🔰شهید مطهری
و مقابله با مارکسیسم:
🔻شهید مطهری، با جریان چپ و اندیشهی مارکسیسم در دوره پهلوی دوم، در دو حوزهی فکری و اجتماعی مقابله و رودرو شدند. در حوزهی فکری استاد مطهری با انتشار آثار مکتوب در قالب کتاب و مجموعه مقالات، به شبهات، پرسشها و مسائل مارکسیستها پاسخ میدادند. همچنین در حوزهی اجتماعی، در مجموعه سخنرانیها، به ویژه در حسینیهی ارشاد اقدام به روشنگری عمومی میکردند!
🆔@namiramag 👈 عضویت
هدایت شده از واو // کتاب
📚« نقدی بر مارکسیسم»
نوشته شهید مرتضی مطهری؛
برشی از کتاب :
📝 مارکس که انسان را در حد یک حیوان اقتصادی دنبال شکم پایین آورده است و می گوید همه راه ها منتهی به شکم می شود و علاوه بر این که انسان را در حد حیوان تابع شکم پایین آورده است، برای وجدان انسان از نظر نوعی اصالتی بلکه وجودی قائل نیست و منکر فطرت انسان است و معتقد است که وجدان انسان و نیز انسانیتش در طبقه تعین پیدا می کند چگونه می تواند از خود بیگانگی انسان را توجیه کند؟.
__________________ـ
📔کانال کتاب واو
🆔@Vavbook
سلام همراهان فرهیخته 🌱
🔻 برای عزیزانی که به تازگی عضو کانال
شدند، دو مطلب آموزشی با زبان ساده درباره لیبرالیسم مطالعه کنید؛
🔘لیبرالیسم اقتصادی 👈 [لینک]
🔘 لیبرالیسم فرهنگی؛ تساهل 👈 [لینک]
🔻 چند مطلب کوتاه درباره
🔘توتالیتر یا توتالیتاریانیسم 👈 [لینک]
🔻 کمونیسم به زبان ساده که در حال آموزش هستیم: 👈 [لینک]
📌 ما باید بدانیم در چه محیطی و در چه
فضایی نفس میکشیم و اصلا ما با چه درحال جنگ هستیم؟! و اصلا آیا جنگی وجود دارد؟!
به همین خاطر، اگر نسبت به مسائلِ در حال اتفاق دغدغه داریم باید آموزش ببینیم
و سر از کار خودمان و رقبا دربیاوریم!
🆔@namiramag
📌 ادامه #کمونیسم به زبان ساده!
🔰 انقلاب ۱۹۱۷، روسیه: [۱ از ۲]
اولین ضربه به مارکسیسم!
_ تبدیل مارکسیسم به مارکسیسم_لنینیسم یا
مارکسیسم روسی!
♦️در انقلاب سال ۱۹۱۷، کمونیستها به رهبری لنین، در مجموع به دو گروه کلی تقسیم میشدند؛
➖ یک جناح، حزب سوسیال دموکرات، معروف به «مِنشویکها» به رهبری «جولیوس مارتوف» مخالف نگاه #انقلابی افراطی بلشویکها (لنین) بودند. دومین جناح، «بُلشویکها» که در میان کمونیستهای روسیه در اکثریت نبودند، اما نظم و انضباط سازمانی قوی داشتند و در نهایت توانستند گروههایی از کارگران و همچنین ملوانان مسلح را با خود همراه کنند و در نهایت «حزب کمونیست اتحاد شوروی» را تشکیل دادند!
➖ نظریات سیاسی لنین با تغییرات زیربنایی در نظریات مارکس همراه بوده است. آنچه در اکتبر ۱۹۱۷ روسیه رخ داد انقلابی بر روی انقلاب بود، یعنی قدرت گیری بلشویکها که بر همین نگاه جدید لنین ( دیکتاتوری پِرولتاریا) تکیه داشت. او فکر میکرد که در اوضاع و شرایط روسیه، رفتن از مرحلهی بورژوازی یا سرمایهداری (مرحله سوم ماتریالیسم تاریخی) به مرحلهی بعد یعنی سوسیالیسم غیرممکن است پس باید پرولتاریا همراه با دهقانان به قدرت سیاسی دست یابند تا مستقیم به سوسیالیسم برسند. بنابراین می توان انقلاب اکتبر را یک انحراف از مارکسیسم به لنینیسم با پیروزی بلشویکها دانست.
📷 عکس از چپ مارکس، انگلس،لنین و استالین
🆔@namiramag 👈 عضویت
🔰 [۲/۲] مارکسیسم روسی!
➖اقدامات فاجعهبار لنین تا ۱۹۲۱؛
یک برنامه ریاضتی اقتصادی را با عنوان «کمونیسم جنگی» به اجرا گذاشت. این برنامه از ۱۹۱۸ توسط «شورای عالی اقتصاد» شوروی به اجرا گذاشته شد و تا ۱۹۲۱ به طول انجامید. هدف اصلی این برنامه، تامین سلاح و غذا برای ارتش سرخ در جنگ با ارتش سفید ( باقیماندگان سلطنت تزار) بود. کمونیسم جنگی، نارضایتی شدید دهقانان و خرده مالکان را به دنبال داشت، چرا که آنها نمیتوانستند محصول خود را با پول معاوضه کنند و کل مازاد محصول خود را باید به دولت واگذار میکردند.
📌ملیکردن صنایع و مدیریت متمرکز دولت بر اقتصاد داخلی، #انحصار دولت در تجارت خارجی، انضباط شدید کارگران بدون حق اعتصاب، تحمیل کار اجباری بر طبقات غیرکارگر، دریافت کل مازاد محصول از کشاورزان برای توزیع دوباره از مرکز، ممنوعیت کسب و کار خصوصی و اداره نظامی راه آهن از سرفصلهای این برنامه اقتصادی بود. هدف اصلی این برنامه، یعنی کمک به ارتش سرخ برای شکست دادن ارتش سفید و تصرف باقیمانده سرزمینهای امپراتوری تزاری، محقق شد.
_ با افزایش اعتراضات و اعتصابات، لنین
اجرای این سیاست را در ۱۹۲۱ متوقف کرد.
🆔@namiramag 👈 عضویت
| کمونیسم به زبان ساده|
🎵 فیلم زیر بازخوانی موسیقی انقلابیِ شوروی در سال ۱۹۳۳ است. سرودِ Polyoshko-pole یکی از سرودهای مشهور روسی است که در دوران اتحاد جماهیر شوروی سروده و ساخته شده است. شعر این اثر از نگاه یک سرباز ارتش سرخ که برای روبهرو شدن با دشمنان وطنش خود را ترک کرده، سروده شده است.
🔻 داس و چکش نماد کمونیسم است.
داس نماد دهقانان و چکش، کارگران
🆔@namiramag 👈 عضویت
29.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎶سرزمین، ای سرزمین من، ای سرزمین پهناور من،
قهرمانان بر پهنه این سرزمین پهناور در راهند،
آه، ای قهرمانان ارتش سرخ.
دختران گریانند،
امروز دختران درماندهاند،
محبوبانشان دارند برای مدتی طولانی میروند،
آه، محبوبانشان دارند آنها را برای پیوستن به ارتش ترک میکنند...
🆔@namiramag 👈 عضویت
نامیرا
📌 ادامه #کمونیسم به زبان ساده! 🔰 انقلاب ۱۹۱۷، روسیه: [۱ از ۲] اولین ضربه به مارکسیسم! _ تبدیل ما
•••
🔰 خُب! چی شد؟
مارکس که گفته بود ما پنج مرحله داریم که بشر باید اون مراحل (جبراً = دِتِرمنیسم) رو طی کنه و میرسه به تکامل و اون مرحله آخر و پنجم کمونیسم یا جامعه بدون طبقه هست! تا اینجا درسته؟!
اما پیشبینی مارکس برای جامعه صنعتی مثل آلمان یا انگلیس بود ولی در کشوری مثل روسیه اتفاق افتاد که هنوز توی مرحله فئودالیسم ( اقتصاد کشاورزی) مونده بود!
کمون اولیه» بردهداری» فئودالیسم» سرمایهداری (بورژوازی) » کمونیسم
و همینطور وقتی در روسیه انقلاب میشه، لنین که به قدرت میرسه، میگه چون روسیه هنوز توی مرحله فئودالیسمه، باید با دیکتاتوری از مرحله سرمایهداری رد بشیم و نیازی به دموکراسی که اعتقاد منشویکها بود، نیست ...
🆔@namiramag 👈 عضویت
•••
🔰 کم کم با یادگیری مقدماتیِ این
ایسمها، میخوایم برسیم به این بحث
که چرا مارکسیستهای ایرانی توی یک
حرکت پاندولی از تحرکات سیاسی و از
دست گرفتن سلاح در دهه شصت به
دست گرفتن دوربین و سینما تا دهه نود
در رفت و آمد هستن!
چنانچه از سال ۹۷، چپهای ایرانی، با طرح
موضوع حجاب، خشونت رو در سینما و
شبکههای اجتماعی عادیسازی کردند و از
لاک فرهنگی در اومدن و با لیبرالهای ایرانی همدست شدن!!!
🆔@namiramag 👈 عضویت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••
🔰 وقتی حسن کچل، لاتِ قمهکش میشود!
🔻تحلیلی بر چراییِ میل به #خشونت در ایران!
➖چند سالی است که برای سینما و سینماگران ایرانی، جنوب شهر تهران جذاب شده است و سینما و شبکههای خانگی پر شده از فیلمها و سریالهایی که بخشی از اخلاق و رفتار مردمان جنوبشهری را به تصویر میکشند اما نه برای نمایش اخلاق و مرامِ از خودگذشتگی و پهلوانی آنها و نه برای نمایش درد و یا فقرشان بلکه برای پررنگ کردن رفتارهای ناهنجاری که بعضاً در جنوبشهر به واسطه نبود عدالت و یا وجود فقر، شکل گرفته است!
🔻 فضای غالب روشنفکری در سینما باعث شده تا آثار ساخته شده متناسب با فضای سیاسیِ موجود باشد و افکار عمومی را با آنچه که نیازهای سیاستمدارن سکولار است، هماهنگ مینماید. زمانی که نیاز به ایجاد جامعهی تسلیمشده بود، «دموکراسی در روز روشن»، «مادر قلب اتمی» و ... ساخته میشد تا در انتخابات بهرهبرداری شود و اما در چند سال اخیر، در جهت ساخت جامعه #خشن تلاش شد طوریکه سریالهای زیادی تولید شد و تعداد آن طوری بالا بود که از نوید محمدزاده تا مجید صالحی، فرزاد فرزین و میلاد کیمرام در نقش خلافکار و یا لات به کار گرفته شدند. سریالها و فیلمهایی که برای سازندگانش برگشت سرمایه اهمیتی نداشت و برای رسیدن به دست مردم با کمترین هزینه، برنامهریزی میشد!
___________________ـ
🅰️ کانال تحلیلی مجله نامیرا
🆔 @namiramag 👈 عضویت
🔰 سینما در خدمت اراذل و اوباش
و اراذل در خدمت سیاسیون!
📌پیرو پست قبل
🆔@namiramag 👈 عضویت
ایستگاه خوش غیرت
هفت هشت نفری وسط مترو ایستاده و گرم صحبت بودند.
از لباس های یک دست سورمه ای و کوله های آویزان مشخص بود دختر دبیرستانی اند.
هر کدام یک گوشی دستشان گرفته بودند. مدام چیزهایی را به همدیگر نشان می دادند و با هیجان در موردش حرف می زدند.
من که هر جمع نوجوانی را به چشم فرصت مطالعاتی می بینم، طاقت نیاوردم و چند قدم بهشان نزدیک شدم تا سر از کارشان در بیاورم.
روی نزدیک ترین صندلی به جمع شان نشستم. چرخیدن واژه شهید توی دهان بعضی شان، گوش هایم را تیز کرد. آخر هیچ رقمه به قیافه شان نمی خورد، گعده ی شهدایی وسط مترو راه انداخته باشند.
تمرکزم را روی صحبت هایشان بیشتر کردم.
غیرت...شجاعت...معرفت...داداش مشتی...
واژه هایی که این روزها با تک تک شان زندگی کرده بودم. حالا فهمیدم دارند درباره چه کسی حرف می زنند.
بدون معطلی از جایم بلند شدم و به طرف شان رفتم.
با کمی مِن و مِن سلام و احوال پرسی کردم و با خنده گفتم:« اسم همشهریمو شنیدم تو حرفاتون. دلم خواست بیام ببینم دارین چی میگین پشت سرش!»
یکی شان که به سختی داشت تلاش می کرد مقنعه اش را از دور گردن به سرش بچسباند، گفت:« همشهری شما دیگه کیه؟!»
گفتم:« خب معلومه شهید الداغی! مگه از ایشون حرف نمی زدین؟»
دختر دیگری که کنارش ایستاده بود گفت:« چرا مگه شمام سبزواری هستین؟»
بادی به غبغب انداختم و گفتم:« خب معلومه. شهر صدور غیرت به کل ایران.»
دختر بغل دستی ام که تا آن موقع خودش را سفت گرفته بود، یک هو زد زیر خنده و گفت:« ماشاءالله شما سبزواری ها عجب اعتماد به نفسی دارینا. ولی اینو خوب اومدی. شهید الداغی واقعا یه بار دیگه غیرتو به این پسرا فهموند! اینا اگه غیرت داشته باشن، چشمشونو درویش کنن ما مجبور نیستیم تو این گرما انقد رخت و لباس به خودمون بچسبونیم.»
از این نتیجه گیری سمی حسابی یخ کردم. حالا مانده بودم با این قیمه های وسط ماست چه گلی به سر بگیرم.
بحث را کشاندم به شهید. گفتم الان اگر پاسخ گویی به شبهات حجاب راه بیندازم معلوم نیست سر از کجا دربیاوریم.
گوشی را از توی کیفم در آوردم و رفتم سراغ کانال شهید الداغی. صفحه گوشی را به طرف شان گرفتم و گفتم:« بچه ها راستی این کانال رو دیدین؟ این جا در مورد شهید مطلب و اطلاعات میذارن، فک کنم اگه عضو بشین خیلی به دردتون می خوره.»
یکی شان گفت:« شما که همشهریش هستین راسته میگن خانواده اش رو سپاه تهدید کرده که این حرفا رو بزنن؟ دیشب بی بی سی می گفت اینا اصلا اهل این حرفا نیستن و به زور زن و مادرشو مجبور کردن بیان جلو تلویزیون بگن با حکومتیان.»
واژه حکومتی ها را که می گفت از ژست اپوزسیون طورش علیه نظام خنده ام گرفت. گفتم:« خب خودت چی فک می کنی خانم؟؟؟ راستی اسمت چی بود؟»
موهایش را زد توی مقنعه اش و گفت:« سوده ام.» حرفم را ادامه دادم و گفتم:« خب سوده خانم چی فک می کنی؟ به نظرت به قیافه و حرفاشون می خورد مجبور شده باشن؟»
کمی مکث کرد و گفت:« نمی دونم. به قیافه شون که نمی خورد. ولی خب به قیافه شونم نمی خورد با اینا باشن.»
با ترمز مترو در ایستگاه بازوی یکیشان را محکم چسبیدم و گفتم:« مگه چه شکلی بودن؟ مثلا هرکس ظاهرش فرق داره به نظرتون با نظام دشمنی داره؟ »
دخترک سبزه رویی که کوله اش را توی بغل گرفته بود، گفت:« به نظر من که نه! من خودم با حجاب مشکل دارم دوست دارم آزاد باشم ولی کشورمو دوس دارم. همیشه هم به سوده میگم به چرت و پرتای بی بی سی گوش نکن حالیش نمیشه!»
لبخندی زدم و گفتم:« نه بابا خیالت راحت! سوده هم می دونه اینا چرت و پرت میگن. برا همین پرسید ببینه قضیه چیه!»
سوده نگاه عاقل اندر عاقلی بهم انداخت و گفت:« معلومه من خودم حواسم هست. همون شبم تو گروهِ بچه ها گفتم این بی بی سی چرت و پرت میگه.»
ازشان پرسیدم:« راستی می دونید شهید یه دختر هم سن و سال شماها داشت؟»
سرشان را به نشانه تایید تکان دادند. ادامه دادم و گفتم:« به نظرتون چیکار میشه کرد آوا و خانواده اش حالشون خوب بشه؟ به این کارا فک کردین؟ اصلا مثلا هشتک اش رو راه بندازین! چون شماها هم سن و سال آوا هستین.»
نگاهی به یکدیگر انداختند و هرکدام چیزی گفت.
یکی می گفت:« براشون دعا کنیم خدا دردشونو کم کنه.»
یکی که از بقیه شیطنتش بیشتر بود، با خنده می گفت:« به قول شما مذهبیا راهش را ادامه بدهیم!»
دیگری می گفت:« من پیشنهادم پویشه. اسمشم بذاریم خوش غیرت. هرکار خوبی کردیم با هشتک خوش غیرت تو تلگرام و اینستا پخش کنیم.»
نگاهی به ردیف اسم ایستگاه ها کردم. چیزی تا خط پایان نمانده بود.
با آب و تاب کلی از پیشنهاد هایشان تعریف و تمجید کردم و گفتم:« منم دوست دارم تو پویش تون باشم. اگر تشکیل دادین، منم عضو کنید.»
یکی شان صفحه گوشی را بالا آورد و گفت:« خانم بگو شمارتو بزنم. به عنوان همشهری شهید باهات حال کردیم.»
خندیدم و گفتم:« راستی چی میخوای ذخیره ام کنی؟»
چشم هایش را ریز کرد و گفت:« همشهری داداش خوش غیرت!»
@koookhak