ناشناس اف زد کمیل
از خاطرات خنده دارتون بگید 😂🤌🏻
خوب منم بگم😅
این دفعه که رفتم مشهد از شدت بی خوابی و خستگی دوره ها داشتم میمردم 😂
هیچی راهبرمون گفت باید بریم غذا بخوریم آماده شین بعدم میریم حرم
من اول میخواستم بگم من نمیخام شام بعد گفتم تا فردا ظهر تلف میشم😂
خلاصه آماده شدیم رفتیم پایین که شام را بخوریم اینقد که خسته بودم گارسون آمد گفت دوغ یا نوشابه مشکی یا زرد؟
منم نفهمیدم چیشد با یه آرامش خاصی دوبار گفتم دوغ مشکی 😂
خلاصه من و رفقایی که دور میز بودیم از خنده منفجر شدیم و دیگه ما اون بنده خدا گارسون را تا روز آخر ندیدم تو هتله😂😂😂
نتیجه بر این شد من وقتی خسته هستم کلا حرف نزنم بهتره😅😂🤣
#خنده_حلال😂