💠وجه سوم موفق بودن به عنوان نمونه مادری که در حین تکلیف نوشتن فرزندش به او میگه: آفرین مادرجان! درس بخون که فردا مثل من بدبخت نشی!‼️ 👈 در حقیقت داره خودش رو ناموفق جلوه میده؛ لذا نباید انتظار داشته باشه که فرزند از او الگوگیری کنه و اثر پذیری داشته باشه... یا معلمی که سر کلاس به دانش آموزان میگه: بچه‌ها خوب درست بخونید دکتر مهندسی چیزی بشید، که فردا مثل منِ معلم، بدبخت نشید نمیتونه الگوی مناسبی برای دانش آموزانش باشه و قطعاً اثرات نامطلوبی رو روی تربیت اونا خواهد گذاشت.⚠️ 🎁 @namazemahboob ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄

﷽؛ نگیم #سلام! باید بگیم #درود! چون ما آریایی هستیم!🤔 پاسخ شنیدنی به این حرف ناحساب 🌐@ir_bastan ✍⏳@bedonetavaghoff

شهید #حاج_قاسم در توصیه‌ای به برادرزاده‌اش می‌نویسد: ✍مهدی جان! تمام کسانی که به کمالی رسیدند، خصوصاً کمالات معنوی که خود منشأ و پایه کمالات دنیوی هم می‌تواند باشد، منشأ همه آنها سحر است. سحر را دریاب. #نماز_شب در سن و سالِ شما تاثیری شگرف دارد، اگر چندبار آن را به رغبت تجربه کردی، لذت آن را متوجه می‌شوی و به آن تمسک می‌یابی.  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🎁 @namazemahboob ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄

📗*کتابِ آه* 🔥 #بازخوانی مقتل امام حسین علیه‌السلام #قسمت_سی_و_چهار به فرمان عبیدالله(ابن زیاد= ابن مرجانه)، تمام را‌ه‌های ورودی کوفه را از بصره و شام گرفته بودند و نمی‌گذاشتند کسی وارد شهر شود یا از شهر خارج شود... و کاروان امام همچنان می‌آمد... امام حسین علیه‌السلام و یارانش به صحرانشینانی رسیدند که در بیابان‌ها زندگی می‌کردند. از آن‌ها در مورد اوضاع شهر خبر گرفتند و پاسخ شنیدند که: _ما چیز زیادی نمی‌دانیم؛ فقط همینقدر می‌دانیم که نه می‌توانیم وارد شهر شویم و نه خارج... باز کاروان به مسیرش ادامه داد... به سرزمین "خُزَیمیّه" که رسیدند، یک‌شبانه‌روز آن‌جا ماندند. موقع سحر خواهر امام، حضرت زینب سلام الله علیها نزد امام آمدند و فرمودند: _ نیمه‌های شب از چادر بیرون آمده بودم. شنیدم که هاتفی(صدایی آسمانی) می‌گفت: ای چشم‌ها پیوسته بگردید... کیست بعد از ما که بر این شهیدان بگرید؟ بر جماعتی که مرگ، آنان را به سوی خود می‌کشاند تا آنچه خداوند وعده فرموده است، محقق شود... امام فرمودند: _ خواهرم! هرچه خداوند مقرر بفرماید، همان خواهد شد. کاروان امام به مسیرش ادامه داد به سرزمینی رسید که آب داشت. ჻ᭂ࿐✰ ادامه داستان را از زبان مردی که همراه با *زُهَیر بن قِین* بوده بشنوید. من و چندتن دیگر به همراه زُهیر از مکه خارج شدیم. در ابتدای مسیر کاروان حسین را دیدیم و با آن‌ها هم‌مسیر شدیم. هیچ چیز برای ما ناگوارتر از این نبود که با کاروان امام با هم باشیم. به همین دلیل، هرجا کاروان امام برای استراحت می‌ایستاد، ما رد می‌شدیم و می‌رفتیم؛ هر جا آنان حرکت می‌کردند، ما برای استراحت می‌ماندیم... تا اینکه روزی مجبور شدیم هر دو کاروان در جایی منزل کنیم. کاروان امام در سمتی فرود آمد و کاروان ما در سمتی دیگر. مشغول خوردن غذا بودیم که مردی از طرف امام آمد و به زهیر گفت: _ ای زهیر! ابا عبدالله مرا سوی تو فرستاده تا نزد ایشان بروی. همگی آنچه در دست داشتیم، کنار گذاشتیم و اکراه داشتیم از این‌کار... گویا خبر بدی به ما رسیده باشد! دُلهَم همسر زهیر گفت: _ پسر پیامبر خدا تو را فراخوانده! نزد او نمی‌روی؟! سبحان الله! برو سخن ایشان را بشنو و برگرد... زهیر با اصرار همسرش برخاست و نزد امام رفت. وقتی برگشت، بسیااار شادمان و خرّم بود. گل از رویش شکفته بود.🌺 ✍ علت دوری کردن زهیر از کاروان امام این بود که، احتمال می‌داد جنگی بین دو گروه مسلمانان رخ خواهد داد. او نمی‌خواست در این فتنه شرکت کند. شاید بتوان گفت زهیر بصیرت سیاسی کمی داشت و با وجود رهبری از نوع امام معصوم، باز در همراهی با ایشان تردید داشت. 🎁 @namazemahboob ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄

📗*کتابِ آه* 🔥 #بازخوانی مقتل امام حسین علیه‌السلام #قسمت_سی_و_پنج زهیر، بار و بُنه‌اش را جمع کرد و رفت به کاروان امام پیوست. به همسرش گفت: _ به سوی خانواده‌ات بازگرد. نمی‌خواهم مانع تو باشم و نمی‌خواهم جز خیر چیز دیگری از من به تو برسد. زهیر گفت قصد کرده‌ است در ادامه مسیر امام، همراهشان باشد و جانش را فدای او و سپر بلای او کند! سپس اموال همسرش را به او داد و او را به یکی از پسرعموهایش سپرد تا سلامت به خانواده‌اش برسانند. دُلهَم برخاست و گریست و از همسرش خواست تا در قیامت نزد رسول خدا شفیع او باشد. بعد از آن زهیر با یاران و همراهانش خداحافظی کرد و به آنان گفت که هرکس بخواهد می‌تواند با او به کاروان امام ملحق شود و سپس داستانی از زمان رسول خدا برای یارانش تعریف کرد که در آن زمان مسلمانان در کنار رسول خدا و سلمان با دشمنان می‌جنگیدند و پس از پیروزی و بدست آوردن غنایمِ بسیار، همه خوشحال بودند. سلمان به آن‌ها فرموده بود: _ روزی خواهد آمد که در کنار حسین بن علی به جنگ با دشمنان خواهید پرداخت! آن روز بیشتر از امروز و هرروزی، شاد و خوشحال و مسرور خواهید بود... #ادامه_دارد 🎁 @namazemahboob ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄

#صلی‌الله‌علیک‌یا‌اباعبدالله‌الحسین🤍

🔷 راهکار تربیت شدن به دست امام زمان علیه السلام... 🔴 اهل حمد شدن #امام_زمان🌱 #استاد_محمودی 🎁 @namazemahboob ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄

يکی آرام مي آيد نگاهش خيس عرفان است قدم هايش پر از معناست دلش از جنس باران است کسی فانوس بر دستش بسان نور می‌آيد اميد قلب ما روزی ز راه دور می‌آید❤️ #امام_زمان 🕊 🎁 @namazemahboob ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄