eitaa logo
سرگذشت
331 دنبال‌کننده
460 عکس
41 ویدیو
41 فایل
وسرگذشت های ایشان بر آنجای نبشته است. (تاریخ_تراجم)
مشاهده در ایتا
دانلود
📌بخشی از زندگی استاد سید عبدالله انوار اصولاً در زندگی کاری جز مطالعه و کتاب خواندن نداشتم و حتی زندگی نیز تشکیل ندادم.همه کارم با کتاب و نسخه بوده است. در خانواده‌ای بزرگ شدم که پدرم از فضلای دوران بود اما متاسفانه به سیاست کشیده شد.او جامع معقول و منقول بود. برادرهایم نیز هر دو استاد دانشگاه آکسفورد بودند. در خانواده ما معمول بود که علاوه بر خواندن کتاب‌های مدرسه به اجبار می بایست دروس قدیم را هم می خواندیم. به نحوی که وقتی کلاس ششم ابتدایی را تمام کردم جامع المقدمات را تمام خوانده بودم . در واقع پدرم ما را وادار به این کار می‌کرد و از ما امتحان می گرفت. دورانی که متوسطه را می‌خواندم همزمان علوم آخوندی را به توصیه پدرم ادامه دادم و تا آخر باب ادبیات و اول مغنی و مطول خواندم. در حوزه های علمیه تنها دو یا سه باب مغنی و مطول را می خواندند ولی پدر من اصرار میکرد که تا آخر بخوانم و از ما امتحان می گرفت بر همین اساس با دروس مدرسه علوم قدیم نیز آشنایی داشتم. ◽️استاد عبدالله انوار ۱۸ اسفند ۱۴۰۱ دار فانی را وداع گفتند. 📗داستان نام آوران، ص ۱۴ @narrative_1443
📌معرفی چهره ها مرحوم محمد جعفر مصفا از مترجمین خوب آثار کریشنامورتی و کارن هورنای بشمار میروند.مصفا علاوه بر ترجمه، دارای تالیفاتی مهم در موضوع انسان و خود شناسی نیز هستند. تالیفاتشان عبارتند از : ۱-تفکر زائد ۲-با پیر بلخ ۳- رابطه ۴- آگاهی ۵- هله ۶- انسان در اسارت فکر ۷- زندگی و مسائل ۸- نامه ای به ندیده ام استاد مصفا در سال ۱۳۹۷ در ۸۵ سالگی در تهران دارفانی را وداع گفتند. ◽️مرحوم مصفا در مصاحبه ای بصورت کوتاه گزارشی از سرگذشت زندگی شان را بیان می‌کنند که در ادامه تقدیم می‌شود. 👇 @narrative_1443
📌محمد جعفر مصفا از زبان خودش - لطفا بیوگرافی از خودتان بفرمایید. - مصفا : من 1312 در خمین به دنیا آمدم. آن موقع خمین یک روستای بزرگ بود .آن موقع هنوز برق نداشتیم. یک بخش بود. تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کردم. بعد از آن هم چون پدرم وضع مالی خوبی نداشت و من نمی توانستم سربار پدرم باشم به تهران آمدم. آن موقع کسانی که تا کلاس9 تحصیل می کردند معلم می شدند و من به خاطر یک مشکلی که پیش آمد نتوانستم استخدام بشوم و مجبور شدم برای کار کردن به تهران بروم. در تهران هم در موسسه انتشاراتی فرانکلین و فراش آنجا شدم. این انتشارتی الان در خیابان آفریقاست و اسمش را عوض کرده اند. و آنجا بودنم باعث شد که شبانه درس بخوانم تا اینکه دیپلم گرفتم. بعد از آن موسسه خارج شدم و به استخدام شرکت نفت درآمدم. همان موقع به زبان انگلیسی تسلط پیدا کردم. کنکور هم قبول شدم و به دانشکده حقوق وارد شدم. چون پدرم آخوند بود عربی ام خوب بود. بعد هم نویسندگی و مترجمی را آغاز کردم. یک پسر هم بیشتر ندارم که خودم درسش دادم و مدرسه نفرستادم. برای اینکه یکی از مخرب ترین سنت های اجتماعی مقایسه است. مقایسه همانا و بدبختی انسان همانا. من دیدم توی همین مدرسه ها دو تا دختر بچه شش ساله را به عنوان کاراته به جان هم انداخته بودند. دست آخر هم یکی از آن ها فرار کرد و در رفت. همین الان این پسرم که 38 سالش هست توی آن اتاق دارد گیتار می زند که صدایش را می شنوی. سال سوم راهنمایی او را به مدرسه فرستادم. که شاگرد سوم مدرسه شد. به همین خاطر او را بردند بالای سکو و به او جایزه دادند. من به او گفتم ببین الان تمام وجودت تا سال آینده سرشار از اضطراب می شود که آیا سال آینده هم روی سکو می آیی یا نه. پس من راضی نیستم به مدرسه بروی . او هم قبول کرد و گفت خودم هم راضی نیستم و دیگر رابطه اش با مدرسه قطع شد. اما الان بیشتر از یک فوق دکتری فهم و آزادگی دارد. _ چطور با کریشنامورتی آشنا شدید؟ _ مصفا : هندوستان که بودیم ایشان را دیدم. من البته قبلا اسمش را شنیده بودم. اما آنجا که پر است از انواع دکه ها و دکان های عرفانی و ما هم داشتیم این ها را می گشتیم تا اینکه یک روز شنیدیم کریشنامورتی آمده است و ما هم به دیدن او رفتیم. او هم بیشتر کارش این بود که با بچه ها به دامان طبیعت می رفت. چون بچه ها هنوز از فطرت خودشان جدا نشده اند. اصالت دارند. بچه تا هفت سالگی از فطرت خودش جدا نمی شود. به اعتقاد من انسان تا 15 یا 16 سالگی از فطرتش جدا نمی شود. فروغ فرخزاد معتقد است انسان از هفت سالگی از فطرتش جدا نمی شود.می گوید: ای هفت سالگی، ای نقطه شگفت عزیمت، بعد از تو هر چه رفت در انبوهی از بطالت و جهالت رفت. البته خود کریشنامورتی وقتی که 13 ساله بوده که یکی از همین موسسه های عرفانی هندی او را می برند و می گویند این مسیح موعود خواهد شد. بعد با یک تشریفات خاصی او را به لندن می برند و بزرگش می کنند. او هم در سن سی سالگی در یک گروه بزرگی اعلام می کند که این ها دروغ می گویند و من هم مسیح موعود نیستم و از آن ها جدا می شود. 📗برگرفته از مصاحبه با قیامتگه عشاق @narrative_1443
📌معرفی چهره ها آیت الله حاج میرزا حبیب الله مجتهد خراسانی (۱۲۶۶-۱۳۲۷ ه.ق)از محضر اساتیدی همچون آیات عظام، میرزای شیرازی، میرزای رشتی، فاضل دربندی استفاده علمی برده اند. علاوه بر کسب قوه اجتهاد، در ادبیات عرب، ادبیات فارسی و زبان فرانسه دارای تسلط خاص و مهارت بالایی بودند. همچنین مرحوم خراسانی با اهل عرفان و طریقت هم مرتبط بوده و نشست و برخاستی داشته اند. از منبرهای وعظ و خطابه ایشان در بین مردم به عنوان اثرگذار ترین منبرهای خطه خراسان یاد می‌شود. مرحوم خراسانی در مشهد، بیش از دو دهه به فعالیت های مختلف دینی، شرعی و اجتماعی پرداختند. پس از سالیانی گوشه انزوا در پیش گرفته و از فعالیت های پیشین خود دست کشیدند. در دوران مشروطه، بیرونی منزل خود را در اختیار انجمن ایالتی گذاشتند. (اما ماجرای ورود و حضور ایشان در قضیه مشروطیت، بحث مفصلی را می طلبد که آن را به مجال دیگری واگذار خواهیم کرد.) در اواخر عمر شریفشان قصد سفر به مدینه را داشتند، که در نهایت در بحرآباد دار فانی را وداع گفتند. البته خیلی ها معتقدند که ایشان توسط مشروطه خواهان مسموم شده و به شهادت رسیدند. از معروف ترین آثاری که از ایشان به جای مانده است، دیوان اشعاری است که توسط نشر زواره به چاپ رسیده است. جهت آشنایی بیشتر با زندگی این عالم بزرگوار به مقدمه مفصلی که در ابتدای دیوان اشعارشان به چاپ رسیده است، مراجعه بفرمایید. @narrative_1443