بچه ها ناشناس ها میرن اینجا : https://eitaa.com/joinchat/3673621842C63e625fd6a
برای ابرک عزیزم؛
خب راستش من این عروسک رو از یه گربه دزدیدم(وقتی که خواب بود از توی بغلش کشیدمش بیرون۰ـــــ۰)
توی جیب دامنش یه عکس فوری از یه فانوس دریایی بود،زیرش نوشته شده بود:ماری.احتمالاً ماری از یه جای خیلی دور اومده،آخه ما اینجا دریا نداریم🐌
برای لیای عزیزم؛
من این خوشگل خانم رو توی شب بارونی از دست یه سنجاب شیطانی نجات دادم،سنجاب بی ادب گوشهی دامنش رو پاره کرده بودددد.
بنظرم این عروسک هم اهل اینجا نیست،به خاطر چکمه هاش میگم.توی شهر ما خیلی کم بارون میاد،واسه همین زمین زیاد گلی نمیشه و چکمه لازم نیست.🌝
بچه ها راجع به ظرفیت تقدیمی باید بهتون بگم هنوز یه عالممههه جای خالی داریم چون پنج شیش نفر بیشتر تا الان شرکت نکرده ان.
برای سونیای عزیزم؛
چند روز پیش توی کلاس نشسته بودم که یهو این عزیز رفت توی کوله پشتیم و با قیافهی«چرا من رو از این جهنم دره نمیبری؟؟؟»مجبورم کرد به با خودم ببرمش خونه.(منم از خدا خواسته)
این خوشگل خانم خیلی باهوشه(این رو از قدرت حل معماش وقتی که داشتیم باهم little nightmares بازی می کردیم فهمیدم)،اما خب از مدرسه متنفرههه(با اینکه اصلاً مجبور مثل ما بره مدرسه،هر وقت اسمش میاد قیافه اش یه جوری میشه۰ــــ۰)