هدایت شده از حسین مختاری
مثل دیشب،
دور هم جمع شدیم و شادی کردیم...
کف زدیم و خندیدیم!
همه خوشحال بودیم و مسرور...
و این ها علامت های خوبی نیست!
حداقل برای آنکه مدعی است
که منتظر است...!
منتظر مضطر است...
غم دارد!
در فراق عزیزش نمیتواند کف بزند،
شیرینی و شکلات بخورد!
بگوید و بخندد و...
درد فراق اگر حقیقی باشد اجازه
لبخند هم نمی دهد،
چه برسد به کف زدن و جشن گرفتن...!
ما منتظر نیستیم...
بیایید قبول کنیم!
نهایتا یک محبت معمولی داریم
که اگر آقا آمد که آمد
و اگر هم نیامد که نیامد ما داریم
زندگی مان را میکنیم...!
آسوده...
راحت...
مضطر نیستیم!
حتما عده ای به همین حرف ها هم
خرده میگیرند اشکال میکنند چرا؟!
واضح است دیگر!
اینجا کسی مضطر نیست...
درد فراق ندارد!
بدمان هم می آید کسی این حرف تلخ را به ما بگوید!
دوست داریم در توهم اینکه ما خیلی عاشق حضرتیم بمانیم و بمیریم...
توهم است عزیزان
اول از همه نویسنده مبتلای به این وهم است!
امید است که با نگاه حضرتش از منتظران واقعی بشویم...
که علامتش هرچه باشد این شادی ها
و خوشحالی ها و کف زدن ها و... نیست!
منتظر مضطر است...
نگاهش به جاده است...
خواب خوش ندارد...
چشم هایش خیس اشک است!
مدام بغض دارد...
خنده بر لبش نمی آید...
و آه از این همه فاصله و کمی
وقت و کوتاهی عمر و خراب کردن
فرصت ها فرصت ها فرصت ها...
#منتظر
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
https://eitaa.com/joinchat/600309928Cb4942735c9