📗داستان کربلا ❤️‍🔥 #بازخوانی_کتاب_آه #قسمت_سی_و_سه وقتی قیس همراه با نامه امام، به نزدیکی کوفه رسید، ماموران عبیدالله او را دستگیر کردند و نزد عبیدالله بردند. اما قیس، پیش از آن‌ به سرعت نامه امام را پاره کرد و این کار از دید سربازان مخفی نماند. عبیدالله پرسید: _ تو کیستی قیس جواب داد: _ مردی از شیعیان علی بن ابی طالب و پسرش حسین علیه السلام گفت: _ چرا نامه‌ای که همراه داشتی پاره کردی؟ پاسخ داد: _ تا تو ندانی در آن چه نوشته شده بود. عبیدالله گفت: _نامه را چه کسی نوشته بود و برای چه کسی بود؟ پاسخ داد: _ حسین بن علی نوشته بود برای جماعتی از مردم کوفه که اسامی آنان را نمی‌دانم. عبیدالله با خشم‌گفت: _ یا اسامی را به من می‌گویی یا بر منبر مسجد می‌روی و علی و فرزندانش(امام حسن و امام حسین) را لعن می‌کنی... وگرنه تو را می‌کشم. قیس پاسخ داد: _ اسامی را نمی‌دانم؛ اما لعن را می‌توانم! قیس را بر منبر مسجد بالا بردند. مردم جمع شده بودند و منتظر سخن او بودند. ابتدا حمد و ثنای خدا گفت. سپس رسالت پیامبر را شهادت داد و در ادامه بسیار مدح امام علی علیه‌السلام و امام حسن و امام حسین علیهما السلام کرد و بسیار از کمالات و عظمت و مظلومیت انان گفت. همچنین ابن زیاد و پدرش و بنی امیه از اول تا آخر آنان را ستمکار و ظالم معرفی کرد و همگی آنان را لعن و نفرین کرد... بعد از این گفت: _ ایها الناس! من فرستاده حسینم! او را در نزدیکی کوفه گذاشته‌ام و آمده‌ام تا بگویم او را اجابت کنید و به یاریش بشتابید. عبیدالله که از ماجرا‌ با خبر شد، دستور داد تا قیس را نیز مانند مسلم از بالای قصر به پایین پرتاب کردند؛ در حالی‌که دستانش را بسته بودند... به زمین که رسید، هنوز اندکی رمق داشت که فردی او را شهادت رساند... #ادامه_دارد .. ‎‌ #اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 🌸⃟🌷🍃📕჻ᭂ࿐✰ عضو شوید👇 @namazemahboobe

📗*کتابِ آه* 🔥 #بازخوانی مقتل امام حسین علیه‌السلام #قسمت_سی_و_سه وقتی قیس همراه با نامه امام، به نزدیکی کوفه رسید، ماموران عبیدالله او را دستگیر کردند و نزد عبیدالله بردند. اما قیس، پیش از آن‌ به سرعت نامه امام را پاره کرد و این کار از دید سربازان مخفی نماند. عبیدالله پرسید: _ تو کیستی قیس جواب داد: _ مردی از شیعیان علی بن ابی طالب و پسرش حسین علیه السلام گفت: _ چرا نامه‌ای که همراه داشتی پاره کردی؟ پاسخ داد: _ تا تو ندانی در آن چه نوشته شده بود. عبیدالله گفت: _نامه را چه کسی نوشته بود و برای چه کسی بود؟ پاسخ داد: _ حسین بن علی نوشته بود برای جماعتی از مردم کوفه که اسامی آنان را نمی‌دانم. عبیدالله با خشم‌گفت: _ یا اسامی را به من می‌گویی یا بر منبر مسجد می‌روی و علی و فرزندانش(امام حسن و امام حسین) را لعن می‌کنی... وگرنه تو را می‌کشم. قیس پاسخ داد: _ اسامی را نمی‌دانم؛ اما لعن را می‌توانم! قیس را بر منبر مسجد بالا بردند. مردم جمع شده بودند و منتظر سخن او بودند. ابتدا حمد و ثنای خدا گفت. سپس رسالت پیامبر را شهادت داد و در ادامه بسیار مدح امام علی علیه‌السلام و امام حسن و امام حسین علیهما السلام کرد و بسیار از کمالات و عظمت و مظلومیت آنان گفت. همچنین ابن زیاد و پدرش و بنی امیه از اول تا آخر آنان را ستمکار و ظالم معرفی کرد و همگی آنان را لعن و نفرین کرد... بعد از این گفت: _ ایها الناس! من فرستاده حسینم! او را در نزدیکی کوفه گذاشته‌ام و آمده‌ام تا بگویم او را اجابت کنید و به یاریش بشتابید. عبیدالله که از ماجرا‌ با خبر شد، دستور داد تا قیس را نیز مانند مسلم از بالای قصر به پایین پرتاب کردند؛ در حالی‌که دستانش را بسته بودند... به زمین که رسید، هنوز اندکی رمق داشت که فردی او را شهادت رساند. #ادامه_دارد ... 🎁 @namazemahboob ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ ‎‌