصی شان. حال این که شخصی اصلا دغدغه ی دین ندارد و برای آن وقت نمی گذارد و منبر را هم اشغال نموده وپول مردم را هم می گیرد مطمئن باشید مال او صحیح نیست و در همان مرحله ی اول گفتیم برای چنین مالهایی در ذهن خود شبهه ایجاد نمی کنیم (که چرا او دارد و من ندارم).
ر)و سوال آخری که ممکن است مطرح شود این است که: پس کسی که «باور و عقیده ندارد»، اما مال او حلال است و زندگی راحتی را فراهم نموده است چه، نباید به زندگی او هم غبطه خورد؟ در پاسخ می گوییم، بی شک هرکسی دوست دارد از امکانات و نعمتهای حلال استفاده کند ولی زندگی فقط این نیست، امکانات هرچندهم حلال باشند باید فردای آرام بخشی در پس خود داشته باشند، تا لذت استفاده از آنها را با جان و دل بچشیم. تصور کنید شخصی را به باغ خوش و خرمی ببرند، بهترین غذا را جلوی او بگذارند، اما به او بگویند بعد از نهار تو را اعدام می کنیم! این غذا هرچند هم حلال باشد، هرچندهم خوشمزه باشد، آیا به دل می نشیند! آیا مایهی آسایش و آرامش خواهد شد؟ هرگز و هرگز. لذا برای زندگی حلال افراد بی عقیده هم نباید غبطه خورد چون به زودی پس از مرگ باید حساب پس دهند. ز)برادر عزیزم نعمت تقوای خود را بسیار بسیار با ارزش بدانید، باور کنید شاید در «برخی از موارد» چند قدم عقب مانده باشید ولی در کل، یک قدم است، جلو هستید. همیشه وقت خواندن یک مقاله باید به قسمت نتیجه گیری برسیم بعد قضاوت نماییم، و در زندگی ما هم «فرجام کار مهم است.. ما که ایمان داریم رزق و روزی دست خداست، تمام تلاش خود را می کنیم و خسته هم نخواهیم شد، اگر بود الحمدلله و اگر نبود الله اکبر. هرگز زندگی خود را که امانتی گرانبها در دستان شماست با این افکار خراب نکنید بله، پول بسیار مهم است، اما همه چیز نیست، نعمتهایی همچون: ایمان، سلامتی، وجود اعضای خانواده در کنار ما، دوستان خوب و خیلی از امور غیر مادی دیگر بزرگترین ثروتهای ما هستند که کاملا« رایگان» در اختیار ما قرار گرفته اند ولی متاسفانه قدرشان را نمیدانیم. عجیب است، واقعا عجیب است، ما انسانها به خاطر «خواسته ها»، از «داشته ها» لذت نمی بریم. خوش بحال کسانی که به حال و هوای انسانهای باتقوا غبطه می خورند، نه حال و هوای افراد ثروتمند وآخر سر بدانید: این شبهه شما و این سخنان همه و همه برای کسب آرامش است (مثلا از بی پولی آرامش ندارید) اما مطمئن باشید آرامش ناشی از تقوا دلچسپ تر آرامش ناشی از ثروتمندی است. فقط می توان گفت: این کجا و آن کجا. لذا به آنچه تا الان نصیبتان شده شکرگذار باشید و برای به دست اوردن روزی بیشتر با توکل بر خدا تلاش بیشتری انجام دهید اما قدرآرامش خود را بدانید و آن را بر هم نزنید.
✅فلسفه رفاه کافران و گنهکاران برخی‌ها سوال می‌کنند چرا كافران از رفاه و ناز و نعمت برخوردارند ولي افراد با ايمان معمولا بسختي روزگار را می‌گذرانند؟ در پاسخ اين سؤال توجه به دو نكته ضروري است: 1- اينكه تصور می‌شود ملت‌هاي فاقد ايمان و پرهيزگاري غرق در ناز و نعمتند، اشتباهي است كه از اشتباه ديگري سرچشمه می‌گيرد و آن ثروت را دليل بر خوشبختي دانستن است. بسياري از مردم فكر می‌كنند كه هر ملتي صنايعش پيشرفته‌تر و ثروتش بيشتر باشد، خوشبخت‌تر است در حالي كه اگر به درون اين جوامع توجه كنيم و دردهاي جانكاهي كه روح و جسم آنها را درهم می‌كوبد از نزديك ببينيم، قبول خواهيم كرد كه بسياري از آنها بيچاره‌‌‌‌ترين مردم روي زمين هستند، بگذريم از اينكه همان پيشرفت نسبي، نتيجة به كار بستن اصولي، همانند كار و تلاش و نظم و حس مسئوليت است كه در متن تعليمات پيامبران قرار دارد. چندي قبل اين خبر در جرائد منتشر شد كه در نيويورك، يعني يكي از ثروتمندترين و پيشرفته‌ترين نقاط دنياي مادي، بر اثر خاموشي ناگهاني برق، صحنة عجيبي به وجود آمد، يعني بسياري از مردم به مغازه‌ها حمله بردند و آنها را غارت كردند، تا آنجا كه سه هزار نفر از غارتگران به وسيلة پليس بازداشت شدند. مسلماً تعداد غارتگران واقعي چندين برابر اين عدد بوده و تنها اين عده بوده‌اند كه نتوانستند به موقع فرار كنند، و نيز مسلم است كه آنها غارتگران حرفه‌اي نبوده‌اند كه نفرات خود را براي چنان حملة عمومي از قبل آماده كرده باشند، زيرا حادثة ناگهاني بوده است. بنابراين، نتيجه می‌گيريم كه با يك خاموشي برق، ده‌ها هزار نفر از مردم يك شهر ثروتمند و به اصطلاح پيشرفته تبديل به «غارتگر» شدند، اين نه تنها دليل بر انحطاط اخلاقي يك ملت است، بلكه دليل بر ناامني شديد اجتماعي نيز می‌باشد. افزون بر مشكل امنيت، نابساماني‌هاي فراوان اجتماعي ديگري نيز در چنين جوامعي وجود دارد كه آنها نيز به نوبة خود بسيار دردناكند، با توجه به اين حقايق، ثروت را نبايد با خوشبختي اشتباه گرفت.[1] يا دست‌کم می‌توان گفت ثروت عامل اصلي خوشبختي نيست. 2- اينكه گفته می‌شود چرا جوامعي كه داراي ايمان و پرهيزکاري هستند عقب مانده‌اند اگر منظور از ايمان و پرهيزکاري تنها ادعاي اسلام باشد، قبول داريم چنين افرادي عقب مانده‌اند، ولي مي‌دانيم حقيقت ايمان و پرهيزکاري چيزي جز نفوذ آن در تمام اعمال و همة شئون زندگي نيست و اين امري است كه با ادعا تأمين نمی‌شود. با نهايت تأسف امروز اصول تعليمات اسلام و پيامبران خدا در بسياري از جوامع اسلامي به طور کامل عمل نمی‌شود، لذا چهرة اين جوامع چهرة مسلمانان راستين نيست. در حالي که در برخي از کشور‌هاي غير مسلمان بهتر از مسلمانان به اصول مورد نظر اسلام عمل می‌کنند. به عنوان نمونه، قرآن کريم به مقوله‌هايي مانند: نظم، عدالت اجتماعي، وحدت، تلاش و مجهز شدن به علم و فن‌آوري در عرصه‌هاي مختلف سفارش می‌کند. اسلام به پاكي، درستكاري، عدالت[2] ، امانت، تلاش‌، كوشش، علم و دانش، آگاهي و بيداري، اتحاد و فشردگي صفوف و فداكاري دعوت می‌كند كه در بهره‌مندي از نعمت دنيوي نيز بسيار مؤثر است. آيا براستي اين اصول به طور كامل در جوامع اسلامي امروز حكمفرما است و با اين حال عقب مانده‌اند؟ آيا عوامل فقر، مانند گناه، كم‌فروشي، تنبلي، عدم بهره‌برداري از علوم در جامعه اسلامي ديده نمی‌شود.
عوامل رفاه کافران ذكر اين نكته نيز لازم است كه رفاه و برخورداري از نعمت‌هاي مادي در ميان كافران نيز عموميت ندارد و بسياري از كافران در فقر و تنگدستي به سر می‌برند. اما به طور كلي، اسباب زير را می‌توان از عوامل رفاه كافران برشمرد: 1- درهم شكستن ارزش‌هاي غلط: خداوند متعال در آيات 33 تا 35 سورة زخرف می‌فرمايد: «اگر (تمكّن كفار از مواهب مادي) سبب نمی‌شد كه همة مردم امت واحد (گمراه) شوند، ما براي كساني كه به (خداوند) رحمان كافر می‌شدند، خانه‌هايي قرار می‌داديم با سقف‌هايي از نقره و نردبان‌هايي كه از آن بالا روند و براي خانه‌هايشان درها و تخت‌هايي (زيبا و نقره‌اي) قرار می‌داديم كه بر آن تكيه كنند و انواع زيورها؛ ولي تمام اينها بهرة دنياست و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهيزکاران است.» آيات ياد شده بيانگر اين موضوع است كه در نظام ارزشي اسلام، مال‌، ثروت و مقامات مادي معيار نمی‌باشد و سرمايه‌هاي مادي و وسائل تجملات دنيا بقدري در پيشگاه پروردگار بي‌ارزش است كه می‌بايست تنها نصيب افراد بي‌ارزش همچون كافران و منكران حق باشد و اگر مردم كم ظرفيت و دنياطلب به سوي بي‌ايماني و كفر متمايل نمی‌شدند، خداوند اين سرمايه‌ها را تنها نصيب اين گروه منفور و مطرود می‌كرد تا همگان بدانند مقياس ارزش و شخصيت انسان اين امور نيست، جالب اينكه در حديثي از پيغمبر اسلام ـ صلي‌الله عليه و آله ـ در تكميل اين برنامه می‌خوانيم: «اگر دنيا به اندازة بال مگسي نزد خدا ارزش داشت، خداوند به كافر حتي يك شربت آب نمی‌نوشانيد»[3] 2- آزمايش: تنگدستي و وسعت روزي همان‌گونه كه براي مؤمن‌، عامل آزمايش است، ممكن است براي كافر هم وسيله‌اي براي آزمايش باشد. خداي متعال می‌فرمايد: «انما اموالكم و اولادكم فتنه»[4] اموال و اولاد شما فقط وسيلة امتحان شما است. 3- استدراج: گاه خداوند با افزايش نعمت‌هاي مادي به كافران و مرفهين طغيانگر می‌خواهد چند روزي به آنان مهلت دهد و زمينة عذاب و نابودي آنها را فراهم سازد كه به اين سنت الهي «استدراج» گفته می‌شود: «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لاَيَشْعُرُونْ وَ اُملي لَهُمْ اِنَّ كَيدي مَتينْ»[5] بزودي آنان را از جايي كه آن را درك نمی‌كنند به عذاب و هلاكت می‌افكنيم و چند روزي به آنان مهلت می‌دهيم كه همانا مكر و عقاب ما متين ( حساب شده) می‌باشد. 4- ظلم و استعمارگري: ممكن است برخورداري كافران از ماديات و زندگي مرفّه، به دليل ستمگري و استعمارگي آنان باشد، به‌گونه‌اي كه با ظلم و ستم‌، اموال ديگران را تصاحب کرده و با ناز و نعمت رسيده باشند. 5- سعي و تلاش: ممكن است رفاه كافران به دليل تلاش و كوشش آنان باشد و يا با به كار گرفتن شيوه‌هاي مدرن و نيز اجراي برنامه‌هاي مفيد اقتصادي، توليد خود را بالا برده و نيز محصولات با كيفيتي به بازار ارائه کنند و بدين طريق موفقيت‌هايي در عرصة اقتصاد كسب كرده باشند. مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پي‌نوشت‌ها: [1]. ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 6، ص 276 تا 270. [2]. حضرت علي(ع)- می‌فرمايند: با عدل بركات زياد می‌شود، غررالحكم ، ج 1، ص 330. [3]. ر.ك، مكارم شيرازي، ناصر، همان، ج 5، ص 67 و ج 2، ص 434. [4]. تغابن/ 15. [5]. اعراف/ 183.
✅چرا افراد گناهکار خوشبختند و مومن ها این قدر بدبختی دارند؟ حقیقت آن است که ایمان و کفر تاثیر چندانی در بهره مندی از مواهب مادی دنیا ندارد. بیماری، فقر، حوادث و ... در همه جای جهان وجود دارد و همان گونه که مومنان به مریضی مبتلا می شوند و عزیزانشان را در بستر مرگ می بینند، کفار نیز دچار بیماری و مرگ هستند. و اگر مومن ثروتمند اندک است، کافر ثروتمند نیز اندک است. و سنت الهی نیز مبتنی بر آن است که ایمان یا کفر، تاثیری در بهره مندی از دنیا نداشته باشد. وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَٰنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ [سوره الزخرف آیه ۳۳ ) اگر (چنین) نبود که همه ی مردم یک امت (متفق در کفر) می شدند, یقیناً ما برای خانه های کسانی که به (خدای) رحمان کافر می شدند, سقفهایی از نقره قرار می دادیم, و(نیز) نرد بانهایی که از آن بالا روند و خودنمایی کنند. و همان گونه که در آیه فوق نیز مطرح شده است، دنیا ارزشی ندارد که آن را معیار خوشبختی یا بدبختی قرار دهیم. کسی که ایمان دارد، حتما باید به عالم آخرت توجه داشته باشد و چنین کسی هفتاد سال دنیا را در مقابل زمان بی نهایت آخرت، هیچ به شمار می آورد و حتی اگر ایمان تمام بدبختی ها را به سمت او بکشد، لحظه ای از ایمان دست نمی کشد. چه برسد به اینکه ملازمه کفر با خوشبختی چیزی بیش از وسوسه دروغ شیطان نیست. در واقع مومنان در مشکلات دنیا نیز وضع مناسب تری از کفار دارند. چون مومنان سختی ها را با چشم امید به خدای متعال آسان تر پشت سر می گذارند، بر خلاف کفاری که از تحمل و صبر خود نیز هیچ بهره ای ندارند. إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ ۖ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ ۗ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا[سوره النساء ۱۰۴] اگر شما رنج می برید؛ آنها نیز مانند شما رنج می کشند، ولی شما امیدی از خدا دارید که آنها ندارند، و خداوند دانا ی حکیم است. نکته ای که شاید در کنار وسوسه شیطان انسان را به این محاسبه اشتباه مبتلا می کند، تفاوت علم حضوری و علم حصولی است. چون انسان مشکل و سختی خود را با تمام وجود لمس می کند اما از مشکل دیگران تنها یک تصویر اجمالی دارد که برایش دردناک نیست و به راحتی از کنار آن می گذرد. کما اینکه اگر بفهمد کسی گرسنه است، ممکن است یک دقیقه بعد آن را فراموش کند اما اگر خودش گرسنه باشد، آن را فراموش نخواهد کرد و .همین در مومنان ممکن است آن ها را به اشتباه بیاندازد که سختی برای آنهاست. همچنین لذات آنی شهوات نیز در نزد یک عاقل خوشبختی تلقی نمی شود. چرا که تبعات سنگینی به دنبال دارد. کما اینکه لذت غذا خوردن سبب نمی شود یک عاقل دچار پرخوری شود. چرا که دل درد بعدی و مریضی های پس از آن را می فهمد. https://eitaa.com/namaz_gonabad
✅عوامل متعددی سبب انحطاط مسلمانان شده است که ما آنها را به عوامل درونی و بیرونی تقسیم می کنیم: الف) عوامل درونی برخی از عوامل درونی از ناحیه خود مسلمانان در انحطاط تمدن اسلامی تأثیر داشته است: 1- ایجاد حکومت های موروثی بعد از گذشت برهه ای از زمان، حکومت های موروثی در جهان اسلام پدید آمد که توسط آن ها زمینه های مناسب برای عملی نشدن اسلام واقعی ایجاد شد. بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله) جز اندک زمانی هرگز به اسلام عمل نشد، بلکه اسلام به عنوان ابزاری برای کشورگشایی و قدرت طلبی مطرح گردید. بنی امیه و بنی عباس هرگز درصدد نشر اسلام و آگاهی دادن مردم و رشد و توسعه فرهنگ اسلامی برنیامدند. 2- فقدان وحدت و ثبات لازم بعد از وفات رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) وحدت و ثبات لازم برای پیشرفت در جهان اسلام فراهم نشد. در حقیقت، دین ابزار توجیه سیاست های قدرتمندان و حکومت ها گشت. «بندیکس» معتقد است که اسلام قربانی دیکتاتوری حکومتی شد و دین ابزار و دستاویزی برای مال اندوزی قدرتمندان دینی قرار گرفت. و اعراب به خاطر ثروت های کشورها، آن ها را مورد هجوم قرار می دادند و هیچ یک از فتوحات زمان امویان برای گسترش فرهنگ اسلامی نبود و بر اساس ارزش های اسلام و اصول اسلامی انجام نگرفت، بلکه برای دست یافتن به غنایم سرشار و زمین ها و اسیران جنگی بود. نتیجه این دیکتاتوری ها در قلمرو اسلام، استمرار جنگ و خونریزی بود که مانع پیشرفت شد. البته هرگز نمی توان این ها را به حساب اسلام گذاشت، چون تولید علم و فرهنگ سازی و قدرت نوآوری و ابتکار، همیشه در بستر صلح و آرامش امکان پذیر است، نه در گروی جنگ و ستیز.(1) 3- به فراموشی سپردن پیام اصلاحی اسلام یکی دیگر از عوامل و موانع رشد اسلام، به فراموشی سپردن پیام انقلابی و اصلاحی اسلام است که در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) شکل گرفته بود. دین که اهرم اصلی، چون وحدت، عدالت، فرهنگ و علم خواهی و... بود، از مسیر خود خارج شد و در طول چهارده قرن تمام، حکومت های موجود عملاً حامی اسلام و حامل پیام و فرهنگ اسلامی نبودند. بنابراین، درست نیست که بپنداریم فرهنگ حقیقی اسلام ارائه شده ولی نتوانسته است موفقیتی کسب کند. 4- وجود جنگ های مستمر در جهان اسلام بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، وحدت و پیشرفت ها، جای خود را به نفاق و خونریزی داد و تا کنون نیز این روند ادامه دارد. در ایران جنگ های دوره غزنویان، سلجوقیان و خوارزم شاهیان و مغولان، تیمور و جنگ های داخلی قدرت طلبانه، جنگ های فرقه ای و قومی و کتاب سوزی ها و ویران کردن مظاهر تمدن اسلام و ارزش های اسلامی و دینی که انرژی و نیروی فکری را تلف کرده و امنیت و رفاه و آسایش را که بنیان تفکّر و تولید علم است، از بین برده، بزرگ ترین مانع ترقی و پیشرفت بوده است.(2) 5- انحرافات فکری مسائل اعتقادی و شرعی زیادی در اسلام وجود دارد که چنانچه به معنای واقعی خود تفسیر و توجیه می شد، تحرک آفرین و زندگی ساز و مجاهدپرور بود. ولی از دیرباز به عللی آن مسائل از معنای واقعی خود منحرف گردید و چنان توجیه و تفسیر شد که با ذلّت تن به ظلم دادن و در برابر ظالم دم فروبستن و تسلیم شدن، بی حالی، عقب ماندگی، ضعف و ناتوانی و... توافق کامل دارد. ادامه https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/410170/%d8%b9%d9%88%d8%a7%d9%85%d9%84-%d8%a7%d9%86%d8%ad%d8%b7%d8%a7%d8%b7-%d9%88-%d8%b9%d9%82%d8%a8-%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%af%da%af%db%8c-%d9%85%d8%b3%d9%84%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%a7%d9%86
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداوند چه نیازی به عبادت ما داره 😟🤔 پاسخ طنز 😂🤣😂 @fatemi24