4_5850726870064037925.mp3
4.21M
#نماز_سکوی_پرواز57
از ۲۴ ساعتِ روز
لحظه نماز، کلیدی ترین لحظه، تویِ سعادت و شقاوت دنیا و آخرتتـــــه!!✅✅✅✅
حواست باشه رفیق؛☺️
اگه نمازت بالا نَـــرِه : تموم أعمال دیگه ات نابود میشن.📛📛📛📛📛
https://eitaa.com/joinchat/3132293213Cc8236b1a31
✨✨✨
🌼مهلت ندادن عزرائیل 🌼
حضرت عیسی (علیه السلام) با مادرش مریم (سلام الله علیها) در کوهی به عبادت خدا مشغول بودند، و روزها را روزه میگرفتند.
⛰ غذایشان از گیاهان و میوههای کوه بود که عیسی (علیه السلام) تهیه میکرد.
🌄 یک روز نزدیک غروب شد، عیسی (علیه السلام) مادرش را تنها گذاشت و برای به دست آوردن غذا رفت.
هنگام افطار فرا رسید، مریم (سلام الله علیها) برخاست تا نماز بخواند، ناگاه عزرائیل نزد مریم (سلام الله علیها) آمد و بر او سلام کرد، مریم پرسید: تو کیستی که در اول شب بر من سلام کردی و با دیدن تو، بیمناک شدم؟!
حضرت عزرائیل گفت: من فرشته مرگ هستم.
مریم پرسید: برای چه به اینجا آمدهای؟
عزرائیل گفت: برای قبض روح تو آمده ام.
مریم گفت: چند دقیقه به من مهلت بده تا پسرم نزد من بیاید.
عزرائیل گفت: مهلتی در کار نیست و آنگاه روح مریم (سلام الله علیها) را قبض نمود.
عیسی (علیه السلام) وقتی نزد مادر آمد، نگاه کرد که مادرش بر زمین افتاده است، تصور کرد خوابیده... صدا زد:
_مادر برخیز! افطار کنیم.
ندائی از بالای سرش شنید که مادرت از دنیا رفته و خداوند در مورد وفات مادرت به تو پاداش می دهد.💔
عیسی (علیه السلام) با دلی سوخته، به تجهیز جنازه مادر پرداخت و او را به خاک سپرد و غمگین بر سر تربتش نشست و گریه میکرد و به یاد مادر گفتاری جانسوز میگفت...
در این هنگام ندائی شنید، سرش را بلند کرد، مادرش را در بهشت (برزخی) که در کاخی از یاقوت سرخ بود دید.
گفت: ای مادرم! از دوری تو سخت اندوهگین هستم.
مریم (سلام الله علیها) فرمود: پسرم، خدا را مونس خود کن تا اندوهت برطرف گردد.✨🌺
عیسی (علیه السلام) گفت: مادر جان با زبان گرسنه و روزه از دنیا رفتی.
مریم (سلام الله علیها) فرمود: خداوند گواراترین غذا که نظیر نداشت به من خورانید.
آرزو دارم یک بار دیگر به دنیا باز گردم، تا یک روز و شب را به نماز برآورم.
ای پسر اکنون که در دنیا هستی و مرگ به سراغت نیامده است، هر چه میتوانی توشه راه آخرت را (با انجام اعمال نیک) از دنیا برگیر
📚 مناهِجُ الشّارعین، عبدالحسیب میرداماد، منهج 13، ص: 591
🎁 انتشار مطالب با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد برای اعضای محترم کانال مجاز است.
@namazemahboob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دانستنی_قرآنی
❗️علم مدرن توانسته کشف کنه که ما در زمان دروغ گفتن از کدام قسمت مغز استفاده میکنیم
اسمش هست singulate gyrus
دقیقا بالای پیشانی...
قرآن از قبل این رو میدونسته👌
۱۴۰۰ سال پیش در جایی به نام عربستان
خداوند در سوره علق، آیات ۱۶_۱۵ میفرماید:
كَلَّا لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيَةِ نَاصِيَةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ
🌴 چنین نیست (که او گمان می کند) اگر باز نیاید (دست از شرارت بر ندارد) محققاً ناصیه اش (موی پیشانی اش) را خواهیم گرفت و کشید.
(همان) پیشانی دروغگوی خطا کار را.
🎁 انتشار مطالب با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد برای اعضای محترم کانال مجاز است.
@namazemahboob
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ «#زوم بینهایت» روایتی از آنچه در روزهای اغتشاشات ۱۴۰۱ بر سر این سرزمین آمد
🖤قصه ی خون 🥀
#پیشنهاد_دانلود
🎁 انتشار مطالب با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد برای اعضای محترم کانال مجاز است.
@namazemahboob
#رهبر_معظم_انقلاب
👌درس امام رضا "علیهالسلام" به همهی ما این است که ای مسلمان! از مبارزه خسته نشو.
نخواب چون دشمن همیشه بیدار است و در شکلهای مختلف و در لباسها و نقابهای گوناگون و با آرایشهای رنگارنگ ظاهر میشود.
چشم تیزی داشته باشید، دشمن را بشناسید و راه مبارزهی با دشمن را بلد بشوید و مثل علیبنموسیالرضا از اول تا آخر مبارزه را ادامه بدهید.
#شهادت_امام_رضا(ع)
تسلیت باد
https://eitaa.com/Abotorab131
4_5766994296490164540.mp3
2.57M
🎵امام رضا(ع) و جلودی
🔻دلیل زیبای امام رضا(ع) برای محبت به کسی که با بیرحمی خانهاش را غارت کرد.
"یه روزی حرف منو قبول کرد..."
👌👌
#شهادت_امامرضا_علیهالسلام
🎁 انتشار مطالب با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد برای اعضای محترم کانال مجاز است.
@namazemahboob
هدایت شده از عطر دل انگیز قرآن
🔹حبیب و مدّعی🔹
✍ محمد رضا حدادپور جهرمی
امشب شب شهادت امام رضاست و ذهنم علاوه بر کرامات و فضایل حضرتش در حد وُسع و معرفت اندکم، متوجه و مشغول دو تیپ شخصیتی است که در کنار حضرتش بودند.
از مدینه رنج سفر را به خود خریدند و همه چیز را رها کردند و با ایشان به ایران آمدند.
هر کدام قصه و انگیزه خاص خود داشتند. اما مسلّم است که حضور دراز مدت این دو تیپ شخصیت در کنار ولی خدا، سبب درس ها و خاطره هاست.
در ادامه به طور خلاصه از این دو تیپ سخن میگیم:
🔺 ۱. علی بن عثمان
فردی دارای سن و سال قابل توجه، سخنران، دارای موقعیت مناسب در بین مردم، دارای مریدان خاص خود، که از مدینه و دوران امام کاظم علیه السلام به خاندان اهل بیت نزدیک شده بود و به قول معروف، از صف اولی های نماز جماعت های امام رضا بود.
اما خانواده و مریدانش از عصبانیت های بی مورد و گاهی دور از منطق او در عذاب بودند. تا جایی که وقتی بحث از مسافرت و رفتن چند روزه او از خانه مطرح میشد، خانواده اش در غیاب او خوشحال بودند و نفس راحت میکشیدند.
تا اینکه بحث از ولایتعهدی امام رضا پیش آمد. ابتدا علی بن عثمان چیزی نمیگفت و منتظر بود امام به هر قیمتی هست جواب منفی بدهد. اینقدر خیالش راحت بود که بارها در مسجد و جمع مریدانش از دلایل رد ولایتعهدی امام رضا سخن گفت و مردم را به خیال خود متقاعد میکرد که حضرت صد در صد نخواهد پذیرفت.
تا اینکه حضرت، بر اثر فشارهای زیاد و بنا به مصالح مسلمین، ولایتعهدی را پذیرفت.
در آن لحظه بود که تمام رشته های افکار و روحیات علی بن عثمان فرو ریخت و امام رضایی را که در ذهن خودش و مریدانش ساخته بودند، متهم کرد که دیگر انقلابی نیست و به درد زعامت و ولایت نمیخورد و از دایره اسلام خارج شده و به طرف کفر و طاغوتِ مأمون غش کرده و...
تا اینکه نشست و فکر کرد که اگر امام رضا پایش به ایران برسد آبروی شیعه میرود و دیگر کار از کار میگذرد و دست او به حضرت نخواهد رسید.
شاید بزرگترین اشتباهش این بود که حتی یکبار هم در مدینه با حضرت روبرو نشد و دلیل این تصمیم امام رضا را از خودشان نپرسید و فقط در خیال خودش بغض و دشمنی ایشان را در دل تقویت کرد.
یارانش در مسیر مدینه تا ایران دو بار و در ایران هم یک بار(موقع خواندن نماز باران) اقدام به ترور حضرت کردند. اما موفق نشدند و دانه دانه مریدانش کشته شدند و علی بن عثمان تنها شد.
حالا اینجا کات میکنیم
اجازه بدید از دومین شخصیت هم حرف بزنم و بعدش برمیگردیم سراغ این بابا.
@Mohamadrezahadadpour
🔺 ۲. علی بن عقیل
فردی کم حرف و بی ادعا، معمولا به خاطر اعتمادی که امام رضا به او داشت، خیلی کم در شهر دیده میشد و بیشتر در مأموریت ها و نقل و انتقال نامه های محرمانه حضرت به شیعیان دیگر بلاد به سر میبرد.
چندان کاری به خیر و شر کسی نداشت. حتی گاهی دور و بری های حضرت، او را دیر به دیر به ملاقات حضرت راه میدادند. بنده خدا چاره ای جز صبوری نداشت و بخاطر اینکه چندان جلب توجه نکند، اصرار نمیکرد. اما به خاطر همین بی ادعایی و اخلاص و دهان قُرصی، به دور از چشم بقیه، مورد توجه خاص حضرت بود.
نقل است که روزی دید ماموران عباسی، زن جوانی را که متهم به دزدی و شرارت بود اما اتهامش اثبات نشده بود، قصد اذیت و آزار و اعدامش دارند.
با هنرمندی و با استفاده از فرصت مناسب، طاهره را نجات داد و در پوشش یک دختر بیابان گرد، به مدینه برد.
با حضرت رضا جریان را مطرح کرد. حضرت لبخندی زدند و فرموده باشند که این زن، همسر مقدر شماست و به خاطر صفات و روحیات شبهِ مردانه اش در اموری که به تو محوّل میشود یار خوبی میتواند باشد و اینگونه میتوانی جان او را از شر عباسیان حفظ کنی.
طاهره که بسیار خوشحال بود و گریه میکرد، به محضر امام رضا رسید و حضرت، عقد طاهره را با علی خواند و آن دو هم قسم شدند تا آخرین قطره جان، در خدمت حضرت رضا فداکاری کنند.
وقتی بحث هجرت حضرت رضا به ایران مطرح شد، علی و طاهره از نفرات نخستی بودند که شرط شد آنها نیز باید در طول این سفر با حضرت باشند و دستگاه عباسی هم چاره ای جز پذیرش نداشت و بدین گونه آنها در رکاب حضرت، به طرف ایران حرکت کردند و وظیفه تامین و امنیت جان شریف حضرت را به عهده داشتند.
ادامه ...👇