eitaa logo
کانال رسمی آیت الله ناصری
9.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
284 ویدیو
2 فایل
تنها کانال رسمی انتشار بیانات حضرت آیت الله ناصری اصفهانی (قدس سره) در ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
يكي از طلبه‌هاي عراق نقل مي كند: ايام زيارتي امام حسين کربلا مشرف بوديم، شبی خانه یكي از دوستان دعوت داشتم، شب بود، هوا تاريك و برق هم که نبود،[ حدود صد و سی سال قبل] لذا يك چراغ روشنايي قديمي در دست داشتم، باران هم آمده بود، در كوچه‌هاي كربلا مي رفتم كه يك مرتبه ديدم يك آقايي به طرف من مي آيد در حالي كه عبايش را روي سرش كشيده است. وقتي مقابل من رسيد ديدم استادم شيخ انصاري است. تعجب كردم كه اين موقع شب در اين كوچه‌هاي پر از گل، بدون چراغ كجا مي رود؟! نور چراغم را كم كردم و چراغ را زير عبا گرفتم و آهسته دنبالشان راه افتادم. ديدم از اين كوچه به آن كوچه حركت كرد تا اينكه به خانه ای رسيد. آنجا ایستاد،آرام جلو رفتم دیدم سرش را گذاشته به دیوار و دارد زیارت جامعه کبیره می‌خواند. تعجب کردم. شیخ انصاری، ‌در دل شب، در این خانه سر به دیوار گذاشته و دارد زیارت جامعه می‌خواند! یعنی چه؟! که یکدفعه در باز شد و ايشان به داخل خانه رفت، من هم برگشتم. چند روز بعد كه به نجف آمدم، خدمت شيخ رسيدم و به آقا عرض كردم: فلان شب شما در كربلا توی آن کوچه کجا رفتی؟ فرمودند تو کجا بودی؟ گفتم من پشت سرتان بودم و همه را دیدم، فرمودند: تا وقتی من زنده هستم به کسی نگو؛ [ گفتم چشم] فرمود: هر موقعی براي من مشکلی پیش می‌آید به حرم امیر المؤمنین علیه السلام مشرف می‌شوم و از حضرت سوال می‌کنم و جواب می‌شنوم. چند شب پيش در کربلا سوالی برایم پیش آمد به حرم حضرت اباعبد الله علیه السلام رفتم تا از ايشان بپرسم. حضرت فرمودند: فرزندم مهدی در منزلشان است، برو آنجا از فرزندم مهدی سوال کن! ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 🔷@naseri_ir
بین علما، علامه حلی رحمه الله خیلی فوق العاده بوده است. روزی با مرکب، از نجف به کربلا میرفت. در راه، آقایی با ایشان همراه شدند و مسألهای را مطرح و علامه هم شروع به صحبت کردند. علامه دید این آقا از نظر علمی خیلی پر است؛بااینکه خود ایشان علامه، و در بین علمای شیعه، نمونه است. علامه حلی نیز مسائلی را طرح میکند و بعد از آن، فروعی را مطرح میسازد و آقا مفصل جواب میدهند؛ در حالی که علامه سوارند و این آقا هم پیاده در رکاب علامه حلی میآیند. مسألهای طرح شد و بین علامه و این آقا اختلاف شد. علامه گفت که نظر ما این است. آقایی هم که پیاده بودندفرمودند:«خیر، این حکم، اشتباه است» علامه گفت: «مدرک شما چیست؟» آقا فرمودند: «مدرک من فلان روایت در فلان کتاب است و شما هم این کتاب را دارید، صفحة فلان، سطر فلان. این روایت آنجاست، برو نگاه کن، حکم الهی این است.» این را که میگوید علامه حلی یک مقدار شک میکند که این آقا که این اندازه قدرت علمی دارد نکند امام زمان علیه السلام باشد. علامه میگوید: «آقا یک مسألهای میخواهم از شما بپرسم.» آن آقا میگویند: «بفرمایید.» عرض میکند: «آقا در زمان غیبت میشود خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رسید؟»علامه در حالی این سؤال را میکند که تازیانه از دستش میافتد. آقا خم میشوند و تازیانه را برمیدارند و در دست علامه میگذارند و میفرمایند: «چطور نمیشود در زمان غیبت، خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رسید؛ در حالی که الآن دستش در دست شماست.» تا علامه متوجه میشود خودش را از روی مرکب، روی پاهای آقا میاندازد و از شرمندگی و خجالت غش میکند؛ چون که این مدت، سواره و آقا در رکاب وی بوده اند. بعد مردم جمع میشوند و آقا را به هوش میآورند. (کمال الدین، صدوق، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1395ق، ج 2، ص 61) ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 🔷@naseri_ir