eitaa logo
ناشناس های ازدواجی
27.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
127 ویدیو
1 فایل
لینک کانال اصلی https://eitaa.com/joinchat/3190030615C3dc3f275d1 پیام‌هاتون رو به لینک ناشناس زیر ارسال کنید👇 https://daigo.ir/secret/4628178527 👈ادمین @admin_khastegarybazi تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/224199022C2753a108e9
مشاهده در ایتا
دانلود
برایش شعر خواندم گوش ڪرد و بےتفاوت گفت؛ ڪتابش ڪن ڪہ بفروشد درآمدزاست اشعارت
رو ندارم که بگویم صنم و عشقِ منی مذهبی بودنِ ما دردسری شد که نگو♥️📿
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید شوهر خوب مگر گیر کسی می آید
دوستش‌ دارم‌‌ ولی‌ از ترس ‌ِریش و اخم ‌ِاو ، در دلم‌ جانا ، به‌ لب‌ حاجی‌ صدایش‌ می‌کنم .😂🥲
بوی شوم امتحان آید همی یار صفر مهربان آید همی ما ز تعلیم وتعلم خسته ایم دل به امید تقلب بسته ایم مابرای کسب مدرک آمدیم نی برای درک مطلب آمدیم !
بالاخره نوبت آقا پسرا رسید😉 حالا پسرا بگن چه رفتاری از دخترا تو خواستگاری تو مخشون‌ بوده، اون رفتار رو‌ در قالب یه خاطره کوتاه برامون ارسال کنید 👇 @admin_khastegarybazi
همش دخترا از رو مخ بودن خواستگار نگننننن! یکی از رو مخ ترین خواستگاری این بود که دختر خانم گفتن من آدمی هستم که هر وقت قهر می کنم باید زیاد نازمو بکشن تا آشتی کنم.🥴🥴 @nashenas_ezdevaji
همه میگید اخرش زنشم ولی بنده بگم ک خانمی تو جلسه خواستگاری ک داشتیم میرفتیم اتاق پیراهن زیر چادرشون از بس بلند بوده ک گیر میکنه زیر دمپاییشونو جلوی والدین میفتن تو بغل بنده🫠 و خب طبیعتا من ری‌اکشنی از خودم نتونستم نشون بدم و ایشون در کسری از ثانیه خودشونو جمع کردن ..‌ و الان من شوهرشم🙂❤️
سلام یکی از رو مخ ترین اتفاقاتی که افتاد این بود مادر دخترخانم اجازه ندادن جلسه اول تنها صحبت کنیم و هر سوالی هم میپرسیدم وسط جواب دادن دخترشون میپریدن وسط و ایشون توضیحات تکمیلی میدادن( بعدم وقتی نوبت به ما میرسید که مادرم بخواد چیزی بگه میگفتن اجازه بدید خودشون جواب بدن😐)
سلام جلسه دیدار گذاشتن، برای آشنایی اولیه رفتم ظاهرش خوب بود. با خانواده ام صحبت کردم گفتند عکسش رو بفرسته ما هم ببینیم، ولی عکس هاش با خودش فرق داشتند گفتم اشتباه فرستادی گفت نه روز دیدار آرایش داشتم الان بدون آرایشه. واکنش من 🏃🏃🏃🏃🏃
بهش گفتم عصبانی میشی چه میکنی؟! فرمودند وسیله پرت میکنم من😐😐😐😐
اقا ما خواستگاری رفته بودیم دختره گفتن : عه نه اینکه اتاق بسیج ما زاویه دید ب پنجره اتاق بسیج شما داره من دوشنبه شما و دوستتونو دیدم ک پیرهنشو دراورد و زیرپوش تنش بود و به شما هم اصرار میکرد ک بولیزتو دربیار گرمه ... راستش کار خوبی کردید خب چ معنی میده ادم تو اتاق بسیج ک حرمت داره پیرهنشو دربیاره ..‌ 🤐 بله درست حدس زدید 😎 الان با همون دوستم ازدواج کرده😂
رو مخ ؟ دختر خانم چادرشون کش داشت بعد هی نمیتونسن جمع کنن روسریشون میرفت عقب موهاشون معلوم میشد باز میکشیدن جلو و چون روسری ساتن بود لبه روسری داغون شده بود ... پ. ن : توروخدا ی طلق بزارین😂
رفتیم خواستگاری، خانم گفت: باید همیشه موقع بحث ها ناز من رو بکشی تازه حرف آخر رو هم من میزنم،انتخاب شغل همسرم هم باید با مشورت من باشه هیچی دیگه فرار کردم چیه نکنه انتظار داشتید بگم الان شوهرشم!!!
ناشناس های ازدواجی
رو مخ ؟ دختر خانم چادرشون کش داشت بعد هی نمیتونسن جمع کنن روسریشون میرفت عقب موهاشون معلوم میشد باز
مثلث راهبردی طلق، گیره، روسری نخ عالی😁..... نرین دنبال ساتن پوشیدن اونم تو همچین روز مهمی توروخدا...
رفته بودیم منزل یه بنده خدایی خاستگاری دختر خانم چادر مشکی پوشیده بود😬
جلسه ی اول که دختر خانم رو دیدم، کمی سبزه بودن.. اما من از اعتماد بنفس شون توی چهره و کلام، و همینطور آرایش نکردن شون خیلی خوشم اومد😊. تازه با سبزه بودن شون کنار اومده بودم که توی جلسه دوم که دو نفری بودیم، دیدم کاملا سفید پوستن🙄... نگو روز اول پشت به نور نشسته بود، روز دوم زیر پنجره 😅😅.
در خصوص رفتار ضایع دخترها در جلسه خواستگاری ، دختر خانم تو جلسه اول پنج شش بار اعلام کردند که به هیچ عنوان لباس های شوهر آینده ام رو اتو نمیکنم، منم روم نمیشد بگم خودم هم اتو نمیکنم از شما هم توقعی ندارم (قشر-مظلوم)
والا آقایون چه ماشاءالله بلدن!😶 روسری ساتن؟ طلق؟ لبه روسری خراب؟؟؟؟ یعنی فقط شوهر منه که خداروشکر با ۲۶،۷ سال سن و بعد از ۵ سال متاهلی فرق روسری و بقیه چیزا روهم نمیدونه و فقط میگه با حجاب باش
رفته بودیم خواستگاری بعد که با دخترخانوم رفتیم تو اتاق صحبت کنیم، هنوز کامل ننشسته بودم که گفت من مسکن برام مهمه، چه فکری براش کردی؟ من عروسیم باید فلان باشه، توقعم اینه که رفاهی مثل خونه بابام برام درست کنی و .... و اوج سم ماجرا هم این بود که گفت من آرایش ندارما، اینی که میبینی زیبایی خدادادیه 🤒 هیچی دیگه، ما نیز بهر تماشای جهان آمده ایم 😂
یکی از دوستام قرار بود خواستگاری دختری بره که معرف گفته بوده و تا الان ندیده بودتش هیچی دیگه پسر مذهبی می‌ره کافه، میبینه دختره سفارش کامل داده و نشسته داره قلیون میکشه بنده خدا کلی هزینه پیاده شد....
ما رفتیم خواستگاری ، دختر خانم نبودن طرح مطالعاتی بودن، فرداش اونا اومدن خونه ما و اولین بار من برای دختر خانم چای بردم🥲😂
به دختر خانوم گفتم دوستدارم ازدواج مون ساده باشه و از تشریفات بیخود جلوگیری کنیم بعد که بحث حلقه شد گفت برام دوتا حلقه بخرید یه دونه ساده یه دونه هم قیمتی😱😵‍💫 گفتم چرا ؟! گفت قیمتی رو پیش خودم نگه میدارم ساده رو به بقیه نشون میدم میگم اینه حلقه تا تبلیغ ازدواج آسان هم بشه حالا من نمیدونم واقعا منو خواستگار میدونست یا ... 🤯🤯🤯
برای خواستگاری برادرم معرف یه خانواده مذهبی به ما معرفی کرد و خلاصه رفتیم خواستگاری توی سالن که نشسته بودیم دیدیم خیلی صدای سگ میاد انگار یه گله سگ میخواستن حمله کنن بعد از نیم ساعت برادر دختر خانم اومدن توی جلسه و گفتن شغلشون پرورش سگ خونگیه و یکی از اتاقها رو به اینکار اختصاص دادن! در صورتیکه میگفتن مذهبی هستن ما نیز به حالت برگ ریزان از خونه شون برگشتیم😐
این خاطره برای من نیست اما یکی تعریف میکرد دختر پسر میرن تو اتاق باهم صحبت کنن همه چی اوکی میشه همدیگه رو میپسندن تااینکه دختر خانم نارنگی رو به جای چاقو با دست پوست میکنه و اقا پسر جواب منفی میدن😂
جلسه دوم صحبت دختره گفت خونه کی می خری؟ بالاخره که باید بخری!!! گفتم حالا مسکن مهر ثبت نام کردم عامو😎😁
ناشناس های ازدواجی
این خاطره برای من نیست اما یکی تعریف میکرد دختر پسر میرن تو اتاق باهم صحبت کنن همه چی اوکی میشه همدی
من پرتقالم اول یه تیکش با دندون و بقیش با دست پوست میکنم😁 یادم باشه بزارم برای بعد عروسی که دیگه کار از کارگذشته باشه 😂😂😂 +حالا از فردا نرین نارنگی رو با چاقو پوست بگیرین ،نارنگی ذاتش اینه با دست پوستش بگیری ،هر کی راضی نیست راه باز و جاده دراز ،والا🤨😁