🌸داستان هابیل و قابیل🌸
قسمت3⃣
🔶اولین تولد
🌱حوّا همسر آدم ؛ برای اولین بار، باردار گشت و بعد از چند ماه یک دوقلوی پسر و دختر به دنیا آورد و این تولد پدر و مادرشان را بسیار شادمان و خوشحال نمود.
↩️نوزاد دختر کمکم کمکش مینمود و رفتهرفته، زیبا و دوستداشتنی میشد. مادر نیز به دو فرزندش مهر میورزید و از آنان نگهداری و پرستاری میکرد. پدر هم به نوبهی خود با کار کردن روی زمین و در طبیعت نیازمندیهای خانوادهی کوچکش را برآورده میساخت و آنان را از هیچگونه حمایتی محروم نمیساخت.
↩️چیزی نگذشت که «حوّا» برای بار دوم باردار شد و در شکمش آنچه را که خداوند مقدر و معین نموده بود، جای گرفت. پس از چند ماه وضع حمل نمود و این بار نیز یک دوقلوی پسر و دختر به دنیا آمدند. کمکم تعداد افراد خانواده زیاد شد و مسئولیت آدم در تلاش و کوشش برای بهدست آوردن مخارج زندگی و ادارهی امور فرزندان سنگینتر شد و بر همین منوال کار و مسئولیت حوّا نیز در نگهداری کودکان و مواظبت نمودن از آنها بیشتر شد.
🍀خانواده خوشبخت
🌺آدم ؛ پسر اول را قابیل و پسر دوم را هابیل نهاد. با گذشت زمان و آمدن روزها و شبها پشت سر هم، به تدریج فرزندان بزرگ میشدند. ابتدا چهاردست و پا و سپس بر روی پاهای خود راه میرفتند. ساق پاها و بازوانشان رشد کرده و قوی شدند. تا اینکه قابیل و هابیل هر دو توانایی انجام انواع بازیها و ورزشها را پیدا کردند. کمکم در مقابل سختیها و بیرحمیهای طبیعت نیرومند شدند و در مقابل حیوانات وحشی و درنده از خود دفاع میکردند و در این هنگام بود که در تأمین نیازمندیهای خانواده به بهترین صورت به پدرشان کمک میکردند. بر این خانوادهی کوچک و این اولین اجتماع بشری، فضایی از مهربانی، دوستی و همکاری حکمفرما بود.
↩️همچنین دختران خردسال نیز به تدریج بزرگ و بزرگتر میشدند. از طرفی نشانههای ضعف از نظر جسمی (نسبت به پسران) در آنان ظاهر میگشت و از طرف دیگر زیبا و دلربا میشدند.
⭐️در این میان قابیل و هابیل در راضی نگهداشتن آنها و برآورده کردن نیازهای آن دو با یکدیگر مسابقه میدادند و در حمایت و یاری دادن آنان بیش از پیش به ایشان کوتاهی نمیورزیدند. قابیل و هابیل به همراه پدر و مادرشان، آدم و حوّا، کار و تلاش میکردند و اصلاً خسته و ناراحت نمیشدند.
#ادامه_دارد
@nasemebehesht 🌸
هدایت شده از فایل و کلیپ نسیم بهشت
تقدیر در شب قدر_۲.mp3
11.73M
#تقدیر_در_شب_قدر ۲
#استاد_شجاعی
💠چرا شب قدر، معادلِ هزار ماهــه؟
حالا که اینقدر قدرت داره؛
باید، چجوری بسازمش؟؟❗️
@nasemebehesht 🌸
﷽
دنیا دریایی ژرف است؛ 🌍
بسیاری از جهانیان در آن غرق میشوند …🏊
کشتی تو در این دریا؛⛵️
باید تقوای الهی باشد،🌹
✨سوخت آن ایمان…
✨بادبانش توکل…⛵️
✨ناخدایش عقل…
✨راهنمایش علم…
✨و لنگرش صبر باشد …⚓️
@nasemebehesht 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
🍃❤🍃
حسن(ع)یعنی
تمام هست زهرا(س)
حسن(ع)یعنی
کریم هردودنیا
حسن(ع)یعنی
تمام عشق مادر
حسن(ع)یعنی
عزیزقلب حیدر(ع)
پیشاپیش ولادت مظهرجودوکرم
وبخشش،امام خوبیهامبارک
@nasemebehesht 🌸
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
#تلنگر✨
تو ماه رمضـــ🌙ـــــــان هستیم 🎋
سعی کنیم روزه بگیریم
🍃 ﺭﻭﺯﻩ ﯼ ﭘﺮﻫﯿﺰ
🍃 ﭘﺮﻫﯿﺰ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ ، ﺍﺯ ﺩﺭوغ
ﺍﺯ ﺭﯾﺎ ، ﺍﺯ ﺗﻬﻤﺖ، ﺩﻭﺭﻭﯾﯽ
ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻧﮓ ، از کینه از کینه، و از کینه
✨ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺗﺎ ﺑﻮﺩﻩ
ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ
ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺭﻭﺯﻩ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
@nasemebehesht 🌸
فرواردیادتون نره🙏
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
تمام شهر روزه میگیرند
تا حال تو را بفهمند !
ولی افسوس کہ خود تو را نمیبینند...
#واقعیتی_تلخ
@nasemebehesht 😔
"سه نوع قلــب"
1 قلبی که مشغول به دنیا است
که نتیجه آن بلاء و سختی می باشد
2 قلبی که مشغول به آخرت است
که نتیجه آن فقط آخرت است
3 قلبی که مشغول به مولاست
که نتیجه اش دنیا و عقبا و مولا است
▫️قلبی که مشغول به خدا باشد
و به خدا گره بخورد هیچ چیز
نمی تواند عامل انحراف و
اعوجاج آن شود ...
📙 مواعـــظ العددیه
@nasemebehesht 🌸
هدایت شده از فایل و کلیپ نسیم بهشت
YEKNET.IR حاج حسین سازور.mp3
2.53M
🌸 #میلاد_امام_حسن_مجتبی (ع)
💐روی دست زهرا حسن آروم خوابیده
💐بس که زیباست ماه به خجالت کشیده
🎤حاج #حسین_سازور
👌بسیار زیبا
@nasemebehesht 🌸
🍂🍁🍂🍁
🍁🍂🍁 ﴾﷽﴿
🍂🍁
🍁
🍎 #رمان_طعم_سیب
💠 #قسمت_۴۳
نفس عمیقی کشیدم شماره ی خونمونو از کجا آورده!!!!
با نگرانی رفتم طرف تلفن امیرحسین پشتم اومد نشستم روی زمین کنارم نشست تلفونو براشتم و گفتم:
-بله؟؟؟
هانیه با مکث ادامه داد...
-چرا گوشیتو جواب نمیدی؟؟؟
-چی از جونم میخوای؟؟یه بار بهت گفت دیگه دور منو خط بکش...
-نخیر زهرا خانم من روتو خط میکشم...
تلفن رو قطع کرد...
صدای بوق تلفن با صدای تپش قلب من یکی شد...
تلفونو گذاشتم سرجاش...
امیرحسین_آبجی چی شد؟؟؟
-هیچی امیر...بزار یکم تنها باشم...
رفتم حیاط...نشستم کنار باغچه...
معنی حرف هانیه یعنی چی...
+نخیر زهرا خانم من روتو خط میکشم...
چرا...چرا این قضیه انقدر کش پیدا کرده دلیل کار هانیه برای دشمنی با من چیه...دوست داشتن؟؟؟!!!
خدا به خیر کنه...
مامان که حالمو دید اومد توی حیاط نشست کنارم...
مامان_چیزی نگرانت کرده؟؟؟
-هانیه نگرانم کرده مامان...میترسم با زندگیم بازی کنه...اون دیوونس یه بیماره...!!!
مامان بغلم کردو گفت:
-عزیزم هیچ چیز نمیتونه عشقی که شما از بچگی به هم داشتین رو از بین ببره...
-نه مامان میترسم بلایی سر من یا علی بیاره...
-نه عزیزم این حرفو نزن...بهش فکر نکن حالاهم بلند شو یکم این گلدون هارو جابه جاکنیم تا فردا شب که مهمون میاد حیاطمون قشنگ تر باشه...بلند شو...
با بی حوصلگی بلند شدم شروع به جابه جا کردن و آب دادن گل ها شدم فکرم درگیر بود خیلی...امیدوارم که هیچ مشکلی پیش نیاد...
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆:
#مریم_ســرخہای👉
💠 #فدایی_خانم_زینب
@nasemebehesht 🌸
🍁
🍂🍁
🍁🍂🍁
🍂🍁🍂🍁
🍂🍁🍂🍁
🍁🍂🍁 ﴾﷽﴿
🍂🍁
🍁
🍎 #رمان_طعم_سیب
💠 #قسمت_۴۴
صبح حدود ساعت نه از خواب پاشدم کمرم خیلی درد میکرد دیروز با مامان تموم حیاط رو جارو کردیم و شستیم کلی گلدون هارو هم جابه جا کردیم حسابی خوشگلشون کردیم...
بدنم یکم درد میکرد ولی چندانی نبود که منو از پا بندازه...
از روی تخت بلند شدم داداش هنوز خواب بود...
مامان توی آشپز خونه مشغول صبحونه آماده کردن بود...
رفتم کنارش و گفتم:
-سلام مامانم...
-سلام عزیزم صبح بخیر...حسابی خوابالویی ها برو دستو صورتتو بشور بیا صبحانه.امروز روز پر کاریه...
-چشم!
دستو صورتمو شستم و بعد از مسواک زدن رفتم پیش مامان و مشغول صبحانه خوردن شدیم...
مامان رو به من گفت:
-دخترم؟؟
-جونم؟
-بیست و چهار ساله که پیشمی و بزرگت کردم و همیشه آرزوی خوشبختیت رو داشتم امشب شبیه که تو میشی برای یه نفر دیگه...
ابروهامو بالا انداختم و گفتم:
-ماماااان؟؟؟!!این چه حرفیه من هرجا برم بازم دختر خنگ خودتم...
بعد دوتاییمون خندیدیم...
من_مامان راستی امروز با نیلوفر میخواییم بریم خرید...
-کی برمیگردی؟
-زود میام طول نمیکشه بعد میام کمکت نیلوفرم گفت میاد امروز اینجا...
-بگو بیاد قدمش رو چشم...
بعد از خوردن صبحونه سفره رو جمع کردیم و آماده شدم تا نیلوفر زنگ بزنه...
حدود ساعت دهونیم زنگ زد...جلوی در بود...
از مامان خداحافظی کردم و رفتم:
من_سلام خواهری...
نیلوفر_سلام عروس خانم!
خندیدم و گفتم:
-حالا بزار عروس بشم بعد...
راه افتادیم و راهی بازار شدیم...
نیلوفر ادامه داد:
-خب حالا عروس خانم چی میخواد بپوشه امشب؟؟؟
-نمیدونم یه لباس شیک و خوشگل که در خورد یه عروس خوشگل باشه...
-اوووو خب حالا چقدم خودشو تحویل میگیره!!!
خندیدم و بعد از چند لحظه گفتم:
-نیلوفر؟؟؟؟
-جونم؟؟؟
-یادته پارسال روز تولدم بهت گفتم علی رفته و....
-خب؟؟
-یادته بهت گفتم که چند روز قبلش توی پارک یه فال خریدم برام در اومد که به مرادت میرسی فقط صبر داشته باش؟؟؟؟
نیلوفر لبخندی زدو گفت:
-آره عزیزم...
-نیلوفر میدونی روز تولدم چه آرزویی کردم؟؟؟
-چه آرزویی؟؟؟
-آرزو کردم که اون فال حقیقت داشته باشه هرچند دیر...
-دیدی حالا به هم رسیدین...
لبخند تلخی زدم و با بغض گفتم:
-نیلو...
-چی شده؟؟؟
-دیروز هانیه زنگ زد خونمون...
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆:
#مریم_ســرخہای👉
💠 #فدایی_خانم_زینب
@nasemebehesht 🌸
🍁
🍂🍁
🍁🍂🍁
🍂🍁🍂🍁
🍂🍁🍂🍁
🍁🍂🍁 ﴾﷽﴿
🍂🍁
🍁
🍎 #رمان_طعم_سیب
💠 #قسمت_۴۵
من_دیروز هانیه زنگ زد خونمون...
چشماش گرد شدو گفت:
-هانیه؟؟؟شماره خونتونو از کجا آورده؟؟؟
بغضم و قورت دادم و گفتم:
-نمیدونم نیلو...ولی خیلی فکرم درگیره میترسم...
-عزیزم نترس هیچ کاری نمیتونه کنه کابوس های تو تموم شده امشب شب خواستگاریته...
-نیلو.. نیلو...نیلووو..
-چیه؟؟؟
-امشب تازه آغاز بدبختی های منه...
-این چه حرفیه؟؟؟
-نیلوفر حسودی و احساس خراب کردن زندگی من توسط هانیه از امشب بیشتر میشه...
-چرا اینو میگی...وقتی ازدواج کنید دیگه چیزی نمیتونه جداتون کنه...
-نیلوفر...مرگ میتونه مارو از هم جدا کنه...
-ساکت شو زهرا این چرتوپرتا چیه میگی آدم اول زندگیش از مرگ حرف میزنه؟؟؟
بغض کردم و گفتم:
-دیروز وقتی به هانیه گفتم دور منو خط بکش به طور غیر منتظره ای گفت من روتو خط میکشم...
نیلوفر سکوت کرد اشک توی چشماش جمع شد و ساکت موند و بعد از چند دقیقه گفت:
-زهرا...من کنارتم نترس...حالا هم فراموش کن ناسلامتی اومدیم واسه عروسی لباس بخریم نه عزا !!!
خندیدم...دیگه رسیده بودیم مقصد...داخل شدیم و کلی گشتیم جلوی یه مغازه لباس فروشی ایستادیم...
نیلوفر چشمش خورد به یه لباس منو صدا کرد و گفت:
-زهرا زهرا بدو بیا اینجا...
-جونم؟؟؟
-وایسا کنارش ببینم!
ایستادم...
نیلوفر_واووو عجب عروسی بشی امشب همینو میخریم...
یه لباس سفید که روش پر از نگین بود و یکمی هم کار شده...خیلی قشنگ بود...
من_عالیه...
خلاصه کلی خرید کردیم از لباس و شلوارو روسری گرفته تا دست بندو وسایل های دیگه...
خیلی روز قشنگی بود کلی خندیدیم...
بعدش هم برای ناهار رفتیم یه پیتزا فروشی و کلی سیر شدیم ساعت حدود پنج بعد از ظهر بود که رسیدیم خونه...
من_سلام مامانم
مامان_سلام دختر کجایی تو ناسلامتی عروسی...
نیلو_سلام خاله!
مامان_سلام عزیزم خوش اومدی...
با نیلو رفتیم اتاق و مشغول آماده کردن وسایل و مرتب کردن اتاق شدیم...
امیرحسین هم که امون از من و نیلوفر بریده بود یک سره تو ی اتاق من بود...
خلاصه کلی خندیدیم ساعت حدود هشت شب بود که نیلوفر از ما خداحافظی کرد و رفت خونه...
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆:
#مریم_ســرخہای👉
💠 #فدایی_خانم_زینب
@nasemebehesht 🌸
🍁
🍂🍁
🍁🍂🍁
🍂🍁🍂🍁
⚡ویژگی برخی از سوره ها⚡
🌹فاتحه:.مانع خشم الله.
🌹یاسین: مانع تشنگی روز قیامت.
🌹واقعه:.مانع فقر.
🌹دخان:.مانع ترس روز قیامت.
🌹ملک:.مانع عذاب قبر.
🌹کوثر: مانع خصومت.
🌹کافرون: مانع کفر وقت مرگ.
🌹اخلاص: مانع نفاق.
🌹فلق: مانع حسد.
🌹ناس : مانع وسوسه
@nasemebehesht 🌸
#اين_متن_عاليه 👇
◽️به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان!»
◽️شیطان لبخند زد.
پرسیدم: «چرا میخندی؟»
◽️پاسخ داد: «از #حماقت تو خندهام میگیرد.»
◽️پرسیدم: «مگر چه کردهام؟»
◽️گفت: «مرا #لعنت میکنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکردهام.»
با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین میخورم؟!»
◽️جواب داد: #نفس تو مانند #اسبی است که آن را رام نکردهای. نفس تو هنوز #وحشی است. او تو را زمین میزند.»
◽️پرسیدم: «پس تو چه کارهای؟!»
📌پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز.»
@nasemebehesht 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
👆👆👆👆👆👆👆👆👆
شدت غضب پروردگار بر زنان خائن به شوهر😱😱😱😱
#آتش_دوزخ😱
@nasemebehesht
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
تقدیرات شب قدر-۳.mp3
12.39M
#تقدیر_در_شب_قدر ۳
#استاد_شجاعی
💢شبهای قدر؛ وقتِـشه که اوج بگیریم،
و به اندازه ی هزار ماه، به آسمون نزدیک بشیم!
چجوری؟
کار خاصی لازمه؟
@nasemebehesht 🌸
هدایت شده از فایل و کلیپ نسیم بهشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅خانم ها از حضرت خدیجه الگو بگیرید،زن بایدعاقل باشه
♦️خانم هاحتماگوشبدید♦️
#بفرستید_برادوستانتون
@nasemebehesht 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
🌸یا صاحب الزمان..
🌹کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم
🌹گوشه ای تنهانشینم تا تماشایت کنم
🌹مینویسم روی هرگل نام زیبای تورا
🌹تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم...
@nasemebehesht 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
دعای_فرج_بانوای_استاد_فرهمند_speecn@_@s(1).mp3
899.2K
دعای فرج
👆👆👆👆همه از دعای فرج مراد میگیرین شما چطور؟؟چن بار حاضری برای مشکلاتت بخونیش 👍💟
@nasemebehesht 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
🌷حدیث روز🌷
🌷 الإمام الهادي عليه السلام 🌷
الْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ، وَالبُخْلُ أذَمُّ الاْخْلاقِ، وَالطَّمَعُ سَجیَّهٌ سَیِّئَهٌ.
حسد موجب نابودى ارزش و ثواب حسنات مى گردد.
بخیل بودن بدترین اخلاق است;
و نیز طَمَع داشتن خصلتى ناپسند و زشت مى باشد.
📚بحارالأنوار ج 69 ص 199
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ والعَنْ أعْدَاءَهم
@nasemebehesht 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤🍃
دعای روز پانزدهم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ
الخاشِعین واشْرَحْ فیهِ
صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ
بأمانِكَ یا أمانَ الخائِفین
@nasemebehesht 🌸
🍃❤🍃
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
🍃🌸🍃🌸🍃
🔆بسم الله النور
سرآغازهرآغاز
بنام نامی دوست
که اول اوست
وآخرهم اوست
سلام
صبحتون بخیرونیکی
روزتون پراز
آوازهمای خوشبختی
وصدای رسای دوستی
وسرشارازگرمای نورخدا
@nasemebehesht 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
🌸ازهم بگشای دیده را با صلوات
🍀باخنده بگو شکرخدا را صلوات
🌸 برگی بزنی بار دگر دفتر عمر ت
🍀صبحست و بگو محفل ما را صلوات
🌻اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌻
@nasemebehesht 🌸
🌐📝امام علی (علیهالسلام) فرمودند
✅ مشورت كردن،
سرچشمه هدايت است ...
✅ بىرغبتى به دنيا،
بزرگترين آسايش است ...
✅ فروتنى بالا مى برد،
وخود بزرگبينى بر زمين میزند ...
✅ شنونده غيبت،
مانند غيبت كننده است ...
✅ سكوت در برابر احمق،
بهترين جواب به اوست ...
📚 غررالحکم
@nasemebehesht 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️✨میلادامام حسن(ع)
🎊✨مژده دادندملائک
💚✨کہ حسن (ع)می آید
🎊✨فاطمہ (س)منتظرِجلوهی
⚪️✨روی پسراسٺ
🎊✨برسانيدبہ مسکين
💚✨خبرِ شادمرا
🎊✨اندکی مانده کریم
⚪️✨دیده گشایدبہ جهان💚
@nasemebehesht 🌸
هدایت شده از فایل و کلیپ نسیم بهشت
YEKNET.IR سید رضا نریمانی میلاد امام حسن.mp3
8.06M
🌸 #میلاد_امام_حسن_مجتبی (ع)
💐جبریل شراب ازلب شیرین تو نوشد
💐کوثر به همه وسعتش از فیض تو جوشد
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👌بسیار زیبا
@nasemebehesht 🌸