❇️ ثواب صلوات در ماه مبارک رمضان
💚 پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله:
هرکس در ماه رمضان به مقدار زیاد بر من صلوات فرستد روزی که ترازوها اعمال را سبک نشان می دهند خداوند کفّه اعمال وی را سنگین خواهد نمود.
( بحارالأنوار ج۹۶ ص۳۵۷)
@namazshabkhanha
روضه حضرت ابوالفضل العباس - @Maddahionlin.mp3
2.1M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃روضه حضرت ابوالفضل العباس(ع)
🍃چاره ام چیه خدای من ...
🎤حاج #مهدی_سماواتی
⏯ #روضه
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سحر و #نماز_شب
حتما ببینید
استاد عالی
❢░🌸ꦿ🍃 🌸 ꦿ🍃🌸 ꦿ🍃░
@namazshabkhanha
💚 اللهم عجل لولیک الفرج💚
🔴🔵 ذکری شگفت انگیز درتوسل به امام عصر (عج) در شب روز جمعه
🌺 مرحوم رازي ميفرمايند:
آيت الله بافقي از شيفتگان و دلباختگان آن حضرت بود و در تمام شدايد و گرفتاريها ، جز به آن حضرت توسل نميجست و ميفرمود:
غير ممكن است كه كسي درب خانه امام زمان عليهالسلام را بكوبد و در به روي او باز نشود، به ياد دارم كه ميفرمود:
اگر مشكل مهمي براي تان پيش آمد در سحر شب جمعه در جاي خلوتي 70 بار با اين كلمات به محضر امام عصر ارواحنافداه استغاثه كنيد كه بسيار تجربه شده است :
يا فارس الحجاز ادركني
يا اباصالح المهدي ادركني
يا اباالقاسم المهدي ادركني
يا صاحبالزمان ادركني
ادركني ادركني و لا تَدع عَنِّی فاِنِّی عاجِزٌ ذَلِیلٌ .
🌹 هم چنين ميفرمود:
نماز امام زمان ارواحنافداه در سحر شب جمعه بسيار توسل مؤثري است.
🔴🔵 امشب و امروز با توسل به امام عصر ارواحنا فداه از او بخواهیم که در شب قدر امسال بهترین مقدرات را برای ما رقم بزنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖در این رمضان قدر بدانیم
🌷استاد عالی
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
@Namazshabkhanha
نماز شب خوانها
رمانــ🍃 #بدون_تو_هرگز #قسمت_چهل_و_سوم: زینبــ علے برگشتم بیمارستان ... وارد بخش که شدم، حالت نگاه
رمانــ🍃
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_چهل_و_چهارم: ڪودڪ بـے پدر
مادرم مدام بهم اصرار می کرد که خونه رو پس بدیم و بریم پیش اونها ... می گفت خونه شما برای شیش تا آدم کوچیکه ... پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگ تر میشه ... اونجا که بریم، منم به شما میرسم و توی نگهداری بچه ها کمک می کنم ...
مهمتر از همه دیگه لازم نبود اجاره بدیم ...
همه دوره ام کرده بودن ... اصلا حوصله و توان حرف زدن نداشتم ...
- چند ماه دیگه یازده سال میشه ... از اولین روزی که من، پام رو توی این خونه گذاشتم ... بغضم ترکید ... این خونه رو علی کرایه کرد ... علی دست من رو گرفت آورد توی این خونه ... هنوز دو ماه از شهادت علی نمی گذره ... گوشه گوشه اینجا بوی علی رو میده ... دیگه اشک، امان حرف زدن بهم نداد ...
من موندم و پنج تا یادگاری علی ... اول فکر می کردن، یه مدت که بگذره از اون خونه دل می کنم اما اشتباه می کردن... حتی بعد از گذشت یک سال هم، حضور علی رو توی اون خونه می شد حس کرد ...
کار می کردم و از بچه ها مراقبت می کردم ... همه خیلی حواسشون به ما بود ... حتی صابخونه خیلی مراعات حال مون رو می کرد ... آقا اسماعیل، خودش پدر شده بود اما بیشتر از همه برای بچه های من پدری می کرد ... حتی گاهی حس می کردم ... توی خونه خودشون کمتر خرج می کردن تا برای بچه ها چیزی بخرن ...
تمام این لطف ها، حتی یه ثانیه از جای خالی علی رو پر نمی کرد ... روزگارم مثل زهر، تلخ تلخ بود ... تنها دل خوشیم شده بود زینب ... حرف های علی چنان توی روح این بچه 10 ساله نشسته بود که بی اذن من، آب هم نمی خورد ... درس می خوند ... پا به پای من از بچه ها مراقبت می کرد... وقتی از سر کار برمی گشتم ... خیلی اوقات، تمام کارهای خونه رو هم کرده بود ...
هر روز بیشتر شبیه علی می شد ... نگاهش که می کردیم انگار خود علی بود ... دلم که تنگ می شد، فقط به زینب نگاه می کردم ... اونقدر علی شده بود که گاهی آقا اسماعیل، با صلوات، پیشونی زینب رو می بوسید ...
عین علی ... هرگز از چیزی شکایت نمی کرد ... حتی از دلتنگی ها و غصه هاش ... به جز اون روز ...
از مدرسه که اومد، رفتم جلوی در استقبالش ... چهره اش گرفته بود ... تا چشمش به من افتاد، بغضش شکست ... گریه کنان دوید توی اتاق و در رو بست ...
#بدون_تو_هرگز
#زندگے_نامه
#طلبه_شهید_گمنام
#سید_علے_حسینے
#ادامه_دارد...