#یارقیہ_بنٺ_الحسین🌺
💜مادرِ تو طلیعہ ے نور اسٺ
پدر تو امام عاشوراسٺ💖
💜همہ ے عشق حضرٺ ارباب
از لبانٺ شنیدن باباسٺ💖
#ایام_ولادٺ_دردانہ_ارباب
#میلاد_حضرت_رقیه(س)💝
#مبارڪ_باد✨✨✨✨
﷽⚠آمارهایی
که از غرب وحشی گفته نمی شود!!!!
این آمار را بفهمیم و به جوانان ایرانی ، آگاهی دهیم ، تا بفهمند .
⛔. قتل عام خاموش نسل بشر* ⛔. با دقت بخونید.
💢. اینروزها که بحث #کرونا
موضوع داغ همه خبرگزاریهای جهان شده و همه کشورها تمام منابع و امکانات خود را برای مقابله با این ویروس نحث بخط کرده اند ، 👈 برخی آمارهای بسیار وحشتناک تر هست که متأسفانه دیده نمی شود ، مانند آمار مرگ و میر بر اثر #گرسنگی در کشورهای محروم آفریقا و آسیا و یک مورد وحشتناک دیگر آمار سقط جنین در جهان است.
بررسی وضعیت #سقط_جنین
در جهان بسیار ناامید کننده و خطرناک است. واقعا انسان را ناراحت می کند. چگونه بشر به این مرحله از قساوت و بیرحمی رسیده است؟!!!! 😑😢
⛔. براساس اطلاعات
سازمان جهانی #بهداشت WHO از اول سال 2020 تاکنون حدود 11.5 میلیون سقط جنین در جهان انجام شده است. ⚠ سالانه حدود 45 میلیون سقط جنین در جهان اتفاق می افتد، یعنی روزی تقریباً 125000 کودک در شکم مادرشان توسط انسانهای #بیرحم کشته می شوند .⚠
⛔ . برآوردهای جهانی
نشان میدهد کشور #روسیه با شاخص 53.7% بیشترین تعداد سقط جنین در جهان را دارد.👈 در آمریکا نیز از هر 10 مورد بارداری حدود 4 مورد به سقط میانجامد. 👈 سقط جنین در 58 کشور از 193 کشور عضو سازمان ملل، قانونی است و در بیمارستانها و توسط کادر #پزشکی انجام می شود!!!!!😢😑
⛔ براستی این آمارها وحشتناک تر هست یا مرگ و میر کرونا؟!!!!
⚠ چرا در کشورهای غربی اینقدر سقط جنین بالاست؟!!! ⚠
⛔. علتش نبود
بنیان خانواده و #حاملگی های ناخواسته بر اثر روابط آزاد #جنسی هست. وقتی راههای ارتباط جنسی آزاد شود و دختران جوان بدون ازدواج رسمی توسط دوستان خود حامله شوند راهی که انتخاب می کنند #سقط_جنین است.!!!!⛔
⚠. وقتی دین اسلام
اینقدر درباره حفظ #حریم زن و مرد در جامعه ، حفظ حجاب ، #ازدواج و تشکیل #خانواده حساس است ، برای جلوگیری از همین آمارهای #وحشتناک است.👈 در اسلام زنا کردن حرام شده و گناه کبیره است و حد شرعی و مجازات دارد تا جلوی این حاملگیها و سقط جنین ها گرفته شود ، بعد عده ای نادان و بی اطلاع ، به این دستورات مترقی و پیشرفته #اسلام خرده گیری می کنند و مسخره می کنند. ⚠
⛔. در دین اسلام
#سقط_جنین ممنوع و حرام است و قتل عمد بحساب آمده و #دیه و مجازات دارد. اسلام برای جان کودکی که در شکم مادر هست هم حرمت قایل است. 👈 امیدوارم #جامعه مسلمان ایران و سایر کشورهای دیگر به خودشان آیند و این نسل کشی بشریت متوقف شود و شاهد این همه #قتل انسان بی گناه نباشیم. ⚠
⛔. فرهنگ اصیل اسلامی
خودمان را حفظ کنیم و از تقلید کورکورانه #غرب در زمینه #فرهنگی بشدت پرهیز کنیم. جامعه غرب از نظر فرهنگی و #خانواده به قهقرا رفته است و در منجلاب #فساد و تباهی گرفتار شده است. 👈 این را بفهمیم و به جوانان ایرانی آگاهی دهیم .
لــبـیکیانـاصـح
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_دهم 💠 عباس و عمو با هم از پلههای ایوان پایین دویدند و زنعمو روی ایوان خ
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_یازدهم
💠 و صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس میکردم فکرش بههم ریخته و دیگر نمیداند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفسهایش را میشنیدم.
انگار سقوط یک روزه #موصل و #تکریت و جادههایی که یکی پس از دیگری بسته میشد، حساب کار را دستش داده بود که بهجای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!»
💠 و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به #آمرلی را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بیتابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت میمونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید!
این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب #نیمه_شعبان رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را میسوزانَد.
💠 لباس عروسم در کمد مانده و حیدر دهها کیلومتر آن طرفتر که آخرین راه دسترسی از #کرکوک هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد.
آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ #داعش گریخته و به چشم خود دیده بود داعشیها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریدهاند.
💠 همین کیسههای آرد و جعبههای روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بستهشدن جادهها آذوقه مردم تمام نشود.
از لحظهای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای #دفاع در اطراف شهر مستقر شده و مُسنترها وضعیت مردم را سر و سامان میدادند.
💠 حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش میگرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب میفهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمیتواند با من صحبت کند.
احتمالاً او هم رؤیای #وصالمان را لحظه لحظه تصور میکرد و ذره ذره میسوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در #محاصره داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت.
💠 به گمانم حنجرهاش را با تیغ #غیرت بریده بودند که نفسش هم بریده بالا میآمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت میکرد تا نفسهای خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم میخوان #مقاومت کنن.»
به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لبهایی که از شدت گریه میلرزید، ساکت شدم و اینبار نغمه گریههایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم.
💠 شاید اولین بار بود گریه حیدر را میشنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که بهسختی شنیده میشد، پرسید :«نمیترسی که؟»
مگر میشد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!» و حیدر دیگر چطور میتوانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَهلَه میزد.
💠 فهمید از حمایتش ناامید شدهام که گریهاش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! بهخدا قسم میخورم تا لحظهای که من زنده هستم، نمیذارم دست داعش به تو برسه! با دست #قمر_بنی_هاشم (علیهالسلام) داعش رو نابود میکنیم!»
احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیتالله سیستانی حکم #جهاد داده؛ امروز امام جمعه #کربلا اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام. منم فاطمه و بچههاشو رسوندم #بغداد و خودم اومدم ثبت نام کنم. بهخدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو میشکنیم!»
💠 نمیتوانستم وعدههایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود و او پی در پی رجز میخواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کمر داعش رو از پشت میشکنیم!» کلام آخرش حقیقتاً #حیدری بود که در آسمان صورت غرق اشکم هلال لبخند درخشید.
نبض نفسهایم زیر انگشت احساسش بود و فهمید آرامم کرده است که لحنش گرمتر شد و هوای #عاشقی به سرش زد :«فکر میکنی وقتی یه مرد میبینه دور ناموسش رو یه مشت گرگ گرفتن، چه حالی داره؟ من دیگه شب و روز ندارم نرجس!» و من قسم خورده بودم نگذارم از تهدید عدنان باخبر شود تا بیش از این عذاب نکشد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✴️ کانال فرهنگی مذهبی (دست خط روی میز)
http://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938
*****************
🌺🌺🌺
لطیفه حلال😊
یک وقتی گفتند سه نفر با هم شریک شده بودند یک مسجد ساختند.🌱
این سه نفر یکی اسمشان ملا موسی بود یکی ملا ابراهیم بود و یکی ملا محمد.☺️
رفتند یک آقایی را آوردند برای نماز جماعت.😍
بنده خدا آمد مشغول نماز شد و اتفاقا عادت داشت این آقا صبح ها بعد از حمد در نماز سوره "اعلی" را می خواند.♡
سوره "الاعلی" آخرش" صحف ابراهیم و موسی" است.🌺
نه اینکه اینها هم سه نفر بودند یکی ملا محمد یکی ملا ابراهیم و یکی ملا موسی این ملا محمد اوقاتش تلخ شد😔
گفت چطور آقا اسم ما را توی نماز نمی برد؟اسم آن دو تا را می برد؟🤔
یک جعبه انار داد در خانه آقا رویش نوشت:تقدیمی ملا محمد یکی از بانی های مسجد🎁
فردا آمد مسجد دید باز آقا میخواند صحف ابراهیم و موسی.😐
یک شب آقا را دعوت کرد گفت:
آقا اگر بدانید چه خون جگری ما کشیدیم سرما و گرما تا این مسجد را ساختیم ما می میریم اما شما زنده اید برای اینکه یک وقتی طلب مغفرتی از ما بکنی ما سه نفر بودیم یکی ملا موسی است ملا ابراهیم که خدمتتان هستند چاکرتان ملا محمد و اینها خدا به شما توفیق بدهد.🌹
باز فردا صبح آمد مسجد دید آقا می خواند "صحف ابراهیم وموسی"😔
دید این نشدیک پانصد تومان کرد توی پاکت رویش نوشت تقدیمی ملا محمد یکی از خادمین مسجد.💌
باز آمد فردا مسجد دید آقا میخواند "صحف ابراهیم وموسی" 😠
دید این به این خوشی نمیشود.یک شب آقا را به اسم دعوت آورد توی خانه آقا را بست به درخت آقا چماق هم کشید.😱
بنده خدا هاج و واج نمی داند قضیه چیه؟ هی میگوید آقا چیه؟ چرا؟ چطور؟😳
گفت هر کاریت میکنیم می گوییم یک ملا محمدی هم داریم هی میگویی ملا ابراهیم و موسی😡
گفت ها قصه دستم آمد چشم فردا صبح😄
بازش کردند
دیدند فردا صبح آمد مسجد دید آقا می خواند صحف ملا محمد ملا ابراهیم و ملا موسی😟
نماز تمام شد گفتند آقا ما در قرآن ملا محمد نداریم.🤦♂
گفت چرا دیشب جبرییل به ضرب چماق نازل کرد< نداریم چیه؟ دیشب جبرییل به ضرب چماق نازل کرد.😂
خیلی خوب. یک صلوات بلند بفرستید.🌹
[برگرفته از کتاب لطیفه های چهارده معصوم(ع) و مرحوم کافی(ره) تالیف: محمد یوسفی[😁]]