eitaa logo
نرگس داوری « شعر و داستان»
6 دنبال‌کننده
7 عکس
4 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟☘️🌼☘️🌟☘️🌼☘️🌟 مرداد آمد مرداد دیگر و من در توهم یک تولد دیگر از اولین روزش متولد خواهم شد تا روز تولدم و از روز تولدم تا آخر مرداد و تا مردادی دیگر نوشته امروز یکم مرداد ۱۴۰۲/۰۵/۰۱ N.D https://t.me/nargesdavari55 https://eitaa.com/nargesdavari
☘️🤍💕🤍☘️ 🔆ناگفته های نمناک 🔆 شب گفته‌های سکوتم قلبم را نوازش می‌کند نوازشی از جنس ناز و نیاز شاید هم راز و نیاز من زنده می‌شوم با عشق من زنده می‌شوم با یار من زنده می‌شوم با آن الهه‌ی بی‌همتا من دوباره پاک می‌شوم در این چشمه زلال من دوباره عاشق می‌شوم در لحظه‌های راز و نیاز چه ژرف می‌شود کاسه وجودم در این لحظات ناب می‌جوشم و می‌خروشم در آرامش و در سکوت مهر یار و پرواز می کنم در آسمان سقف کوتاه اتاق اوج می‌گیرم و می رسم به آسمان این طاق و تخت سلیمان مرکبم می شود ناگاه و می رسم به عرش با صد ناگفته های نمناک نوشته این روزهای من مهر ۱۴۰۲ N.D https://t.me/nargesdavari55 https://eitaa.com/nargesdavari
☘🌸☘🌸☘🌸☘ 🔆دنیای آرزوها 🔆 یک دنیا آرزو دارم که هر شب می‌آید به یادم با خود می‌گویم فردا همه آنها را در می‌یابم دریغ که لحظه خاموشی چشمانم همه خاموش می‌شوند تا فردا شب و دوباره لحظه خاموشی چشمانم می آیند به دنیایم آخر این چه آرزوهایی است که هر شب موقع خواب می‌آیند 🌸☘🌸☘🌸 نوشته این روزهای من مهر ۱۴۰۲ N.D https://t.me/nargesdavari55 https://eitaa.com/nargesdavari
🔹⚪️⚫️⚪️🔹⚪️⚫️⚪️🔹 فریاد شعله های سکوت همیشه سوزنده نیست گاهی تو را منجمد می‌کند از یخ سردتر می‌شوی در شعله های شرر انگیز جانانه سکوت کوچ می کند به سرزمین وجودت و سکوت سردترت می کند در افق های نزدیک رکوع و بر می انگیزد تو را در اوج سجود و قنوت و تو دوباره بال و پر می گیری در آسمان سکوت که فریادی بالاتر از آن نخواهی یافت و اوج می گیری تا آسمان پندار خدا و درک می‌کنی بال فرشتگان حامل یاد خدا دوباره بر شانه‌ات می زنند هیهات! و تو دوباره سقوط می‌کنی به ژرفای خیال به قعر دل ناآگاه صدا دوباره سکوت می کنند در اوج نیاز تو نه شعله ور نه در انجماد دوباره از عرش به فرش می رسی با فریاد... 🔹⚫️⚪️⚫️🔹⚫️⚪️⚫️🔹 نوشته این روزهای من ۲۹آبان ۱۴۰۲ N.D https://t.me/nargesdavari55 https://eitaa.com/nargesdavari وبسایت 👇 https://nargesdavari.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🥀🍃🥀🍃🌺🍃🥀🍃 از پیچک تا پرواز گاهی روزها در وجودم می پیچم همچون پیچکی که راه آسمان را تازه آموخته اما دریغ که دستت به آسمان نمی رسد مگر آنکه از ریشه هایت جدا شوی و پرواز را تجربه کنی و برسی به آن ♾️ ♾️ بی نهایت باقی ۲۹ دیماه ۱۴۰۲ 🍃🥀🍃🥀🍃🌺🍃🥀🍃 https://t.me/nargesdavari55 https://eitaa.com/nargesdavari وبسایت 👇 https://nargesdavari.ir
زندگی را زنــــــ❤️ـــــــدگی کن شاید در این لحظه زندگی تو را رها کند و تو دیگر سوار بر اســــــ🐎ــــــب سرکش درونت نباشی سوار بر زینی خالی از اسب و تــــــو مانده ای در کوره راه بـــــودن و یــــــــــا نــــبـودن که البته وقتی حرکتی نبـــاشـــــد و در جــــــا زدن، همان نبــــودن است و حتی پس رفتی بیــــــش نیست. پس اســـــ 🐎ـــــب سرکش درونت را رام کــــــن و بر آن سوار شو و افسار آن را به دست بگیر و تـــــــو آنــــــرا به سمت مقصــــــدت بران و هرگز از حرکت کردن دست نکش و شـــعـــر رفتـــــن را همیشه در خاطر داشته باش، خاطـــــری که هیچ وقت از یاد نمی‌بری و مثل آیینه ای پیش روی تو راهنماییت می کند و زندگی در همین جریان است و این جریان تو را به مقصد جانــــــها می رساند. مقصـــــد حقیقی مقصـــــد نهایی یعنی خـــــ❤️ــــــدا ☘❣☘❣☘❣☘❣☘ جمعـــــه ۱۴۰۳/۰۶/۰۲ https://t.me/nargesdavari55 https://eitaa.com/nargesdavari وبسایت 👇 https://nargesdavari.ir
⚪️⚫️🌼⚫️⚪️⚫️🌼⚫️⚪️ تاریکخانه ذهن یک شب در تاریک خانه ذهنم با خود خلوت کردم . چرا تاریک خانه؟ چون تاریکترین تاریخچه های عمرم را در آنجا بایگانی کرده بود . برچسب تاریک خانه را به ذهنم دادم نه آنکه پر از تلخی و تنگنا است . نه! چون از تاریکترین لحظه‌ های زندگیم تصاویر زیبایی از خودم را ظاهر کردم . تاریکخانه عکاسی ها هم همین احوالات را دارند . در آن ظلمت عکس های که پر از لحظات شاد و خاطره انگیز است به ظهور می رسانند . تاریکی و روشنایی مکمل هم هستند و من امروز سعی می کنم در تاریکی های ذهنم باز هم به روشنایی برسم. از تاریکی های زندگیم هم همینطور و از تاریکی دنیا هم خود را به نور آگاهی می رسانم . خلاصه که نه در تاریکی می مانم و نه از تاریکی می ترسم . تاریکی انزوا را به من هدیه می دهد . تنهایی روح ، رکود اندیشه و انجماد احساسات پاک الهی و زنده به گور دنیای تاریکی می شوی، که خود خواسته‌ای و خود کرده را تدبیر نیست ‌. من در تاریکی ذهنم به خدا پناه می‌برم . به نیرویی برتر و والاتر از انسانیت . به بی همتایی که در وجودم جاری و در قلبم ساکن است . برای همین از تاریکی نمی ترسم . در تاریکی ها سیر می کنم و تا کور سوی امیدی، قلبم را روشن و منور کند . مردمک چشمم به تاریکی انس می‌گیرد ولی به دنبال نور حقیقت دنیایم را رصد می ‌کند. شهر بی قانون قلبم را سامان می دهد و ذهنم را عاطل نمی‌ گذارد و مدام اطلاعات و آگاهی ام را تبادل می کند. دنیای تاریک من مسکوت نیست . شوری در دل دارد . حرکتی نو از اعماق تاریکی و مرا به اوج خود خواسته ام می‌رساند. ترک تاریکی تا روشنایی زمانی را از من می طلبند تا روشنایی را به تسخیر قدمهایم دربیاورد. ولی من دلبند و دلخوش این روشنایی نیستم . خود را تجهیز می‌کنم تا دوباره در سکوهای تاریکی مدال طلا ی روشنایی را به گردن بیاویزم. آن وقت است که قهرمان زندگیم خواهم شد . ودیعه‌ای که به امانت در اختیارم است تا به بی نهایت آرزوهایم به پرواز دربیایند. ⚪️⚫️🌼⚫️⚪️⚫️🌼⚫️⚪️ پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۶/۰۱ https://t.me/nargesdavari55 https://eitaa.com/nargesdavari وبسایت 👇 https://nargesdavari.ir تماس با ادمین @Narsis1355