ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
#داستان_آموزنده 📚سرگذشت واقعی وآموزنده تحت عنوان #من_ازقعردوزخ_می_آیم...! 💕 #قسمت_هفتم با خودم
#داستان_آموزنده
📚سرگذشت واقعی وآموزنده تحت عنوان
#من_ازقعردوزخ_می_آیم...!
#قسمت_هشتم
خانه پر بود از دوربین های مدار بسته و کیان دختران فریب خورده را تهدید می کرد و می گفت: «اگه به فکر شکایت و این جور حرفا باشین در عرض سه ثانیه این فیلم ها رو تو کل شهر پخش می کنم!»
و اینگونه بود که دختران بینوا از ترس آبرویشان راهشان را می کشیدند و می رفتند و کیان گاهی که از اوضاع و احوالشان با خبر می شد،
با غرور و افتخار می گفت:
«فلان دختر از عشق من خودکشی کرد!» و یا «فلانی از ترس اینکه آبروش نره از خونه فرار کرده!»
هر بار که کیان دختری را به خانه می آورد بلافاصله با من تماس می گرفت و از من می خواست در این خوشگذرانی کثیف همراهش باشم و من هر بار با قاطعیت می گفتم:
«من اهل این جور برنامه ها نیستم آقا کیان!» اما نمی دانم چرا آن روز بعدازظهر نتوانستم در برابر دعوت کیان مقاومت کنم. وقتی زنگ زد و گفت:
«خر نشو پسر، زود خودت رو برسون. یه تیکه الماس با خودم اوردم!» چند ثانیه ای مکث کردم و گفتم: «باشه، میام!»
برای خودم عجیب بود که چرا این بار نتوانستم در برابر نفسم مقاومت کنم و با سرعت داشتم به سمت خانه شیطان می راندم تا به قول کیان ساعتی خوش بگذرانم!
آن دختر جوان که نامش «سایه» بود واقعا از زیبایی همچون یک تک الماس می درخشید.
کیان مرا به عنوان برادرش به سایه معرفی کرد و سپس از مادرش- همان زن که همکارمان بود و کیان با دادن پول از او می خواست نقش مادرش را بازی کند- خواست تا برایمان شربت بیاورد.
خوب می دانستم نقشه کیان چیست. شربتی که قرار بود سایه بخورد حاوی قرص های خواب آور بود. مادر کیان!
شربت ها را آورد و لیوان مدنظر را برای سایه روی میز عسلی گذاشت و با حالتی که حتی به عقل جن هم نمی رسید ممکن است فیلم باشد، با سایه شروع به صحبت کرد که:
«کیان جان خیلی ازت تعریف کرده بود دخترم. تو این دو هفته ای که با هم آشنا شدین یه دل که نه صد دل عاشقت شده.
پیری و هزار درد، دوست داشتم خودم بیام دیدنت اما به خاطر پا درد نمی تونم از خونه بیرون برم. واسه همین از کیان خواستم تو رو بیاره تا عروس گلم رو ببینم!» صورت سایه از شنیدن این حرفها گل انداخت.
بیچاره باخودش فکر کرده بود که قرار است با کیان ازدواج کند و خبر نداشت از اینکه کیان چه خوابی برایش دیده!....
#ادامہ_دارد
📚داستان های واقعی و آموزنده
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
باذکر صلوات بزن روی لینک زیر🌹👇🏻
@NASEMEBEHESHT 🌸
http://eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a
با ارسال مطالب درثواب انها سهیم باشید 🌹
ما قیام میکنیم_3(1).mp3
10.74M
#ما_قیام_میکنیم ۳
عزاداریها اگر صرفاً به گریه و سینهزنی و مشکیپوشی ختم شوند؛ در مرتبهی اول عزاداری باقی خواهند ماند!
عزاداریهایی، مسیر رشد خویش را طی خواهند کرد؛
که بتوانند روحِ حماسه ی حسین را در عزاداران تزریق نموده، و از آنان لشگری منتقم و یاریکننده برای حسینِ آخرالزمان بسازند!
🔸🔹🍃🌸🍃🌺🔸🔹🍃🌸🍃🌺🍃🔸🔹🍃🌸🍃🌺🍃🔸🔹
باذکر صلوات بزن روی لینک زیر🌹👇🏻
@NASEMEBEHESHT 💞
http://eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a
با ارسال مطالب درثواب انها سهیم باشید 🌷
هدایت شده از خرید و فروش اجناس انلاین
به نام خدا
کانال انلاین کالا برای فروش لوازم نو ودست دوم در خدمت شما عزیزان میباشد اگه قصد فروش وسیله ای رو دارین لطفادر کانال زیر عضو شین👇🏻
http://eitaa.com/joinchat/3509387288C58b464694b
📜دعای چهارحمد
🔻بسم الله الرحمن الرحیم🔻
📖اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب
📖اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه
📖اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس
📖اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.
✅خواص دعای چهار حمد👇
🔅از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مرویست👇
⚜ که هر کس از پیروان ما هر روز این چهار حمد را بخواند خداوند او را سه چیز کرامت فرماید:
✔️اول عمر طبیعی
✔️دوم مال و جمعیت بسیار
✔️سوم باایمان ازدنیارفتن وبی حساب داخل بهشت شدن
💟 خلاصه کل دعاها👇
مولا امیرالمومنین (علیه السلام) مي فرمايند:
من خلاصه ي همه ادعیه را به تو میگویم،هر صبح که بخوانی گویی تمامي دعاها را خوانده ای:
1-الحمدلله عَلی کُلِّ نِعمَه
2- و اَسئَلُ لله مِن کُلِّ خَیر
3-و اَستَغفِرُ الله مِن کُلِّ ذَنب
4- وَاَعوذُ بِاللهِ مِن کُلِّ شَرّ
📚بحارالانوار:ج۹۱ ص۲۴۲
🔸🔹🍃🌸🍃🌺🔸🔹🍃🌸🍃🌺🍃🔸🔹🍃🌸🍃🌺🍃🔸🔹
باذکر صلوات بزن روی لینک زیر🌹👇🏻
@NASEMEBEHESHT 💞
http://eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a
با ارسال مطالب درثواب انها سهیم باشید 🌷
🌟اقسام سوگند:
در کافى است که حضرت صادق (ع) مى فرماید سوگند بر سه قسم است:
🍁١-سوگندى که به سبب آن آتش واجب مى شود.
🍁٢-سوگندى که کفّاره مى آورد.
🍁٣-سوگندى که باطل است یعنى نه سبب آتش و نه کفّاره مى شود.
❌سوگندى که تنها موجب آتش مى شود سوگند دروغ است براى بردن مال دیگرى یا به زحمت انداختن مسلمانى (یمین غموس).
♦️سوگندى که کفّاره واجب مى شود سوگند بر به جا آوردن کارى که خیر است یا ترک کارى که شرّ است اگر مخالفت کرد پس از پشیمانى کفّاره واجب مى شود.
❌اما سوگندى که موجب کفّاره نمى شود قَسم بر قطع رحم یا سوگندى که به اجبار حاکم یا اکراه از طرف والدین یا همسر یاد شود یا سوگندى که بر به جا آوردن حرام یا ترک واجبى باشد.
🍁و چون بیان تمام احکام قَسم و فروعات راجع به کفّاره طولانى است کسانى که مورد لزومشان است به کتب فقهى مراجعه نمایند.
🔸🔹🍃🌸🍃🌺🔸🔹🍃🌸🍃🌺🍃🔸🔹🍃🌸🍃🌺🍃🔸🔹
باذکر صلوات بزن روی لینک زیر🌹👇🏻
@NASEMEBEHESHT 💞
http://eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a
با ارسال مطالب درثواب انها سهیم باشید 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری 🎥
⛔️روسری که سانت سانت رفته عقب، سانت سانت باید برگرده سر جاش!✅
👤استاد #رائفی_پور🌹
#کلیپ_ویژه
#نشر_حد_اکثری♻️
🔸🔹🍃🌸🍃🌺🔸🔹🍃🌸🍃🌺🍃🔸🔹🍃🌸🍃🌺🍃🔸🔹
باذکر صلوات بزن روی لینک زیر🌹👇
@NASEMEBEHESHT 💞
http://eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a
با ارسال مطالب درثواب انها سهیم باشید 🌷
آيت الله حق شناس در عظمت این شهید فرمود:
این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم از احمد پرسیدم:
"چه خبر"؟
به من فرمود :
تمامی مطالبی که (از برزخ و...)مےگویند حق است . از شب اول قبر وسوال و ...اما من را بی حساب و کتاب بردند".
استاد مکثی کرد و فرمود :
رفقا!!! آیت الله العظمی بروجردی حساب و کتاب داشت اما نمی دانم این جوان چه کرده بود.چه کرد تا به این جا رسید".
〰〰〰〰
🌹داستان تحول از زبان خود شهيد:
یه روز با رفقای محل رفته بودیم #دماوند.
یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید.
از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم .
همان جا پشت درخت مخفی شدم …می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم!!!!
پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین #دختر جوان مشغول #شنا بودن .
همان جا خدا را صدا زدم و گفتم:
"خدایا کمک کن!
خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شود اما خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم"...
از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها ومشغول درست کردن آتش شدم.
خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود
یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت .
گفتم:
" ازین به بعد برای خدا گریه میکنم"
حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم و مناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله…
به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند سبوح القدوس و رب الملائکه والروح…
از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”🌹
در سال ۱۳۹۱ ،دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد .
در آخرین صفحه نوشته بود که در #دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که #مولای خوبان عالم حضرت مهدی(عج) را زیارت کردم...🌸
📚 عارفانه
🌹شهید احمد علی نیری🌹
با جستجوی کلمه #عارفانه به زندگینامه این شهید دسترسی پیدا کنید....
#التماس_دعا
رمان مذهبی
انشاءالله سعی داریم در این کانال ،رمان های ارزشمند،زیبا و خواندنی(( مذهبی ))قرار دهیم.
.
.
.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔸🔹🍃🌸🍃🌺🔸🔹🍃🌸🍃🌺🍃🔸🔹🍃🌸🍃🌺🍃🔸🔹
باذکر صلوات بزن روی لینک زیر🌹👇🏻
@NASEMEBEHESHT 💞
http://eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a
با ارسال مطالب درثواب انها سهیم باشید 🌷
nf00648345-1.mp3
4.42M
رسیدی کربلا یادم باش
#مجتبی_رمضانی
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
باذکر صلوات بزن روی لینک زیر🌹👇
@NASEMEBEHESHT 🌸
http://eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a
با ارسال مطالب درثواب انها سهیم باشید 🌹
°•﷽•°
°• هنگامہ سفر نزدیڪ است...
سپاه آخرالزمانے ها آماده میشوند ؛
تا به خون خواهے #حسین (ع) ،
خود را به امام منصور برساند!
اربعینےهای امسال هم انتخاب شدهاند!😭
چه آنان ڪه با پایِ دل میآیند ...
و چه آنان که جسم خسته
و خاڪے شان را هم،
تا جادهیِ #عشق مےرسانند...
°• مهدی جان؛
مےگویند زمانیکه تڪیه
بہ خانہ ڪعبه بدهے
خودت را اینگونه معرفی میکنے؛
« ان جدی الحسین قتلوه عطشانا »
°• پس عالم و آدم باید
حسینﷺ را بشناسد
کہ این شناخت و حرڪت
مقدمہ « ظهور » توست !
#الأربعين_مقدمة_الظهور
#الهے_هيچكسے_داغ_حرم_نبينه 😭
#بطلب_اربابم 💔
🔸🔹🍃🌸🍃🌺🔸🔹🍃🌸🍃🌺🍃🔸🔹🍃🌸🍃🌺🍃🔸🔹
باذکر صلوات بزن روی لینک زیر🌹👇🏻
@NASEMEBEHESHT 💞
http://eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a
با ارسال مطالب درثواب انها سهیم باشید 🌷
🖌لزوم زيارت امام حسين (علیه السلام) حتي در خطرات»
معاويه بن وهب، نقل میكند كه:
🔰امام صادق(علیه السلام)به من فرمود، هرگز زيارت حسين(علیه السلام) را به خاطر #ترس، رها مكن.
هر كس زيارت آن حضرت را واگذارد و به سبب ترس، زيارت نكند، حسرت فراوان خواهد ديد.
🔰اى معاويه! آيا دوست ندارى كه خداوند تو را در ميان كسانى ببيند كه پيامبر دعايشان كرده است؟ آيا دوست ندارى كه با فرشتگان همدوش باشى و در قيامت، بى گناه به محشر آيى و جزء كسانى باشى كه با پيامبر دست می دهند؟!
📗كامل الزيارات، ص 117
#زوار_الحسین
#الحسین_یجمعنا
#کربلا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔸🔹🍃🌸🍃🌺🔸🔹🍃🌸🍃🌺🍃🔸🔹🍃🌸🍃🌺🍃🔸🔹
باذکر صلوات بزن روی لینک زیر🌹👇
@NASEMEBEHESHT 💞
http://eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a
با ارسال مطالب درثواب انها سهیم باشید 🌷
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
#داستان_آموزنده 📚سرگذشت واقعی وآموزنده تحت عنوان #من_ازقعردوزخ_می_آیم...! #قسمت_هشتم خانه پر بو
#داستان_آموزنده
📚سرگذشت واقعی وآموزنده تحت عنوان
#من_ازقعردوزخ_می_آیم...!
#قسمت_نهم
بیچاره باخودش فکر کرده بود که قرار است با کیان ازدواج کند و خبر نداشت از اینکه کیان چه خوابی برایش دیده!.
سایه بعد از دقایقی صحبت با مادر کیان! رو کرد به سمت کیان و بسته کادوپیچ شده ای را به سمت او گرفت و گفت:
«این رو برای تو گرفتم. همیشه ازت محافظت می کنه!»
کیان که در فیلم بازی کردن جانوری بود برای خودش، بسته را باز کرد و با دیدن تابلو لب به تحسین گشود. کیان به به و چه چه می کرد و من اما با دیدن نوشته های روی تابلو خشکم زد.
آیه منبت کاری شده روی تابلو، آیه الکرسی بود. همان که مادرم هرروز صبح قبل از بیرون آمدن از خانه برایم می خواند. برای یک لحظه حس کردم تمام بدنم گرگرفته. حس و حال غریبی پیدا کرده بودم و در همان حال صدای سایه را می شنیدم که خطاب به کیان می گفت:
«مادرم بعد از فوت بابام منو با سختی بزرگ کرد. همیشه برام آیه الکرسی می خونه تا ازم محافظت کنه. منم این تابلو رو برات خریدم تا خداوند همیشه پشتیبان و محافظت باشه!»
نمی دانم تا به حال حسی که من در آن لحظه داشتم را تجربه کرده اید؟ انگار داشتم در خلاء محض دست و پا می زدم! حس می کردم کاملا بی وزن شده ام و در اوج سبکی انگار وزنه هایی سنگین به پاهایم آویزان شده بود!
صدای مادر وقتی آیه الکرسی برایم می خواند توی گوشم بود و در همان حال می دیدم سایه دارد لیوان شربت را به دهانش نزدیک می کند.
با صدایی که بیشتر شبیه فریاد بود گفتم:
«اون شربت رو نخور سایه خانم!» و سپس به سمت کیان که هاج و واج داشت مرا نگاه می کرد هجوم بردم.
آن زن وقتی دید هوا پس است فوری گورش را گم کرد و سایه گوشه ایی ایستاده بود و با تحیر من و کیان را تماشا می کرد که داشتیم کتک کاری می کردیم.
آن شب سایه را از آن خانه جهنمی و بلایی که قرار بود سرش بیاید نجات دادم. او را به خانه شان رساندم و حقیقت ماجرا را برایش گفتم.
او که اصلا فکرش را هم نمی کرد کیان چنین حیوانی باشد با ناباوری به حرف هایم گوش می داد. سایه که پیاده شد، من هم گوشه خلوتی پیدا کردم و گریستم.....
#ادامہ_دارد
📚داستان های واقعی و آموزنده
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
باذکر صلوات بزن روی لینک زیر🌹👇🏻
@NASEMEBEHESHT 🌸
http://eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a
با ارسال مطالب درثواب انها سهیم باشید 🌹