#تلنگر👌
✅ بزرگی می گفت :
یک وقت جلوی شما یک سبد سیب می آورند ، شما اول برای کناریتان بر میدارید ، دوباره بعدی را به نفر بعدی میدهید
❗️دقت کنید !!!
🔸تا زمانی که برای دیگران بر میدارید سبد مقابل شما می ماند
ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید ، میزبان سبد را به طرف نفر بعد می برد.
👈نعمتهای زندگی نیز اینطور است
با بخشش ، سبد را مقابل خود نگه دارید ...
🔻زیستن با استانداردهای "انسانیت" بسیار زیبا خواهد بود🔻
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب
✨﷽✨
#داستانک
✍مردی خانه بزرگی خرید. مدتی نگذشت خانه اش آتش گرفت و سوخت. رفت و خانه دیگری با قرض و زحمت خرید. بعد از مدتی سیلی در شهر برخاست و تمام سیلاب شهر به خانه او ریخت و خانهاش فرو ریخت.
مرد را ترس برداشت و سراغ شیخ شهر رفت و راز این همه بدبیاری و مصیبت را سوال کرد.
شیخ ابو سعید ابوالخیر گفت: خودت میدانی که اگر این همه مصیبت را آزمایش الهی بدانیم، از توان تو خارج است و در ثانی آزمایش مخصوص بندگان نیک اوست. شیخ گفت: تمام این بلاها به خاطر یک لحظه آرزوی بدی است که از دلت گذشت و خوشحالی ثانیهای که بر تو وارد شده است.
روزی خانه مادرت بودی، از دلت گذشت که، خدایا مادرم پیر شده است و عمر خود را کرده است، کاش میمرد و من مال پدرم را زودتر تصاحب میکردم. زمانی هم که مادرت از دنیا رفت، برای لحظهای شاد شدی که میتوانستی، خانه پدریات را بفروشی و خانه بزرگتری بخری. تمام این بلاها به خاطر این افکار توست.
مرد گریست و گفت: خدایا من فقط فکر عاق شدن کردم، با من چنین کردی اگر عاق میشدم چه میکردی؟؟!! سر بر سجده گذاشت و توبه کرد