✍️#حکایت
😳 پشت پرده قضایا
🔹ابو الصّلت هروىّ گوید:
از #امام_رضا علیه السّلام شنیدم که فرمودند:
خداوند عزّ و جلّ به یکى از انبیاءش وحى فرمود که فردا صبح، اوّلین چیزى را که دیدى، بخور، و دومى را پنهان کن، و سوّمى را قبول کن، و چهارمى را نا امید نکن و از پنجمى فرار کن😳😳😳
⛰فردا صبح، حرکت کرد و در راه به کوهى سیاه و بزرگ برخورد کرد، ایستاد و گفت: پروردگارم عزّ و جلّ مرا امر فرموده که این را بخورم و (از این فرمان) متحیّر ماند، سپس با خود گفت: پروردگارم جلّ جلاله مرا به چیزى امر نمی کند که توان آن را نداشته باشم. آنگاه به طرف آن حرکت کرد که آن را بخورد، و هر قدر که به آن نزدیک مى شد، کوه کوچکتر می گردید تا به آن رسید و آن را به اندازه یک لقمه🥠 یافت، آن را خورد و از هر غذایى لذیذتر یافت.👌
💰سپس حرکت کرد و تشتى از طلا یافت و گفت: پروردگارم مرا امر فرموده که این را پنهان کنم، حفره اى حفر کرد و تشت را درون آن قرار داد و خاک بر آن ریخت و حرکت کرد، پشت سر خود را نگاه کرد و متوجّه شد که تشت نمایان شده است، با خود گفت: من، کارى را که پروردگارم دستور داده بود، انجام دادم.
🕊 آنگاه به راه خود ادامه داد و پرنده اى دید که عقابى در پى اوست، پرنده اطراف آن پیامبر مى چرخید، پیامبر با خود گفت: پروردگارم عزّ و جلّ مرا امر فرموده که این را بپذیرم، پس آستین خود را باز کرد و پرنده داخل آن شد. عقاب گفت: صیدم را که چند روز است در پى آن هستم گرفتى؟! گفت: پروردگارم عزّ و جلّ مرا امر کرده است که این را نا امید نکنم، پس قطعه اى از ران خود را کند و سوى او انداخت و به راه خود ادامه داد.
🪱در بین راه به گوشت مردارى بدبو که کرم گذاشته بود برخورد، گفت: پروردگارم عزّ و جلّ مرا امر کرده که از آن بگریزم و فرار کرد و بازگشت .
🔹آنگاه در خواب چنین دید که گویا به او مى گویند: تو کارى که بدان مأمور بودى انجام دادى، آیا می دانى آنها چه بودند؟
🔸گفت: نه،
🔹 گفته شد👇
✅ و امّا کوه، سمبل غضب بود، انسان وقتى غضبناک شود، خود را نمى بیند و از شدّت و بزرگى غضب، قدر و ارزش خود را فراموش مى کند، و وقتى که خود را حفظ نماید و ارزش خود را بشناسد و غضبش آرام گیرد، عاقبتش همچون یک لقمه گوارائى است که آن را بخورد.
✅ و امّا تشت طلا، سمبل عمل صالح باشد که وقتى انسان آن را پنهان کند، خداوند مى خواهد آن را آشکار کند تا علاوه بر ثواب آخرتى که خدا برایش ذخیره مى کند، او را با آن عمل زینت دهد.
✅ و امّا پرنده سمبل کسى بود که تو را نصیحت مى کند، او و نصیحتش را بپذیر.
✅ و امّا عقاب سمبل حاجتمندى بود که نزد تو مى آید، هیچ وقت چنین کسى را نا امید نکن.
✅و امّا گوشت بدبو سمبل غیبت بود، همیشه از آن فرار کن.
📚عیون اخبار الرضا، باب بیست و هشتم حدیث۱۲.
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud
6.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍔 احکام خوشمزه 🍔
🔹قسمت 3⃣
💢 نمازهای قضا را چطور حساب و کتاب کنیم؟
#نماز
#نماز_قضا
#احکام
🌐 لینک مطلب قبل: واجب رکنی در نماز
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud
😍 اینقدر قشنگه که دوبار میبینیش !
➡️ اول کلیپ سمت راستی رو ببین
⬅️ بعدش سمت چپی را
🎙شیخ اسماعیل رمضانی
♻️ در انتشار خوبی ها سهیم باشید. ♻️
#جهاد_تبیین ✔️
#پیشنهاد_تماشا 💯
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud
✨ #تمثیل
🌿 رفتار و روش نیکو مانند درخت زیتون است،
❎ سریع رشد نمی کند
✅ اما عمر طولانی می کند.
#تربیت_فرزند
✍ عکس مربوط به رمضان(فروردین) سال ۱۴۰۲ شمسی؛ کلاس قرآن مسجد صاحب الزمان علیه السلام، روستای دهنو مرکزی
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud
🌴 ماه #ربیع_الاول، بهار زندگی است.
🔺 مقام معظم #رهبری:
بعضی از اهل معرفت و اهل سلوک معنوی معتقدند که ماه ربیعالاول، به معنای حقیقی کلمه، ربیع حیات است، ربیع زندگی است؛ زیرا در این ماه، وجود مقدس پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و همچنین فرزند بزرگوارش حضرت ابیعبدالله جعفر بن محمد الصّادق علیه السلام ولادت یافتهاند و ولادت پیغمبر سرآغاز همهی برکاتی است که خدای متعال برای بشریت مقدر فرموده است. ۱۳۹۱/۱۱/۱۰
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud
4.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆#امام_رضا علیه السلام«مگر امکان دارد کسی به ما اهلبیت پناه بیاورد و ما او را پناه ندهیم!؟»
💠 بیان خاطرهای از حضرت #آیت_الله_بهجت قدس سره و مرحوم آیتالله فِهری رحمهماالله از زبان حجتالاسلام والمسلمین #استاد_عالی
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud
✍#حکایت
🐂 ترحم به حیوانات
🔹در زمان ناصرالدین شاه قاجار در تهران مردم به شدّت در فشار بودند بطوری که نان به سختی گیر می آمد. 😔
🔸روزی میرغضب دربار ناصرالدین شاه، کنار آب انباری ایستاده بود، ناگهان صدای ناله سگهایی را می شنود، پس از تحقیق متوجه می شود که سگی وضع حمل کرده و بچه هایش به او چسبیده اند و چون در اثر بی غذایی مادرشان شیر نداشت زوزه می کشیدند.😔
🔹میرغضب سخت ناراحت می شود و از مغازه نانوایی که در آن محل بود مقداری نان می خرد و جلو سگ می اندازد.👌 وی مبلغ مقدار خوراک یک ماه سگ را به شاطر داده و می گوید: هر روز باید شاگردت مقداری نان به این سگ برساند و در صورت تخلّف با تو برخورد می کنم.🌺
🔸وی در آن دوران با گروهی از دوستانش میهمانی دوره ای داشت، به این صورت که هر روز عصر به گردش می رفتند و پس از تفریح در منزل یکی از آنها جمع می شدند و شام می خوردند.
🔹آن شب نوبت میرغضب بود که میزبان شود، وی منزلی در وسط شهر داشت، همسری هم تازه اختیار کرده بود ❤️و در منزل جدیدی جای داده بود، او و همراهان به تفریح رفتند و نزدیک غروب برای صرف شام وارد شهر شدند، میر غضب از آنها خواست تا به منزل زن اوّلش بروند، اما دوستانش بر اثر اصرار زیادی وی را مجبور کردند که در منزلی که نزدیکتر بود بروند.
🔸آنها گفتند: در این منزل هر چه باشد می خوریم و غذای آماده آن منزل را برای فردا می گذاریم. خلاصه آنها وارد خانه شدند و پس از شام مختصری خوابیدند.
🔹 هنگام سحر میهمانان از صدای گریه میر غضب بیدار شدند و علّت گریه او را از او پرسیدند. وی گفت:
در خواب امام چهارم حضرت زین العابدین علیه السلام را دیدم که فرمود:
احسانی که به آن سگ کردی مورد قبول خدای متعال قرار گرفت و خدای متعال در مقابل، جان تو و دوستانت را از مرگ نجات داد؛ چرا که همسر تو در خانه ات غذا را مسموم کرده بود و اگر امشب به آن منزل می رفتی همه می مردید.😔
🔸برنامه دومی که خدای متعال به پاس این رحم تو به یک حیوان در نظر گرفته است این است که تو پس از چهل روز به کربلا می روی و آنجا مجاور می شوی و همانجا می مانی تا مرگت فرا رسد و در همان مکان دفن می شوی.
🔹وی صبح آن شب با دوستان خود به منزل خود رفت و مستقیم وارد مطبخ شدند دیدند کنار ظرف غذا، ظرف سمّی قرار دارد، وی به همسرش گفت: تو دیشب چه خیالی داشتی؟ اگر امام امر به مدارا نکرده بود، تلافی می کردم، سرانجام آن زن را آزاد گذاشت که اگر خواست زندگی کند و اگر نخواست طلاق بگیرد، و او هم دید اوضاع خراب است طلاق گرفت.
🔸میرغضب نیز پس از چهل روز استعفا کرد و به کربلا رفت و پس از توبه و رد مظالم مجاور حرم مطهر امام حسین علیه السلام شد و تا پایان عمر در همانجا ماند.
📚داستانهای شگفت انگیز (شهید آیت الله دستغیب)
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud