eitaa logo
الهادی
21.6هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
972 ویدیو
46 فایل
🔻 درگاه‌های نشر آثار حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در شبکه‌های اجتماعی و همچنین لینک دانلود نرم‌افزار الهادی در صفحه زیر موجود است: www.al-hady.ir 📩دریافت نظرات: http://al-hady.ir/page/a
مشاهده در ایتا
دانلود
1402_06_24_سخنرانی حجت الاسلام ناصری .mp3
6.45M
🎧 موضوع: صداقت 🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین ناصری 🗓 تاریخ: ۱۴۰۲/۶/۲۴ ▪️ مصادف با شهادت امام رضا علیه‌السلام ⏱ زمان: ۲۶ دقیقه 🔺 @nasery_ir ‌ ‌
🔻 انسان است و انواع ابتلائات؛ ولی از یک زاویه‌ای باید این ارتباط و این پیوند را نگه داشت. باید این بهره‌وری را نگه داشت. باید در راه این رشد بود. 🔹این هم سختی خودش را دارد. انبیاء که در طول زمان از همه حیث بهترین‌ها بوده‌اند، ببینید با چه سختی‌هایی مواجه بوده‌اند. چقدر به آن‌ها سخت می‌گذشت! ولی مهم این است که حتی بر عبادات و بر شدائد صبر می‌کردند. 🔸 در جریان زکریا (علیه السلام)، شیطان دشمن را بالای سر این بزرگوار آورده، اَرّه گذاشته‌اند و دارند می‌بُرند. می‌رسد به پوست سر. همينكه حضرت زکریا مي‌خواهد بگوید: «آخ»، به او می‌گویند: آخ بی آخ، ساکت. (تفسير منهج الصادقين، ج‏۵؛ ص۳۹۰) خدای متعال چگونه انبیائش را تربیت می‌کرده است! این‌ها همه درس است. کد ۵۶۹۰ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1402.6.22 سخنرانی حجت الاسلام ناصری.mp3
7.26M
🎧 موضوع: عمل و اضلاع مهم ارزشگذاری آن 🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین ناصری 🗓 تاریخ: ۱۴۰۲/۶/۲۲ 📍 در جمع اساتید و طلاب مدرسه علمیه صاحب الزمان علیه السلام اصفهان ⏱ زمان: ۲۹ دقیقه 🔺 @nasery_ir ‌ ‌
60.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 موضوع: عمل و اضلاع مهم ارزشگذاری آن 🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین ناصری 🗓 تاریخ: ۱۴۰۲/۶/۲۲ 📍 در جمع اساتید و طلاب مدرسه علمیه صاحب الزمان علیه السلام اصفهان ⏱ زمان: ۲۹ دقیقه 🔺 @nasery_ir ‌ ‌
* 🔻یکی از آیات خیلی مؤثر که گاهی به عنوان «ذکر» قرار می‏گیرد، این آیه‌ی شریفه است: إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکین؛‏ (من با ايمان خالص، روى به سوى خدايى آوردم كه آفريننده آسمانها و زمين است و من هرگز از مشركان نيستم. سوره انعام، آیه ۷۹.) 🔸 این آیه، ذکر توحیدی عجیبی است و همه‌ی ما از این جهت، کمبود داریم؛ یعنی هنوز به تعبیر قرآن، «وجّهتُ وجهی» نشده‏ ایم. ما را به یمین و شمال می‏برند، دائماً زمین می‏خوریم و بلند می‏شویم. ادامه دارد...‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
ادامه مطلب قبل... 🔻سماوات و أرض به این کوچکی که ما نگاه می‏ کنیم نیست؛ بلکه همه‌ی هستی را شامل می‌شود. 🔸 شاید «فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» به معنای مُبدع و مخترعِ بدیع باشد که همه‌ی این بساط را با این همه توسعه‌ای که دارد نو آورده است؛ (رک: المیزان، جلد۷، صفحه۱۹۱) 🔹 یعنی من باید فقط به سَمت مُبدع این عظمت و مخترع این بساط خلقت بروم. برای «وجّهتُ وجهی» صفت مبدعیّت و مخترعیّت مناسب است؛ به‌ خاطر اینکه حرف‌ها و ادّعاهای دیگران، کهنه‌کاری است. 🔸 یک گروه و افرادی می‌خواهند وجه مرا از ابعاد و زوایای مختلف به خودشان متوجّه کنند؛ فرعونیّت از یک سو می‌کشد، نمرودیّت و قارونیّت از سوی دیگر انسان را می‌کشد؛ ولی من باید به سمت مُبدع این کار بروم، نه کسانی که بدل را برای من به عنوان اصل، جلوه بدهند. ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
🔻 در این سالیان متمادی که گاهی شب و روز در خدمت پدر (آیت‌الله ناصری) بودم، نکته‌ای که از ایشان می‌دیدم این بود که امام زمان علیه‌السلام را باطناً باور کرده بود. 🔸 تحقیق، پرداختن و نوشتن کتاب درباره‌ی موضوعی، آسان است؛ ولی باور قلبی که ایشان به آقا بقیّةالله علیه‌السلام داشت ناب بود و این، حاصل تربیت حوزه است. کد ۲۴۹۵۴ [انتشار به مناسبت برگزاری همایش ملی سالک الی الله] ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
🔻 بدیع السماوات و الارض (پديدآورنده آسمانها و زمين)، عالم را به گونه‌ای آفریده است که بدون محتوا، بدون معنویت، بدون تربیت و بدون رشد، چنگی به دل نمی‌زند. 🔸 مشاغل موهومی فراوان است؛ ولی باید به خویش رجوع کرد و یک جوهر و یک گوهر و یک حقیقتی را یافت و با آن، پیوندی در آسمان خورد. اين می‌تواند انسان را آرام کند. 🔹 مومن سر سفره‌ صدقش نشسته است. سر سفره‌ اخلاصش نشسته است. سر سفره توکلش نشسته است. سر سفره ارتباطش با حق تعالی نشسته است. سر سفره این پیوند معنوی نشسته است. 🔸 وَیلٌ لِی! وَیلٌ لِی! وَیلٌ لِی! (وای بر من!) در قیامت چه به سر ما می‌آید از اینکه ببینیم فایده‌ای نکرد. این همه حرف، سودی نبخشید. این همه قال و مقال، سودی نبخشید و طَرفی نبستیم. 🔹 ما بودیم و ادراکاتی بر پایه و اصول وهمی که در قیامت به کار نمی‌آید و دست انسان خالی می‌شود. وای بر من! وای بر من! کد ۵۶۹۰ ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
هدایت شده از بنیاد هاد
🔻همایش ملی سالک الی الله (تبیین شخصیت حضرت آیت الله ناصری رحمه الله) از عموم فرهیختگان، اساتید، طلاب و دانشجویان دعوت به عمل می‌آید در این مراسم شرکت فرمایند. 🗓 زمان: ۶ مهرماه ۱۴۰۲ ساعت ۸ صبح 📍 مکان: دانشگاه اصفهان، سالن پیامبر اعظم صلوات الله علیه 🔻کانال بنیاد علمی فرهنگی هاد: http://eitaa.com/BonyadHad ‌ ‌ ‌ ‌
💠 نکاتی از زندگی مرحوم 🔻 یکی از امتیازاتی که مرحوم حاج‌آقا (آیت‌الله ناصری) داشتند، این بود که می‌فرمودند من وقتی چهارده سال داشتم، همراه پدر و مادر و دو-سه تا خواهر، در نجف زندگی می‌کردیم. 🔸 مادرم، زنی بسیار زاهده بود! ما آنقدر فقیر بودیم که حتّی زندگی‌مان تأمین نبود! خانه‌ای حدوداً ۴۵ متری داشتیم که فقط یک اتاق داشت. پدرم، ملتزم به درسش بود و صبح می‌رفت و شب می‌آمد و گاهی شب‌ها هم در مدرسه می‌خوابید. 🔹 ایشان می‌گفتند که مادرم در آن زمان، به خاطر کمک به شوهرش، کرباس می‌بافت تا بتواند درسش را بخواند. گوشه‌ای از همان خانه‌ی کوچک، دستگاه کرباس‌ بافی گذاشته بود و اینقدر بافته بود که برایش ملکه شده بود و شب‌ها که فرزندان می‌خوابیدند، همان چراغ نفتی را هم خاموش می‌کرد که نفت مصرف نشود - اینقدر وضعشان خوب نبوده است!- و در تاریکی، کرباس می‌بافت. ادامه دارد...‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
ادامه قبل.. 🔻 ایشان می‌گفتند وقتی که مادرم فرزند چهارمش را باردار شد، دیگر تحمّلش تمام شد و به سمت صحن حرم آقا امیرالمؤمنین علیه‌السلام رفت و عرض کرد که یا امیرالمؤمنین، من دیگر توان ندارم. 🔸 ایشان در همان حالی که باردار بود، امروز بچه‌اش را دفن کردیم و فوت کرد و فردا، مادر را. ایشان، در همان صحن طوسی هم دفن شده است که شاید فضای کمی تا قبر مطهّر، فاصله دارد. 🔹 اینکه چطور چنین قبری، نصیب چنین خانم فقیری می‌شود هم جریانی دارد. از بس که زن زاهده‌ای بوده است! می‌فرمودند که مادر من، همان وقت هم فقط کرباس می‌پوشید [که لباس درجه دو یا درجه سه به حساب می‌آمد] و وضع خوبی نداشتند. 🔸 ایشان می‌فرمودند که از وقتی که مادرم مُرد، پدرم هم در مدرسه بود و من، شکسته شدم و به عزّت امیرالمؤمنین علیه‌السلام پناه بردم. مرتّب به آنجا می‌رفتم و خود را محضر ایشان، عرضه می‌کردم. 🔹 این، یک نکته در زندگی ایشان بود و گویا از آنجا، به سمت مسجد سهله و آقا بقیّةالله علیه‌السلام سوق داده شدند. کد ۲۴۹۵۴ [انتشار به مناسبت برگزاری همایش ملی سالک الی الله] ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 نکته‌ی دیگر در مورد مرحوم ابوی رحمت الله علیه؛ اینکه رفقای خوبی در نجف نصیبشان شد؛ یعنی از ابتدا، رفقایی اهل معنا و متّقی داشتند. 🔸 این مطلب را هم بگویم که یادگار ایشان از نجف است که همراه خود، آورده بودند؛ پسر آیت‌الله‌العظمی سید مرتضی کشمیری، سید محمّد کشمیری بود که خودش هم مشهور به کرامات بود. ابوی (آیت‌الله ناصری) می‌گفتند که یکی از آقایان نجف، به من گفت که این آقا سیّد محمد کشمیری، خیلی به تو عنایت دارد! برو و هدیه‌ای معنوی و ارزشمند از او بگیر. 🔹 روزی درب خانه‌شان رفتم و خیلی به من محبّت کرد و با من گرم گرفت که حاج شیخ محمد! کجایی و چطوری و بچه‌ها چطور هستند و این امور. گفتم که آقا، کسی به من سفارش کرده است که بیایم و از شما، هدیه‌ای معنوی بگیرم. ایشان گفتند که اجازه بده و تأمّلی کردند. 🔸 ایشان فرمودند که حاج شیخ محمّد! من خودم وقتی گرفتار می‌شوم، از این هدیه و اسم، اثر دیده‌ام. ایشان فرموده بودند که در سفری که به کشور دیگری رفته بودم، هیچ آدرسی [از مقصد] نداشتم و این هدیه و اسمی که به تو می‌گویم را شروع کردم بگویم و گویا طوفان و بادی، شروع به وزیدن کرد و بعداً‌ فهمیدم و متوجّه شدم که در همان کوچه‌ای هستم که باید باشم و دربِ همان خانه‌ای هستم که به دنبالش بودم. 🔹 آن اسم که خود من هم از آن اثر دیده‌ام و تکرارش راه‌گشا است، ‌این است: «یا صاحب الزمان ادرکنی یا صاحب الزمان أغثنی». 🔸 این را خود آن آقا سید محمّد کشمیری، با خط خوشی که داشتند، برای ایشان نوشته بودند. ابوی، آن نوشته را از نجف به ایران آورده بودند و از آن عکس گرفته بودند و تابلو کرده بودند و به دوستان، هدیه می‌دادند. «یا صاحب الزمان ادرکنی یا صاحب الزمان أغثنی». کد ۲۴۹۵۴ [انتشار به مناسبت برگزاری همایش ملی سالک الی الله] ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
🔻 شیطان، استقامت افراد در عبادت را می‌دزدد. گاهي انسان تصمیمی برای انجام عمل صالحی می‌گیرد، شیطان سعی می‌کند در این تصمیم رخنه کند. او نمی‌خواهد این تصمیم را بگیری. 🔸 اگر شيطان زورش به رسید، طرف را منصرف می کند، اگر زورش نرسد، می‌گوید حالا این قدر هم لازم نیست، مگر می‌خواهی مقدّس اردبیلی بشوی؟ شیطان، کار را خراب می‌کند. 🔹 اگر باز زورش به انسان رسید، به این مقدار اکتفا می‌کند و الا مدام ادامه می‌دهد. سرمایه‌های یک حرکت معنوی، انس با قرآن است، نماز با توجه است، آرامش و مهربانی است. 🔸 الله اکبر! شیطان خوب درسش را بلد است. فضائلی که انسان در مسیر کسب آن‌ها است همه را جدا جدا مخدوش می‌کند. او برای انسان فضائل را نمی‌خواهد. کد ۵۶۹۰ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از الهادی
‌ ‌ ▪️ شهادت مظلومانه امام حسن عسکری علیه السلام را به فرزند گرامیشان امام زمان عج الله تعالی فرجه و همه شیعیان حضرت تسلیت عرض می نماییم... 🔺 @nasery_ir ‌ ‌
* 💠 کرامت امام حسن عسکری علیه السلام 🔻متوکل عباسی، امام حسن عسکری علیه السلام را زندان کرد. در همان ایام بنا شد مردم نماز استسقاء بخوانند، مسلمانان رفتند نماز استسقاء خواندند اما باران نيامد. 🔸مسيحي ها گفتند يک فرصت هم به ما بدهيد، يکشنبه را براي مسيحي ها گذاشتند آنها رفتند نماز را خواندند و باران آمد. مسلمان ها خيلي مضطرب شدند، يکي دو هفته ي ديگر مسلمانان برای نماز رفتند اما باران نيامد. باز مسيحي ها رفتند دوباره باران آمد. 🔹متوکل خدمت امام علیه السلام آمد گفت: آقا به داد دين جدت برس. حضرت فرمودند به يک شرط من قبول مي‌کنم. فرمودند به این شرط که هر چه زنداني داري آزاد کنی. متوکل گفت باشد و همه را آزاد کرد. بعد حضرت فرمودند بگو يک بار ديگر مسیحی ها برای نماز بیایند وقتی مسیحی ها به همراه کشيش خود آمدند و مشغول نماز شدند، ابرهاي سياه شروع کرد بالای سرشان جمع شد. 🔸حضرت فرمودند: دست این کشیش را باز کنید و نگه داريد. دستش را نگه داشتند، بعد حضرت جلو رفتند و تکه استخواني که در دستش مخفی کرده بود را برداشتند. بعد حضرت فرمودند که اين استخوان يک پيامبر است که باید پوشيده باشد زير آسمان که برده می شود رحمت خدا اقتضا مي کند که باران بیاید. این ها اين را پيدا کرده اند و از آن استفاده می کنند. بعد حضرت فرمودند اين استخوان را از او بگيريد. وقتی از او گرفتند حضرت به کشیش مسیحی فرمودند حالا برو دعا کن که دیگر بارانی نیامد. (إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ ج‏۵ ؛ ص۴۷) ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
‍ * 🔻آقا امام عسکری خیلی مظلوم بودند هم در زمان حیاتشان مظلوم بودند و هم شهادت حضرت به گونه ‌ای شده که خیلی بیش از این نیاز است که به آقا امام عسگری عليه السلام و فضایلشان و صحبت در باب ایشان و عنایتشان، پرداخته بشود. امام زمان علیه السلام از اینکه نام پدر بزرگوارشان برده شود خیلی خوشحال می شوند. 🔸از جمله کراماتی که برای حضرت نقل شده یک روایتی دارد که راوی نامه ‌ای می ‌دهد خدمت امام عسگری عليه السلام و مسائلی را می ‌پرسد. بعد حضرت جواب می ‌دهد. در پایان نامه حضرت می ‌نویسند که تو اراده داشتی در نامه ‌ات بنویسی راجع به بیماری تب رِبع بپرسی ولی فراموشت شد، اما درمانش اين است. و حضرت درمانش را می نویسند. 🔹یکی دیگر از کرامات امام عسکری علیه السلام این است که راوی خدمت امام حسن عسکری علیه السلام رسید، حضرت با یک قلم زیبایی داشتند می ‌نوشتن؛ حضرت نامه‌ نوشتنشان که تمام شد، سر آن قلم را پاک کردند و به راوی اشاره کردند که بگیر. طرف تعارف کرد. حضرت فرمودند مگر الان در دلت نگذشت که ای کاش ایشان قلمشان را به من می ‌دادند؟! خب این قلم بیا بگیر و به او دادند. ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
* 🔻داستانی شیرین و جذاب از زندگی امام حسن عسکری علیه السلام: بَختَيشُوعِ حکیم، طبیب متوکل و نصرانی بود. در طب سر آمد روزگار خودش بود. قاصدی از خانه امام عسگری علیه السلام آمد که کسی را بفرستید امام عسگری می خواهند فَصد کنند (از رگ مخصوصی خون بگیرند) بختیشوع یکی از بهترین افرادش را فرستاد و به او گفت این بزرگترین مرد و عظيمترین فردی است که من تابحال دیده‌ام، هر کاری را که می گوید انجام بده، از علوم خودت هم در محضر او اظهار فضل مکن. 🔸آن فرد آمد و دید اتاقی را برای پذیرایی آماده کرده بودند، حضرت فرمودند در اتاق انتظار باشد، بعد از مدتی صدایش زدند آمد و آماده شد. ظرفی را قرار داده بودند که بزرگ بود و بیش از خون یک انسان در آن جا می شد. فَصَّاد بختیشوع تعجب کرد. دید که حضرت نشستند و فرمودند رگ اَکهَل را بگشای، نپرسید چرا و بلافاصله رگ را باز کرد. خون آمد و ظرف پر شد. حضرت فرمودند ببند. بعد فرمودند به همان اتاق برو و همانجا باش، با تو هنوز کاردارم. در همان اتاق رفت. این عمل را قبل از ظهر انجام داد. 🔹آنجا ماند تا عصر، حضرت فرموند فَصَّاد بیاید دو باره آمد و دید همان طشت هست و حضرت نشستند و فرمودند روی رگ را باز کن، باز کرد و دوباره خون آمد تا طشت پر شد. فرمودند ببند. بعد فرمودند برو و منتظر باش. رفت و از او پذیرایی شد تا صبح روز بعد. فرمودند بیا دوباره آمد. برای بار سوم همان طشت بود. حضرت دستشان را گذاشتند و فرمودند رگ را باز کن. باز کرد و مایعی سیال شبیه به شیر از دست حضرت بیرون آمد تا طشت پر شد. فرمودند ببند. بست. 🔸حضرت برخاستند. جامه‌ای گران قیمت همراه با پنجاه درهم به او دادند. شاید یک فصد یک درهم يا دو درهم اجرتش بود. اما حضرت به او پنجاه درهم دادند. فرمودند که با راهب دیر عاقول در ارتباط هستی؟ خوب است قدر او را بدانی. منظور پیرمرد راهب نصرانی بود که در دیری به نام دیر عاقول زندگی می کرد اما با هیچ کس ارتباط نداشت. ادامه دارد... ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
ادامه مطلب قبلی... 🔻...مردم کنار دیر می رفتند. گاهی در طول مدت اگر می خواست یک نفری را بپذیرد از طبقه بالایی یک زنبیلی را پایین می فرستاد نوشته او را بالا می برد. گاهی جواب می داد گاهی نه. 🔸فَصَّاد پهلوی بختیشوع آمد و گفت که آقا من چیزی را دیدم که تا به حال نه دیده بودم و نه شنیده بودم. این آقایی که شما گفتین من بروم برای فَصد، فَصدشان کردم. دوبار آن مقدار خون از ایشان آمد که فکر نمی‌کردم این مقدارخون در بدن یک انسان باشد. حتی یک بار فصد یک انسان هم آن ظرف را پر نمی کند. ولی دوبار ظرف ایشان پر از خون شد و فرداش به جای خون موادی مانند شیر آمد. بَختیشوع خیلی تعجب کرد و گفت من باید چند روز در کتب قدما نگاه کنم ببینم این مطلب سابقه دارد يا نه؟ اما از این راه به جوابی نرسید. بعد بختیشوع گفت من راهی را می شناسم که خیلی خوب است. چون خود بختیشوع هم نصرانی و راهب بود. 🔹بختیشوع همین فَصَّاد را پهلوی راهب دیر عاقول فرستاد. بالاخره یک علامتی دادند و او آمد. بختیشوع نامه ای نوشته بود و ماجرا را توضیح داده بود. نامه را در زنبیل گذاشتند، بالا برد. بعد دیدند پیرمرد سراسیمه دوید و پایین آمد. گفت کدامیک از شما آن کسی را که از دستش شیر می آمده را دیده است؟ فصاد گفت من هستم. پیرمرد راهب گفت طُوبی لاُمِّک، خوش به سعادت مادری که تو را زاییده که همچنین توفیقی پیدا کرده ای. بعد گفت من را نزد ایشان ببر. با هم راه افتادند و سامرا آمدند. اول سامرا که رسیدند از راهب پرسید برویم منزل استاد بختیشوع؟ 🔸گفت نه برویم منزل آن آقایی که از دستش شیر آمده. ساعتی به اذان صبح بود. همینکه در خانه امام حسن عسکری علیه السلام رسیدند غلامی سیاه چهره آمد و پرسید کدامیک از شما راهب دیرعاقول هستید؟ پیرمرد گفت من هستم. غلام گفت تو بیا برویم داخل. قبل از اذان صبح راهب داخل رفت ، صبح هنگام چاشت از خانه امام حسن عسکری(ع) بیرون آمد در حالی که همه لباس های نصرانیت را بیرون آورده بود و یک لباس بلند سفید، پوشیده بود. همه تعجب کردند. بعد به جوان فصاد گفت حالا برویم خانه استادت. خانه بختیشوع آمدند. گویا این پیر مرد، پیر و مراد بختیشوع بود. تا بختیشوع این راهب را با لباس جدیدش از دور دید، به خاک افتاد و بالاخره با التهاب و اضطراب گفت آقا چه چیز شما را از دین نصرانیت بیرون آورد؟ 🔅پیر مرد راهب گفت که من اسلام آوردم، اما بدست مسیح، مسیح را دیدم، و مسلمان شدم. بعد بختیشوع این سوال را کرد که آیا در طب کسی را داشته ایم که به جای خون، شير از دستش بیاید؟ گفت عیسی (ع) یک بار فصد کرد، آن هم مقداری كم نه اینقدر از دستش شیر بیرون آمده بود. این راهب همان جا کنار خانه امام حسن عسکری (ع) خادم حضرت بود تا فوت کرد. ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌