eitaa logo
نماز محبوبم 🏴🇮🇷🏴
2.2هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
42 فایل
💐 اللهمّ بارِک لِمولانا صاحب الزمان علیه‌السلام و اجعَل صَلاتَنا بِه مَقبولَه 🤲🏻 کانال‌های دیگه‌‌مون: https://eitaa.com/chekaraa https://eitaa.com/maghtal جهت تبادل و بیان نظرات 👈🏻 @M_taeb
مشاهده در ایتا
دانلود
📗داستان کربلا ❤️‍🔥 ▪︎بشنوید از کاروان امام حسین علیه‌السلام کاروان امام دوفرسخی از مکه دور شده بود که عبدالله بن جعفر ( همسر حضرت زینب سلام الله علیها) دوپسرش عون و محمد را همراه با نامه‌ای فرستاد. در نامه نوشته بود: _از تو تمنا دارم به مدینه بازگردی. می‌ترسم اتفاقی بیفتد و موجب شهادت شما و آزار اهل‌بیت‌تان شود. حسین‌جان! اگر تو شهید شوی، نور زمین خاموش می‌شود... امروز شما راهنما و مایه امید و دلگرمی مومنان هستی. در رفتنتان شتاب نکنید تا من برسم ان شاء الله. بعد سراغ "عَمرِبنِ سعید" رفت (یعنی حاکم مکه از طرف یزید) و گفت: _ نامه‌ای سوی حسین‌بن علی علیه‌السلام بفرست. به او امان بده. همراه با هدیه و احترام... و به طور جدی از او بخواه که به مکه برگردد. طوری نامه بنویس که حسین دلش آرام شود و حرفت را باور کند. عَمربن سعید گفت: خودت هرچه می‌خواهی بنویس، بیاور تا من امضا کنم. عبدالله نوشت و آورد و او مهر و امضا کرد. عبدالله بن جعفر گفت: نامه را به‌ وسیله برادرت یحیی بفرست تا امام مطمئن شوند نامه از سوی توست... چند روز بعد، یحیی و عبدالله‌بن جعفر به کاروان امام حسین علیه‌السلام رسیدند و نامه را تقدیم کردند. امام پس از خواندن نامه فرمودند: _ من رسول خدا را در خواب دیدم و ایشان از طرف خداوند، مرا به کاری فرموده که باید به انجام رسانم. و هرچه عبدالله و یحیی اصرار کردند، خوابش را به آنان نگفت. سپس امام در جواب نامه حاکم مکه نوشتند: _ تو به من وعده امان و هدایا و روزگاری خوش داده‌ای. بهترین امان، در امان بودن از عذاب الهی است. خداوند در روز جزا، فقط کسانی را امان خواهد داد، که راستگو بوده و در مسیر حق و عدالت باشند. آن مطالبی را هم که به من وعده دادی، اگر راست بوده و از سر اخلاص گفته‌ای، خدا تو را پاداش شایسته دهد. والسلام سپس کاروان امام به مسیرش به سوی عراق، به راه افتاد. پ.ن: امام می‌دانستند که نامه و امانِ حاکم مکه که خود نماینده یزید است، هیچ پایه و اساسی ندارد و قابل اعتماد نیست. از این رو عزت نفس خود را حفظ نموده و زیرکانه پیشنهاد بازگشت به مکه را نپذیرفتند. .. ‎‌ 🌸⃟🌷🍃📕჻ᭂ࿐✰ عضو شوید👇 @namazemahboobe
📗*کتابِ آه* 🔥 مقتل امام حسین علیه‌السلام ▪︎بشنوید از کاروان امام حسین علیه‌السلام کاروان امام دوفرسخی از مکه دور شده بود که عبدالله بن جعفر ( همسر حضرت زینب سلام الله علیها) دوپسرش عون و محمد را همراه با نامه‌ای فرستاد. در نامه نوشته بود: _از تو تمنا دارم به مدینه بازگردی. می‌ترسم اتفاقی بیفتد و موجب شهادت شما و آزار اهل‌بیت‌تان شود. حسین‌جان! اگر تو شهید شوی، نور زمین خاموش می‌شود... امروز شما راهنما و مایه امید و دلگرمی مومنان هستی. در رفتنتان شتاب نکنید تا من برسم ان شاء الله. بعد سراغ "عَمرِبنِ سعید" رفت (یعنی حاکم مکه از طرف یزید) و گفت: _ نامه‌ای سوی حسین‌بن علی علیه‌السلام بفرست. به او امان بده. همراه با هدیه و احترام... و به طور جدی از او بخواه که به مکه برگردد. طوری نامه بنویس که حسین دلش آرام شود و حرفت را باور کند. عَمربن سعید گفت: خودت هرچه می‌خواهی بنویس، بیاور تا من امضا کنم. عبدالله نوشت و آورد و او مهر و امضا کرد. عبدالله بن جعفر گفت: نامه را به‌ وسیله برادرت یحیی بفرست تا امام مطمئن شوند نامه از سوی توست... چند روز بعد، یحیی و عبدالله‌بن جعفر به کاروان امام حسین علیه‌السلام رسیدند و نامه را تقدیم کردند. امام پس از خواندن نامه فرمودند: _ من رسول خدا را در خواب دیدم و ایشان از طرف خداوند، مرا به کاری فرموده که باید به انجام رسانم. و هرچه عبدالله و یحیی اصرار کردند، خوابش را به آنان نگفت. سپس امام در جواب نامه حاکم مکه نوشتند: _ تو به من وعده امان و هدایا و روزگاری خوش داده‌ای. بهترین امان، در امان بودن از عذاب الهی است. خداوند در روز جزا، فقط کسانی را امان خواهد داد، که راستگو بوده و در مسیر حق و عدالت باشند. آن مطالبی را هم که به من وعده دادی، اگر راست بوده و از سر اخلاص گفته‌ای، خدا تو را پاداش شایسته دهد. والسلام سپس کاروان امام به مسیرش به سوی عراق، به راه افتاد. پ.ن: امام می‌دانستند که نامه و امانِ حاکم مکه که خود نماینده یزید است، هیچ پایه و اساسی ندارد و قابل اعتماد نیست. از این رو عزت نفس خود را حفظ نموده و زیرکانه پیشنهاد بازگشت به مکه را نپذیرفتند. 🎁 @namazemahboob ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄