eitaa logo
خواربارفروشی نامیا
112 دنبال‌کننده
76 عکس
25 ویدیو
2 فایل
فروغ فرخزاد:«چه می‌شود کرد؟مگر می‌شود دنیا را پاره کرد و از تویش خوشبختی درآورد؟همین است که هست.»
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌دونین،این تابستون به یه چیزی پی بردم. بیشتر کسایی که بهشون میگم دوست،درواقع دوستم نیستن،تا پیام ندم پیام نمیدن،اصلا نمی‌فهمن نیستم،از نحوه چت کردنم نمی‌فهمن حالم خوب نیست،وقتی با ذوق باهاشون حرف میزنم سرد جواب میدن. واقعا نمی‌دونم چرا اینطوری شده،ما که قبلاً خیلی باهم خوب بودیم دوست عزیز.
تایم نامیایی.
تابستون خوبی بود،به لطف این عزیزان. «اگه کسی رو یادم رفته عذر میخوام،خیلی زیاد بودین و منم حافظه ام خوب یاری نمی‌کنه.»
نظریه کم طرفدار:ناخن کوتاه قشنگ تر از ناخن بلنده.
هیکاری،دختری با موهای مشکی تا سرشونه هایش و پلیور های عجیب و آل استار های رنگارنگش عاشق گربه ها بود. در انتهای خیابان ششم،در یکی از کوچه هایش مغازه ای کوچک و قدیمی داشت که در آن آلبوم های موزیک،کتاب،عتیقه و نوار کاست می‌فروخت. گربه ها همیشه جلوی در مغازه اش،زیر درخت بید مجنون درحالی که نور آفتاب بهشان می‌خورد لم می‌دادند و منتظر هیکاری بودند تا برایشان غذا بیاورد و نوازششان کند. اکثر مشتری هایش افراد سن بالا بودند و خیلی کم پیش می‌آمد آدمی در سن و سال خودش به آن مکان قدیمی،کتاب و عتیقه های عجیب غریب جذب شود ولی هیکاری عاشق آنها بود. برای هیکاری،تولدت مبارک.
از اونجا که کاری ندارم و اینجا هم خیلی بی محتواست چالش صد روز خوشحالی رو میرم.(که البته فکر نمیکنم صد روز بشه،یا کمتر میشه یا ادامش میدم.)
روز اول: درست کردن پاستا درس خوندن آهنگ گوش دادن(اون آهنگ از گریس فاندروال🛐🛐🛐) دیدن دو سه قسمت دیگه از هتل دل لونا سینمایی دختر ستاره ای
روز دوم: کتاب خوندن درس خوندن کافه نوشتن
موهای این رنگی می‌خوام.
نظرتون چیه راجع به موضوعی که هیچ اطلاعی ازش ندارید نظر ندید؟
شاید برای شما یه حرف ساده باشه ولی ممکنه اون طرف از خودش متنفر شه.
روز سوم: کتاب خرید لوازم تحریر ساندویچی از اون شکلات رنگیا که تو عروسی استفاده میشن(مدیونید فکر کنید اسمشو نمی‌دونم) آهنگ کار کردن با اون سازه که نه اسمشو میدونم و نه کلاسش رو رفتم و الکی تو اتاقمه
نظریه بسیار بسیار کم طرفدار:مدرسه خیلی خوبه،همه چیزش خوبه،یکی از بهترین مکان های دنیاست.
ببینید برای مثال شما به یکی میگید وای فلانی تو چقدر زشتی برای شما اینطوریه که خب گفتم زشته دیگه و تموم میشه اما اون بنده خدا از خودش متنفر میشه،فکر می‌کنه زشته،ساعت ها فکرش مشغول میشه و... .