eitaa logo
نشرخوبیهای ما
55 دنبال‌کننده
435 عکس
132 ویدیو
24 فایل
کانالی برای انتشار خوبیهای شما تولیدی خود شما ادمین: @davoody
مشاهده در ایتا
دانلود
من عکسشو امروز گرفتم میفرستم شما آهنگ فیلمشو بزنین 😂
مسلم بن عقیل که هِیییچ حتی هانی بن عروه هم از اون بالاتره! بعضیا میگن این بحثو مطرح نکن که دشمن علیه خودت میتراشی ولی به نظر من حق رو باید گفت. درسته همشون شهید شدن ولی درجات شهدا خیلی باهم متفاوته. شهید راه حسین کجا و شهید تنها گذارنده حسین کجا؟! بعضیا میگن خب وقت حادثه کربلا مختار زندانی بود. درست. درست میفرمایند ولی مختار خودش خودشو تسلیم کرد! تحلیل میکرد و چه درست تحلیل میکرد که کوفیان پیمان شکنی میکنند و همراهی حسین ع جز شهادت سرانجامی نداره و او سودای حکومت در سر داشت. نمی خواست کشته شود. نمی خواست در جنگ مشخصا از پیش باخته حاضر شود. اینها را خوب میفهمید اما امام را خوب نمیفهمید. نمیفهمید که بابا اینقدری که تو می فهمی امام صدمقابل تو میفهمید. امام غیر از آنچه تو می فهمی میفهمد آنچه تو نمی فهمی. تو ظاهر را خوب شناختی اما از باطن بیخبری. تو موظف به اطاعتی ... https://eitaa.com/nashr_khoobi
خاطره نگاری حیران تماشاشون میکردم، با مانتوی مشکی که آستینهاش کمی بلندتر از آرنج بود با کف دو دست بر سنگ های پایه سایه بان سبزرنگ میکوبید و بر صورت میکشید. اطرافیاش هر کدوم به یه جای تیممش ایراد میگرفتن! یکی نحوه چسباندن دستها به سنگ رو آموزش میداد و دیگری دستهارو روی پیشانی و چشمها میکشید. با فاصله کمی ایستاده بودم تا ببینم کی بالاخره قصد پرسیدن سوال میکنن. یکیشون رو به من کرد و با خنده گفت: ببینیم کی بالاخره میتونه یه تیمم درست بگیره! 😅 با حالت تعجب گفتم: اصن چرا تیمم؟! گفت: خب آب نیست! گفتم: خب صحن مسلم و هانی که آب هست. اتفاقا وضوخانه مخصوص خانمها هم هست. با حالت کلافگی گفت: یعنی باید بره تا اونجا وضو بگیره؟! یعنی تیممش باطله؟! گفتم: بله که باطله متوجه شد که خانه تیممشون از پایبست ویران بوده و اونا در بند نقش ایوان. 🤦‍♀ دیدم بخاطر نابلدی و ترس از گم شدن سختشه از مقام بیت الطست به وضوخانه روبروی مزار هانی بن عروه بره. گفتم اگه سختتونه من راهو نشونتون میدم. https://eitaa.com/nashr_khoobi
خاطره نگاری اِنّاه! خودشه! تشنه شده بودم، میخواستم به سمت آبخوری روبروی ورودی بانوان مزار هانی بن عروه برم که به تورش خوردم. انگشت اشارشو به سمت من گرفته بود و با لهجه شیرین مشهدی داشت منو نشون رفیقش میداد. چهرش آشنا بود. بلند شد و سلام و احوال سِوال کردیم. گفت: همی شیخ بود که پارسال اعمال مسجد کوفه رَ بِرِیْ ما مُگُفت. هی مُگُم اینجِ اِنقِدر نماز دِرَ، باور نُمُکُنی، شاهد از غیب رسید. تازه فیلمشم دِرُم. حدس زدم که از اوناییه که پارسال اعمال و فضائل و مقامات و معجزات مسجد کوفه رو پای تابلو نقشه مسجد _ که بین ورودی باب الثعبان و باب الرحمه روی دیوار نصب شده _ براش توضیح دادم و فیلمشو گرفته. خودم بهشون میگفتم فیلم بگیرن که یادگاری براشون بمونه. حالا داشت تندتند خاطرات عکس و فیلمهارو با سرانگشت سبابه دست راستش رد می کرد تا به مسجد کوفه برسه. سرعت انگشتش کم و کمتر شد تا بالاخره ثابت موند. روی فیلمی زد و چهره خودم رو دیدم که درحال توضیح توضیحات مسجد کوفه بودم. خوشحال بود که به من و رفیقش ثابت کرد بود که خالی نمیبنده. اعمال مسجد کوفه یادش رفته بود، دوباره توضیح دادم: دو رکعت نماز تهیت مسجد دو رکعت نماز حاجات چهارده تا دورکعتی به نیت مقامات مسجد کوفه بعلاوه تسبیحات حضرت زهرا (س)... بعد خوش و بشی مختصر خداحافظی کردم و به سمت آبخوری راه افتادم. تابلویی که بالاش «مرقد هانی بن عروه» نوشته و در زیر «دخول النساء» و در وسط نمایی از سر خانم محجبه کشیده بود، برای ایرانی های کم سواد غلط انداز شده بود. فکر میکردن عکس خانم محجبه به «هانی بن عروه» مربوطه. یاد خاطره یکی از رفقا افتادم که میگفت: بنده خدای ایرانی که میخواست در کنار ضریح هانی صلواتی چاق کنه صداشو بلند کرد: شادی دل بی بی هانیه بن عروه صلوات! 😂 https://eitaa.com/nashr_khoobi