.🪴مصاف عشق و عقل
.
.📌#زهرا_محمدی
.
. کعبه قبلهی احرار است. کسی که نفساش را قبلهگاه خود کرده، کِی میداند حرمت حرم و حریم حسین(ع) را...؟
بانگ الرّحیل برخاست و حج را رها کرد برای پرهیز از فاجعه! راحلان لبیک گفتند و راهی دیاری شدند که مردمانش دیریاست صدای گامهای شبانه علی(ع) را از ذهن بیمقدار خود تاراندهاند...
و لمّا أراد الحسین(علیه السلام) التوجه إلى العراق...
گاهی باید پشت به قبله کنی و هم پا و هم افق امامت شوی تا یاریاش کنی در مصاف با _جُهّال و فُسّاق و قدّاره بندها_ البته اگر نمیخواهی از خیل پشیمانان باشی...
و چه حقیر است عقل؛ اگر بخواهد با دو دوتا چهارتای دنیایی حکم کند به ماندن! جایی که عشق هست و دست رد میزند بر سینهی امان نامهها و امر میکند إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ...
حجت را تمام کرد...
پس ای یاران شتاب کنید؛ بگذارید حج را و بگذرید که زمین نه محل سکون و سکونت که گاهِ گذر است...
مردی چون او اگر عزم بر کاری کند دیگر نه نسیم ناخوشایندی که گاه و بیگاه رنجهای علی(ع) از کوفیان را بازگو میکند، جلو دارش است؛ نه فرزدق شاعر که در همان منزل اول گفت:«دلها با توست و شمشیرها با بنی امیه...!»
کاروان عشق روزهاست راهی شده و اکنون پس از طی بطن نخله، ابطح، وادی عتیق و... به منزل دهم یعنی حاجر رسیده... جایی که آخرین نامهی پسر عمو، مسلم بن عقیل به دست حسین(ع) رسید... نامهای در تضاد با نامههای پیشین...! نامهای که مسلم در آن پرده برداشته بود از چهرهی به ظاهر مشتاق اهل کوفه و فاش کرده بود لامروتیشان را... و حسینی که هنوز نمیداند چه کردند کوفه و کوفیان با پسر عمویش...
دو منزل بعد وقت آن است که غربال شود قافلهی امام... چرا که خبر شهادت مسلم رسیده و بر همه آشکار شد که از کوفه نسیم خونآلود مرگ میوزد... هنوز راه بازگشت مسدود نیست و این یعنی دومین دو راهی عشق و عقل... برای آنانکه هنوز دل در گرو تعلقات دنیا دارند، این مصافی است بس طاقت فرسا...
رفتنیها رفتند و قافله با هستها به سرمنزل عشق نزدیک و نزدیکتر میشود؛ اما هنوز گاه آن نرسیده که سِرّ لبهای تشنهشان را فاش کنم... تا پنجشنبه دوم محرم که کاروان به آن زمین بلاخیز میرسد...
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۴
.
.🆔 @nashr61