دختران زینبے
💢 #تنها_میان_داعش 🌹 #قسمت_پانزدهم 💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپارههای #داعش ن
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_شانزدهم
💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود.
دیگر گریههای یوسف هم بیرمق شده و بهنظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمتشان دویدم.
💠 زنعمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه میرفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زنعمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید.
چشمان حلیه بسته و نفسهای یوسف به شماره افتاده بود و من نمیدانستم چه کنم. زنعمو میان گریه #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزد و با بیقراری یوسف را تکان میداد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بیهوش بود که نفس من برنمیگشت.
💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب میترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانههای حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش میکردم تا چشمانش را باز کند.
صدای عمو میلرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری میداد :«نترس! یه مشت #آب بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو #روضه شد و ناله زنعمو را به #یاحسین بلند کرد.
💠 در میان سرسام مسلسلها و طوفان توپخانهای که بیامان شهر را میکوبید، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و اولین روزهمان را با خاک و خمپاره افطار کردیم.
نمیدانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت.
💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بیتاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران میبارد و زیر لب به فدای یوسف میرود.
عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج #انفجار دور باشیم، اما آتشبازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپارهها اضافه شد و تنمان را بیشتر میلرزاند.
💠 در این دو هفته #محاصره هرازگاهی صدای انفجاری را میشنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بیوقفه تمام شهر را میکوبیدند.
بعد از یک روز #روزهداری آنهم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم.
💠 همین امروز زنعمو با آخرین ذخیرههای آرد، نان پخته و افطار و سحریمان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی میکرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود.
زنعمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمیدانستم آبی برای #افطار دارد یا امشب هم با لب خشک سپری میکند.
💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت #داعشیها بر سر شهر میپاشید، در خاکریزها چهخبر بود و میترسیدم امشب با #خون گلویش روزه را افطار کند!
از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس میکردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با #عشقم قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد.
💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت همصحبتیام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت.
حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زنها هر یک گوشهای کِز کرده و بیصدا گریه میکردیم.
💠 در تاریکی خانهای که از خاک پر شده بود، تعداد راکتها و خمپارههایی که شهر را میلرزاند از دستمان رفته و نمیدانستیم #انفجار بعدی در کوچه است یا روی سر ما!
عمو با صدای بلند سورههای کوتاه #قرآن را میخواند، زنعمو با هر انفجار #صاحبالزمان (روحیفداه) را صدا میزد و بهجای نغمه مناجات #سحر، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک #رمضان کردیم.
💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پردههای زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خردههای شیشه پوشیده شده بود.
چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستونهای دود از شهر بالا میرفت.
💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرمتر میشد و تنور #جنگ داغتر و ما نه وسیلهای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش.
آتش داعشیها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! میدانستم سدّ #مدافعان شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمیدانستم داغ #شهادت عباس و ندیدن حیدر سختتر است یا مصیبت #اسارت...
ادامه دارد ...
↝@nargsiip
11.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈 موشن گرافیک صحنه حق و باطل ۱ 👉
⏱ مدت زمان کلیپ: ۲:۳۸
💥 جذاب و دیدنی
💥 قابل تفکر پیرامون حق و باطل
💥 باید زمین بازی رو شناخت ...
💥 تو زمین کی بازی کنیم؟!
💥 خلقت حضرت آدم و جبهه حق و باطل
💥 داستان هارون و سامری ...
🌸 کاری از مؤسسه علمی فرهنگی تعبد
↝@nargsiip
11.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
سلاااااااام
ولادت داریم چ ولادتی😍
مبارک همه ی جونای عزیــــــز...
ما از خـــــــــــــدا عیدی میــــــــــــــخوایم یاالله 😁
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#دختران_زینبی
↝@nargsiip
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک کار بشدت بشدت بشدت تمیز و عالی👌🏻
دختران زینبے
فقط اونجایی که ... آیتالله کوهستانی میگن : آنقدر"حضرتعلیاکبر-ع"درقیامت شفاعتمیکند که نوبت به ا
خدا کند که جوانان زحقّ جدا نشوند
به صحبت بد و بدخواه مبتلا نشوند
سر عقيده خود پاى فشارند چو کوه
بسان کاه زهر باد جابجا نشوند
روز جوان مبارک
#روز_جوان_مبارکباد
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- یل ِلیلاست در آغوش ِیل ِاُم ِبنین،
- خانهی حضرت ِارباب، قمر در قمر است .
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
دختران زینبے
- یل ِلیلاست در آغوش ِیل ِاُم ِبنین، - خانهی حضرت ِارباب، قمر در قمر است . #میلاد_حضرت_علی_اکبر #د
اي که ذکر هر لبی یا علی اکبر
وقف دین و مکتبی یا علی اکبر
اشبهُ النّاس نبی یا علی اکبر
یا علی جان🤍
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
سبط نبوی شبیه طاها آمد
پور علوی عزیز زهرا آمد
جان حسن و عشق ابوالفضل حسین
شهزاده "علی اکبر" لیلا آمد
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
❬هرڪہرفتازدیدھ،
مےگوینداَزدلمےرَوَد
دِلبرمااَزنظردوراست
واَزدلدورنـیست...¡シ♥️❭
#امام_زمان
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
27.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عزیزممهدی 🥲
حسینخیرالدین
محمدعلوم
محمداسداللهی
پیشنهادویژه
#امام_زمان
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
دختران زینبے
آقايوآقازاده💚#میلاد_حضرت_علی_اکبر #دختران_زینبی «🥺✨» @nargsiip
این شعــر،سـرود عالـم بالا شـد
تبریڪ! حُسیـن بن علـے بابا شـد...❤️
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip