eitaa logo
نماز محبوبم 🏴🇮🇷🏴
2.2هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
42 فایل
💐 اللهمّ بارِک لِمولانا صاحب الزمان علیه‌السلام و اجعَل صَلاتَنا بِه مَقبولَه 🤲🏻 کانال‌های دیگه‌‌مون: https://eitaa.com/chekaraa https://eitaa.com/maghtal جهت تبادل و بیان نظرات 👈🏻 @M_taeb
مشاهده در ایتا
دانلود
📗داستان کربلا ❤️‍🔥 آنان پاسخ ندادند. حسین فرمود: _او را اجابت کنید! اگرچه فاسق است؛ ولی از قبیله‌ مادریِ شماست. ابوالفضل العباس و عبدالله و جعفر و عثمان، فرزندان امام علی و ام البنین، بیرون آمدند و گفتند: _چه می‌خواهی؟ گفت: _ای خواهر زادگان من! شما در امانید! آن جوانانان پاسخ دادند: _لعنت بر تو و بر امانِ تو! آیا ما را امان دهی و فرزند پیغمبر را امان ندهی؟ حضرت عباس بانگ برآورد: _وای بر تو چه بد امانی‌ست این امانی که آورده‌ای ای دشمن خدا! آیا می‌گویی برادر و سرور خود، حسین بن فاطمه را رها کنیم و به امان لَعینان و لَعین‌زادگان درآییم؟ امان خدا برای ما از این امان‌نامه شما بهتر است! پس شمر خشمگین به لشکر خود برگشت. آن‌گاه عمر سعد فریاد زد: _یا خَیْلَ اللّهِ ارْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِری! ای لشکر خدا سوار شوید و شادمان باشید که به بهشت می‌روید! (مثل داعشی‌ها) چون عمر سعد فریاد زد، سربازانش سوار شدند و بعد از نماز عصر، به نزدیک خیمه‌های امام حسین علیه‌السلام آمدند. امام حسین جلوی خیمه‌ خود نشسته، به شمشیر تکیه داده و سر بر زانو نهاده بود. خواهرش زینب سلام‌الله علیها نزدیک امام آمد و عرض کرد: _برادرجان! این بانگ و فریاد را می‌شنوی که پیوسته به ما نزدیک می‌شود؟ امام سر از زانو برداشت و فرمود: _همین لحظه رسول خدا را در خواب دیدم؛ به من گفت: تو به زودی نزد ما خواهی آمد! پس خواهرش با ناراحتی فرمود: _ واویلا!! امام حسین فرمودند: _هنگام شیون و گریه نیست خواهرم! لطفا آرام باش! خدا تو را رحمت کند... سپس امام از جای برخواست و به حضرت ابوالفضل فرمود: _جانم به فدای تو! سوار شو و آنان را ملاقات کن و بپرس چه اتفاق تازه‌ای افتاده‌ است و برای چه آمدند؟ .. ‎‌ 🌸⃟🌷🍃📕჻ᭂ࿐✰ ✅ کپی با ذکر صلوات هدیه به سیدالشهداء علیه السلام @namazemahboob
📗*کتابِ آه* 🔥 مقتل امام حسین علیه السلام آنان پاسخ ندادند. حسین گفت: _او را اجابت کنید! اگرچه فاسق است؛ ولی از قبیله‌ی مادر شماست. عباس و عبدالله و جعفر و عثمان، فرزندان امام علی و ام البنین، بیرون آمدند و گفتند: _چه می‌خواهی؟ گفت: _ای خواهر زادگان من! شما در امانید! آن جوانانان پاسخ دادند: _لعنت بر تو و بر امانِ تو! آیا ما را امان دهی و فرزند پیغمبر را امان ندهی؟ حضرت عباس بانگ برآورد: _وای بر تو چه بد امانی‌ست این امانی که آورده‌ای ای دشمن خدا! آیا می‌گویی برادر و سرور خود، حسین بن فاطمه را رها کنیم و به امان لَعینان و لَعین‌زادگان درآییم؟ امان خدا برای ما از این امان‌نامه شما بهتر است! پس شمر خشمگین به لشکر خود برگشت. آن‌گاه عمر سعد فریاد زد: _یا خَیْلَ اللّهِ ارْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِری! ای لشکر خدا سوار شوید و شادمان باشید که به بهشت می‌روید! (مثل داعشی‌ها) چون عمر سعد فریاد زد، سربازانش سوار شدند و بعد از نماز عصر، به نزدیک خیمه‌های امام حسین علیه‌السلام آمدند. امام حسین جلوی خیمه‌ی خود نشسته، به شمشیر تکیه داده و سر بر زانو نهاده بود. خواهرش زینب سلام‌الله علیها نزدیک امام آمد و گفت: _این بانگ و فریاد را نمی‌شنوی که پیوسته به ما نزدیک می‌شود؟ حسین سر از زانو برداشت و گفت: _همین لحظه رسول خدا را در خواب دیدم؛ به من گفت: تو به زودی نزد ما خواهی آمد! پس خواهرش با ناراحتی فرمود: _ واویلا!! حسین گفت: _هنگام شیون و گریه نیست خواهرم! خاموش باش! خدا تو را رحمت کند... سپس امام از جای برخواست و به حضرت ابوالفضل فرمود: _جانم به فدای تو! سوار شو و آنان را ملاقات کن و بپرس چه اتفاق تازه‌ای افتاده‌ است و برای چه آمدند؟ .. ‎‌ 🎁 @namazemahboob ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄