eitaa logo
گل نرگس خاتون (س)
113 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4.1هزار ویدیو
70 فایل
❇️اهداف ڪانال: ✅بیانات مقام معظم رهبری امام خامنه ای(مدظله العالی) ✅مطالب رزمایش های دوره ای طرح ثامن ✅تحلیل های سیاسی ✅مطالب بصیرتی _روشنگری ✅مطالب مذهبی گزیده اخبار و تحلیل های سیاسی،اقتصادی،اجتماعی،و فرهنگی... ارتباط با ادمین @Ahlebayt12
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | آخرین دیدار به وقت بهشت 🍃🌹🍃 🔻شهید قاسم متولی رئیس کلانتری شهر برازجان بود، همیشه می رفت به کلانتری سر می زد و برمی گشت. آن شب حادثه، قاسم، دخترش را بغل کرده بود، او را می بوسید و نوازش می کرد. یک ساعت بعد، خانواده اش ناگهان صدای انفجار مهیبی را شنیدند. پسرش آیفون تصویری را زد، ناگهان جیغ زد و گفت (( مامان! بابا رو زدن)) دویدیم و بیرون رفتیم، صحنه خیلی بد و دردناکی برای من و بچه ها بود. قاسم وقتی می خواست با کلید در را باز کند از فاصله دور با اسلحه به او شلیک کرده بودند. 🔺سرقت مسلحانه و یاغی گری در منطقه برازجان و دشتستان زیاده شده بود. گزارش رسید که جوانکی اسلحه به دست یک طلافروشی را غارت کرده و بعد هم در کوه های منطقه مخفی شده است. آماده باش صد در صد اعلام شد. همکاران وقتی رسیدند کلانتری دیدند شهید متولی جلوتر از همه ایستاده و آماده رفتن است. یک اسلحه کلاش هم توی دستش بود و مثل فرماندهان زمان دفاع مقدس نیروهایش را توجیه می کرد. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | | ┄┅┅┅┅🍃🇵🇸❤🇮🇷🍃┅┅┅┅┄ 🇮🇷بشیر :ایتا،روبیکا ┄┅┅❅❁❅┅┅┄ @nargeskhtun ┄┅┅❅❁❅┅┅┄
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | پلیس شهیدی که فرزندش را ندید😔 🍃🌹🍃 🔻شهید حسن دلاور متاهل و دارای دو فرزند است که در قالب خدمت عملیاتی در استان سیستان و بلوچستان مشغول خدمت بود و فرزند دوم این شهید ۱۸ اسفند به دنیا آمد که پدر را هرگز ندید. 🔺همسر شهید حسن دلاور می گوید: حدود ۲ ماه دور از خانواده بود و ما خیلی چشم انتظار آمدنش بودیم. او در هیچ مراسمی کنار خانواده اش نبود و همیشه با آغاز تعطیلات کار آنها شروع می شد. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ┄┅┅❅❁❅┅┅┄ @nargeskhtun ┄┅┅❅❁❅┅┅┄
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | دامادی با لباس پلیس 🍃🌹🍃 🔸همسر شهید علی اکبر معصومی نژاد می گوید: قرار محضر ساعت ۵ هماهنگ شده بود. آن روز نوبت پست علی اکبر بود تا ساعت ۸:۴۵ دقیقه در محضر منتظر ماندیم، تا اینکه علی اکبر با همان لباس نظامی و یک جعبه شیرینی در محضر حاضر شد، هیچ چیز باعث نمی شد لحظه ای برای شغلش کم بگذارد، در روز عقد هم علی اکبر حاضر نشد زودتر پستش را ترک کند، وقتی به محضر آمد آنقدر دیر شد که فرصت نداشت به خانه برود و حمام کند، حتی لباس هایش را هم فرصت نکرده بود عوض کند، بعداز مراسم دوباره با همان ماشین الگانس پلیس به سرکارش برگشت. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | معیار ┄┅┅❅❁❅┅┅┄ @nargeskhtun ┄┅┅❅❁❅┅┅┄
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | خنده های شیرین 🍃🌹🍃 🔸اول صبح مادر شهید مرتضی وزینی افشار گفت: بریم همدان خرید؟ یک مقدار وسایل لازم دارم راستش آن موقع پول چندانی نداشتم، بدون رودربایستی موضوع را به همسرم گفتم، ساعتی بعد برای تعمیر ماشین ام از خانه بیرون رفتم وقتی برای پرداخت اجرت تعمیرکار دست کردم داخل جیب ام متوجه شدم که پولم زیاد شده! شب توی منزل همه دور هم جمع شده بودیم. قضیه پول های زیاد شده را که گفتم، همسرم نگاه معنا داری به مرتضی انداخت و پرسید: کار تو بوده؟ مرتضی خندید، از آن خنده های همیشگی.... 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | معیار ┄┅┅❅❁❅┅┅┄ @nargeskhtun ┄┅┅❅❁❅┅┅┄