سلام ی خاطره ی سمی هم من بگم... دوستم میگفت جلسه ی اول مادرخواستگار اومده بود که ببیندش، خدا شاهده سرشو حنا گذاشته بوده و پلاستیک روش کشیده بوده.... خب عزیزمن یکم صبر میکردی سرتو میشستی بعد میومدی...یا فرداش میومدی یا یه روز دیگه حنا میذاشتی رو اون سرمبارک رو
#مخاطب
با خاستگارم اولین جلسه که صحبت کردیم وقتی از اتاق اومدیم بیرون مامانش به زور داشت اندازه انگشتمو میگرفت برای خرید انگشتر، تو دلم کلی بهش فحش دادم از پسرشم خوشم نیومده بود ولی الان عروسشم...
#مخاطب
تا الان بیش از صد تا خواستگار برام اومده ولی هرچی فکر میکنم خاطره سمی ندارم شاید واسه همینه هنوز مجرد موندم 🧐
#مخاطب
https://eitaa.com/khastegarybazi/3558
سلام. قابل توجه این آقا یکی از فامیل های ما برای سه تا دخترش همین معیار های عجیب غریب رو گذاشتن الان دختر هاش حدود ۵۰ ساله هستند و فقط دختر وسطی با همکارش ازدواج کرد که اونش هیچ کس چشم دیدن داماده رو نداره و خودش هم پشیمون شده. سعی کنید معیار هاتون رو درست کنید وگرنه خودتون ضرر میبینید.
#مخاطب
خواستگارم تو اتاق بهم گفت رفتیم تو جمع خانواده هامون..من میگم هر چی مادرم اینا بگن همونکارا رو میکنیم ..الکی بگم رو حرف مادرم حرف نمیزنم....منم گفتم به هیچ عنوان🥲 اومدیم بیرون و هیچی نگفت و الان همسرمه😝😝😝🤑🤑حرصتون در نیاد از جمله اخری😁😁😁
#مخاطب
منم یه خاستگاری داشتم که مامانش جلسه دوم منو کشوند کنار گفت اگه زنش نشی بد بخت میشی . الانم ۵ ساله بدبخت شدم و زنش شدم
#مخاطب
تموم کنین این بازی کثیفو😬 ، هرچی خاطره مزخرف میخونیم تهش بچه هاشون تو بغلشونن🤨
#مخاطب
سم فقط خواستگار من اومده بود خواستگاری میلرزید بعد گفتم چتونه؟گفت استرس دارم تا حالا تو همچین موقعیتی نبودم بعد از عقد گفت استرس چیه باباااا سردم بود یادم رفته بود کاپشن بپوشم
#مخاطب
رفتیم تو اتاق صحبت کنیم مادر خواستگارم اومد تو گفت ۳ روز دیگه سفره حضرت ابوالفضل دارم قبول کن توهم باشی🤣ولی من نپسندیده بودم.بعدها پشیمون شدم 😇
#مخاطب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قیافه اونایی که آخرش مینويسن الان زنشم://////
#مخاطب
یکی از خاطرات سمی این بود که با مادرم رفته بودیم مراسمی، با فاصله چند دقیقه سه خانواده ازم خواستگاری کردن، بعد خانواده ها باهم دعواشون شده بود که اگر قرار جواب مثبت بدن حق باماست چون ما زودتر گفتیم😂 ماهم دیدیم اوضاع خوب نیست مجلس رو ترک کردیم😂
#مخاطب
داشتم تو اتاق از اینکه مردهای ما تو کارخونه خیلی کمک میکنند برای همسرم میگفتم.یهو در زدند دیدم برامون سوپ شیر آوردند. 🙄نگو بابام حوصله ش تو آشپزخونه سررفته بوده سوپ درست کرده.درسته خیلی تاثیر نداشت تو کمک به بنده در کارخونه. اما همسرم از دست پخت بابام راضیه👌🏻😅
#مخاطب
دختر خانم براش خاستگار امده بود با لباس خیلی ساده، اینقدر عجله داشتن همون فرداش مجبور شدن برن ازمایش هی خاستگارش میگفت باید برگرده محل خدمتش دو سه روز بعد عروسی رفت چند ماه بعد هم دیگه کلا نیومد مامانم چهل ساله همسر شهیده 🌷
#مخاطب
مادر پسره زنگ زده بود خونه مون که دخترتون چند سالشه. گفتم ۲۰ سالشه. گفت فکر می کردم دخترتون دبیرستانیه. پسرش خودش ۳۰ سالش بود. آخرم برای پسر ۳۰ سالش یه دختر دبیرستانی ۱۶ ساله گرفت😀
#مخاطب
ازم پرسید آشپزیتون که خوبه؟گفتم بلد نیستم که خوب باشه یا بد. بعدها تو لیست سوالاتی که برای خواستگاری نوشته بود دیدم که جلوی این سوال نوشته زنی که آشپزی بلد نیست زن نیست 😒 پشیمونش کردم😉جالبه جواب سوال تاثیری در انتخابش نداشت،فقط میپرسید
#مخاطب