📗داستان کربلا
❤️🔥 #بازخوانی_کتاب_آه
#قسمت_صد_و_ده
سکینه فریادکنان نزد امام آمد و این در حالی بود که امام سکینه را بسیااار دوست داشت.
او را به آغوش کشید، اشکهایش را پاک کرد و فرمود:
_سکینه جان! گریه تو بعد از من بسیار خواهد بود... اکنون با گریههایت دلم را با افسوس نسوزان.
تا زندهام صبوری کن و هرگاه کشته شدم، تو برگزیدهترین زنانی عزیزم و میتوانی نزد بدنم آیی...
سپس امام فاطمه را نزد خود فراخواند و به او نامهای داد و سپس چندی وصیت به فاطمه کرد.
در آن هنگام امام سجاد علیهالسلام جوانی بیمار بود به حدی که مردم گمان میکردند از دنیا خواهد رفت و امیدی به بهبودی او نداشتند.
فاطمه بعدها این نامه را به علیبن الحسین (امام سجاد) تقدیم کرد.
سپس امام حسین علیه السلام خواهر خود حضرت زینب سلام الله علیها را وصی خود گرداند تا امامت امام سجاد مخفی بماند تا جانش از جانب دشمنان حفظ شود.
امام در این هنگام انگشتری امامت خود را در انگشت سجاد علیه السلام کرد. سفارشات رسول خدا و پدرش علی علیه السلام را به او رساند و سپس فرمود:
علوم و فنون و مصاحف و سلاح نزد اُم سَلَمَه است و ام سلمه آنها را به تو بازخواهد گرداند.
امام سجاد میفرماید:
پدرم آنروز مرا به سینه چسباند و فرمود:
_فرزندم! این دعا را که مادرم زهرا به من آموخته و خودش نیز از رسول خدا و از جانب جبرئیل بوده، بیاموز و سپس دعاهایی را به من تعلیم داد:
بحق یس و القران الحکیم.
و بحق طه و القرآن العظیم.
یا من یقدر علی حوائج السائلین
یا من یعلم ما فی الضمیر
یا منفس عن المکروبین
یا مفرج عن المغمومین
یا راحم الشیخ الکبیر
یا رازق الطفل الصغیر
یا من لا یحتاج الی التفسیر
صل علی محمد و آل محمد وافعل بی کذا و کذا...
و سپس آهنگ جنگ کرد در حالی که فریاد میزد:
_ آیا کسی هست که دشمن را از حرم پیغمبر برهاند؟!!!
هل مِن ناصِرِِ یَنصُرُنی؟؟
😭😭😭
#ادامه_دارد
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
🌸⃟🌷🍃📕჻ᭂ࿐✰
عضو شوید⏮ @maghtal