eitaa logo
نرگس داوری « شعر و داستان»
6 دنبال‌کننده
7 عکس
4 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی را زنــــــ❤️ـــــــدگی کن شاید در این لحظه زندگی تو را رها کند و تو دیگر سوار بر اســــــ🐎ــــــب سرکش درونت نباشی سوار بر زینی خالی از اسب و تــــــو مانده ای در کوره راه بـــــودن و یــــــــــا نــــبـودن که البته وقتی حرکتی نبـــاشـــــد و در جــــــا زدن، همان نبــــودن است و حتی پس رفتی بیــــــش نیست. پس اســـــ 🐎ـــــب سرکش درونت را رام کــــــن و بر آن سوار شو و افسار آن را به دست بگیر و تـــــــو آنــــــرا به سمت مقصــــــدت بران و هرگز از حرکت کردن دست نکش و شـــعـــر رفتـــــن را همیشه در خاطر داشته باش، خاطـــــری که هیچ وقت از یاد نمی‌بری و مثل آیینه ای پیش روی تو راهنماییت می کند و زندگی در همین جریان است و این جریان تو را به مقصد جانــــــها می رساند. مقصـــــد حقیقی مقصـــــد نهایی یعنی خـــــ❤️ــــــدا ☘❣☘❣☘❣☘❣☘ جمعـــــه ۱۴۰۳/۰۶/۰۲ https://t.me/nargesdavari55 https://eitaa.com/nargesdavari وبسایت 👇 https://nargesdavari.ir
⚪️⚫️🌼⚫️⚪️⚫️🌼⚫️⚪️ تاریکخانه ذهن یک شب در تاریک خانه ذهنم با خود خلوت کردم . چرا تاریک خانه؟ چون تاریکترین تاریخچه های عمرم را در آنجا بایگانی کرده بود . برچسب تاریک خانه را به ذهنم دادم نه آنکه پر از تلخی و تنگنا است . نه! چون از تاریکترین لحظه‌ های زندگیم تصاویر زیبایی از خودم را ظاهر کردم . تاریکخانه عکاسی ها هم همین احوالات را دارند . در آن ظلمت عکس های که پر از لحظات شاد و خاطره انگیز است به ظهور می رسانند . تاریکی و روشنایی مکمل هم هستند و من امروز سعی می کنم در تاریکی های ذهنم باز هم به روشنایی برسم. از تاریکی های زندگیم هم همینطور و از تاریکی دنیا هم خود را به نور آگاهی می رسانم . خلاصه که نه در تاریکی می مانم و نه از تاریکی می ترسم . تاریکی انزوا را به من هدیه می دهد . تنهایی روح ، رکود اندیشه و انجماد احساسات پاک الهی و زنده به گور دنیای تاریکی می شوی، که خود خواسته‌ای و خود کرده را تدبیر نیست ‌. من در تاریکی ذهنم به خدا پناه می‌برم . به نیرویی برتر و والاتر از انسانیت . به بی همتایی که در وجودم جاری و در قلبم ساکن است . برای همین از تاریکی نمی ترسم . در تاریکی ها سیر می کنم و تا کور سوی امیدی، قلبم را روشن و منور کند . مردمک چشمم به تاریکی انس می‌گیرد ولی به دنبال نور حقیقت دنیایم را رصد می ‌کند. شهر بی قانون قلبم را سامان می دهد و ذهنم را عاطل نمی‌ گذارد و مدام اطلاعات و آگاهی ام را تبادل می کند. دنیای تاریک من مسکوت نیست . شوری در دل دارد . حرکتی نو از اعماق تاریکی و مرا به اوج خود خواسته ام می‌رساند. ترک تاریکی تا روشنایی زمانی را از من می طلبند تا روشنایی را به تسخیر قدمهایم دربیاورد. ولی من دلبند و دلخوش این روشنایی نیستم . خود را تجهیز می‌کنم تا دوباره در سکوهای تاریکی مدال طلا ی روشنایی را به گردن بیاویزم. آن وقت است که قهرمان زندگیم خواهم شد . ودیعه‌ای که به امانت در اختیارم است تا به بی نهایت آرزوهایم به پرواز دربیایند. ⚪️⚫️🌼⚫️⚪️⚫️🌼⚫️⚪️ پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۶/۰۱ https://t.me/nargesdavari55 https://eitaa.com/nargesdavari وبسایت 👇 https://nargesdavari.ir تماس با ادمین @Narsis1355