eitaa logo
گمنام‌های یکم شناخته‌شده:)
679 دنبال‌کننده
169 عکس
4 ویدیو
0 فایل
•جهت پاسخگویی صبور باشید •اگر مشکلی دارید، واژه‌ی کلیدی رو سرچ کنید؛ شاید پرسشی باشه مشابه با مسئله شما وپاسخ دادیم ــ https://gkite.ir/es/8396965 💛فعلا سوال جواب داده نمیشه _ کانال اصلی : @elnevesht
مشاهده در ایتا
دانلود
جالبه که خدا شمارو به حالت اضطراری مختص به خودتون و توان خودتون، رسونده ( دیدید همو ولی اصلا نگاه بهتون نکرد ... خیلی اذیت شدید که نگاه بهتون نکرده ... و این یعنی شروعِ اضطرار ) طبق درونیاتتون باید این شرایط پیش‌می‌اومد .. تا به اضطرار برسید و تازه خدارو بخوایید ! و بعدش شما تازه صداش رو شنیدید! اینکه میگم تازه، چون همزمانی دااااائما در حرکت هست این ماییم که نمی‌بینیم همین پاسخ من به شما، همزمانی دیگری و هم صحبتی دیگری هست همزمانی وقتی لمسی عمیق بشه شما دیگه توی زندگی خودتون نمیگید " خدایا پس کجایی ؟ " " واقعا هستی ؟ " اما شیطان رو مراقب باشید دائما می‌خواد حواس شمارو پرت کنه ! تنها روش شیطان، همینه وقتی شیطان فقط یک روش برای منحرف کردن شما داره، پس فقط از طریق دفعِ همین روشش می‌تونید به تمام چیزایی که دائما درونتون می‌خواید ترکش کنید و نباشه می‌رسید منتظر باشید پس واقعا راه رسیدن به حق، توجه هست ! 👇🏻👇🏻👇🏻
دوستان، در تمام پیام‌هاتون راجع به همزمانی، حالتِ اضطرار، موج می‌زد تا اضطرار ایجاد نشده بود، متوجه همزمانی نشده بودید و مشخص بود متأسفانه در مرحله‌‌‌ای از توجه هستیم، که باید سوزنی محکم بهمون بزنن اول برای دیدن !!! نه شنیدن یا حتی فهمیدن ... ولی اگر دیدن شروع بشه ... تازه می‌فهمید زندگی یعنی چی ... اضطرار که می‌دونید یعنی چی ؟ وقتی که حس می‌کنی هیچ، پوچ، تنها و تنهایی ناامید .... 👇🏻👇🏻👇🏻
وقتی شما توجه بشید همزمانی‌ها رو دائم می‌بینید لمس می‌کنید و می‌فهمید ! و این شکلی تازه می‌فهمید لذت یعنی چی فقط شاید فاصله ایجادِ همزمانی ها ( هم‌صحبتی‌ها ) کوتاه و بلند باشه یکیش دو روز زمان ببره یکیش به ثانیه نرسیده! فعلا در قدم اول برای اینکه بتونید بهتر همزمانی‌هارو درک کنید باید انقدر اطرافتون آشفته و پُر از هجمه‌ نباشه برای مثال : روی کانالهای ایتا و تلگرام یا همین امثالهم، کار کنید یک سری‌هاشون رو حذف کنید ... مهم‌هارو نگه دارید همین اینستاگرام سخت‌ترین مرحله‌اس در پارت پنجم یا چهارم مبحث "توجه" در کانال خودگردی، فکر کنم نوشته شده چقدر مثلا گوشی‌هاتون، باعث میشه همزمانی‌هارو درک نکنید 👇🏻👇🏻👇🏻
همزمانی‌ها دقیقا مطابق با احوالات شماست و مطابق با دعاهای شما !! اما نکته مهم که ما دو نوع همزمانی داریم ۱. اتفاقاتی همزمان با صفات و ضعف‌ها یعنی همان امتحانات الهی ( غرور، خودنمایی، تکبر، منیت، ناشکری، گرایش‌های جنسی بیمارگونه، ارتباط‌های حرام ) ۲. اتفاقاتی همزمان با حالات روحی انسان ( غم، شادی، استرس، ترس، خشم، دعا، خواسته، احساس تنهایی و ... ) هر دو به هم وصل هستن... اما ما همزمانی نوع دوم رو در حال معرفی و توضیح هستیم چیزی پر از تلاش برای آرام‌کردن انسان در لا‌به‌لای مشکلات و امتحانات ... مشکلی نیست درک‌نمی‌کنید مبحث رو فقط نمونه‌هارو با هشتگ ، همینجا بخونید نمونه‌هایی که گذاشته شده از جنس همزمانی دوم هست که بعضی‌هاش، همزمانی اول هم درونش هست مثل همین دوستمون که حالتی از اضطرار براشون اول ایجاد شد ( همزمانی اول ) و بعد خداوند سعی کرد آرامشان کنه و وصلشون کنه به خودشون ( همزمانی دوم ) توصیه میکنم دوباره پیامشون رو بخونید ! پس خدا مشغول چه کاری جز استجابت هست و دائما کنارته ؟ حتی اگر مستجاب نشدنِ چیزی تقدیر باشه، دائما توسط تمام نزدیکانت و اطرافیانت هی راجع به تقدیر، صحبت بشه ! تکرار تکرار .‌‌.. ( همزمانی ) می‌خواد آرومت کنه ... (بزن روی پین از اول بخون 👇🏻)
سلام دوستان پین رو مطالعه کنید و حس و تفکرتون رو بگید
یک سوال بزرگ لطفا همگی جواب بدید ⛔️ در ذهنتون، همزمانی چه تعریفی داره ؟ 👇🏻👇🏻
شاید باورتون نشه اما تعریف‌هایی که نوشتید خیلی متفاوته و هرکس چیزی نوشته گربه چند تعریف داره ؟ یکی؛ حیوان ! بقیه میشه صفات و ویژگی و ... چطور همزمانی می‌تونه این همه تعریف متفاوت داشته باشه؟ تعاریف زیاد نشونه اینه‌که، همزمانی معناش متفاوت هست با آنچه که در ذهنتونه اما نزدیک ! سوال مهم‌تر همزمانی چه تعریف واحدی ( یکی ) داره ؟ بهتره بگیم، چه تعریف واقعی‌ای داره 👇🏻👇🏻
سلام وادب اصلاحیاتِ این تعریف چیه مثلا ؟ ۱. نوشته شده همزمانی "یِهو" پیش میاد -نه، دائما در جریان هست فقط ما نمی‌بینیم چون توجه نداریم .. فرصت بدید پارت‌های بعدی مبحث توجه رو بهتر جا بندازه ۲.ذهنتون بیشتر شایدم کلا، در قسمت اینه که همزمانی معنای تلنگر داره -نه اصلا همزمانی یعنی یکی شدن احوالات شما با محیط ! و این یعنی، هم‌صحبتی پس همزمانی یعنی هم‌صحبتی هم صحبتی هم یعنی استجابت دعا، یعنی گریه شدن اشک شدن خنده شدن بزرگ شدن که نتیجه‌اش میشه فقط محبت دیدن ! حسن‌ظن کامل به خدا ... شما چطور با یک انسان حرف می‌زدنید و اون جواب میده ؟ به همون شکل هست فقط با خودِ انسان، نه ! ۳.آخرش نوشتید "انگار کسی می‌خواد چیزی رو بفهمونه بهمون" -به جای واژه کسی باید چی قرار بدیم ؟ این پيام برای خود فردارسال کننده هست در شما، چون همزمانی معنای تلنگر داره مقداری کارتون سخت میشه باید این ذهنیت رو مثل یک بُت بزنید خُرد کنید تلنگر بار معنای منفی‌ای هم می‌تونه داشته باشه مثل تنبیه، همین باعث میشه کلا همزمانی تأثیرگذار نباشه روتون و درکش نکنید
سلام و ادب بزرگوار نوشته بودید پیام رو نگذارم در کانال برای همین قسمتیش رو کلا خط زدم اما به طور کامل نمیشد اینکار رو کنم چون صحبت شما خیلی مهمه ! اینجا سوال می‌کنم تا از طریق همین جواب‌ها، به هم کمک کنیم پس لطفا هرکس پیام میده این رو هم در نظر بگیره 💛 بزرگوار این جمله تا قسمتِ "ما با خدا" کاملا درسته ولی از بعدش نه پای آدم‌ها و جهان اومده وسط آدم‌ها چیزی جز وسیله نیستن و شما اصلا نیاز نیست ارتباط ذهنی‌ای باهاشون برقرار کنید بی‌نیازی مطلق ! مثلا نیاز نیست کسی بفهمه من کی هستم باید ببینه از چی دارم حرف می‌زنم، توی هوا بچسبه و بره و راجع به جهان، جهان هم وسیله هست و نباید تهش بشیم مثل اکثر مرتاض‌ها و ادیان مختلف که با جهان ارتباط گرفتن نه با خدا همزمانی شکلی از صحبت با خدا یا هر ائمه‌ای که بهشون متوسل شدید هست نه پای انسان میاد وسط نه جهان جهان و انسان، وسیله‌هایی هستن، که همزمانی‌هارو ایجاد می‌کنن
من یک همزمانی که در زندگیم تجربه کردم روزی بود که بعد از صحبت با یک مشاور که درباره ارتباط من و یکی از رفیقانم صحبت کرده بود و بهم گفته بودن که باید دیگه باهاش در ارتباط نباشم و برای کمک بهم گوشیم رو گرفتن و با مادرم هم صحبت کردن تا مدرسم رو عوض کنن بود اون شب بعد از کلی صحبت و حال بد من چون واقعاً وابسته ی رفیقم بودم و بدون اون هیچی برام معنی نداشت ما رفتیم حسینیمون هیئت و من طبق قراری که با رفیقم گذاشته بودم تا باهم هرشب سوره مومنون رو سه صفحه اش رو من سه صفحه اش رو اون بخونه شروع کردم به خواندن همینجوری هم اشک از چشمانم سرازیر بود تا بحال اونقدر حالم بد نبود برای اولین بار بود که چشمام از شدت گریه قرمز میشدم و سردرد می‌گرفتم اون شب دختر همون مشاور هم اومد هیئت و اون بانی این صحبت مادرش با من و مادرم شده بود چون من اتفاقات بینمون رو برای دوستم تعریف کردم و اون هم طی ماجرایی به مادرش گفت و... خلاصه اون نیست شروع شد و دوستم حدس زد که مادرش با من درباره اتفاقات صحبت کرده در همون زمان سخنران شروع کرد درباره گذشتن از چیزی و اجرش پیش خدا و شهدا و... حرف زدن حتی قبلش آیه ی قرآن هم درباره گذشتن و.... بود حتی دوستم هم برام قرآن باز کرد آیه ای مشابه اومد دقیق یادم نیست اما اون شب واقعا همه چیز با من همزمان شده بودن...:) واقعاً گاهی اوقات که خداوند میخواد بهمون بگه حواسم بهت هست این اتفاقات میفته من یک همزمانی که در زندگیم تجربه کردم روزی بود که بعد از صحبت با یک مشاور که درباره ارتباط من و یکی از رفیقانم صحبت کرده بود و بهم گفته بودن که باید دیگه باهاش در ارتباط نباشم و برای کمک بهم گوشیم رو گرفتن و با مادرم هم صحبت کردن تا مدرسم رو عوض کنن بود اون شب بعد از کلی صحبت و حال بد من چون واقعاً وابسته ی رفیقم بودم و بدون اون هیچی برام معنی نداشت ما رفتیم حسینیمون هیئت و من طبق قراری که با رفیقم گذاشته بودم تا باهم هرشب سوره مومنون رو سه صفحه اش رو من سه صفحه اش رو اون بخونه شروع کردم به خواندن همینجوری هم اشک از چشمانم سرازیر بود تا بحال اونقدر حالم بد نبود برای اولین بار بود که چشمام از شدت گریه قرمز میشدم و سردرد می‌گرفتم اون شب دختر همون مشاور هم اومد هیئت و اون بانی این صحبت مادرش با من و مادرم شده بود چون من اتفاقات بینمون رو برای دوستم تعریف کردم و اون هم طی ماجرایی به مادرش گفت و... خلاصه اون نیست شروع شد و دوستم حدس زد که مادرش با من درباره اتفاقات صحبت کرده در همون زمان سخنران شروع کرد درباره گذشتن از چیزی و اجرش پیش خدا و شهدا و... حرف زدن حتی قبلش آیه ی قرآن هم درباره گذشتن و.... بود حتی دوستم هم برام قرآن باز کرد آیه ای مشابه اومد دقیق یادم نیست اما اون شب واقعا همه چیز با من همزمان شده بودن...:) واقعاً گاهی اوقات که خداوند میخواد بهمون بگه حواسم بهت هست این اتفاقات میفته