#معرفی_کتاب
#ملداش
📚 «ملداش» به مازندرانی یعنی ملا داداش؛ این کتاب، داستان روحانی جوانی به نام هدایت است که برای سفری تبلیغی در ماه رمضان از قم به روستایی در مازندران سفر میکند و در طول داستان با چالشهای متعددی روبرو میشود. او به خاطر اینکه جواب یک مسئله شرعی را اشتباه میدهد گرفتار میشود و میخواهد جبران کند. از طرفی همسرش را به خاطر بیماری روحیاش به همراه آورده تا حال و هوا عوض کند اما این اتفاقات باعث تشدید مریضی همسرش میشود. هدایت در طول سفر با مراجعانی روبرو میشود که هر یک ماجراها و مشکلات خاص خود را دارند و او در پی چارهجویی برای تمام آنهاست.
📌 ملداش، تالیف مهدی کردفیروزجایی، در ۱۶۰ صفحه و با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه توسط شرکت چاپ و نشر بینالملل روانه بازار شدهاست.
✅ نقد و بررسی کتاب «ملداش» تألیف مهدی کردفیروزجایی؛ شرکت چاپ و نشر بینالملل
با حضور آقایان محمدرضا سرشار، حجتالاسلاموالمسلمین سیدعباس موسوی مطلق و مؤلف کتاب
📌 پنجشنبه، 28 اردیبهشت، ساعت 17؛ نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، سالن یاس، سالن تبیین
#ملداش
📚 #رمان_و_داستان
🧩 بخش اول
🖇 #مثل_نور
» عاشقانهای است در دل تاریخ از زندگی عالمی که درحافظه تاریخی شیراز با عنوان "نائب الامام" ثبت شده است.
🖇 #ملداش
» روایتی است از یک روحانی جوان که در سفر تبلیغی خود با چالشهای متعددی روبرو میشود.
🖇 #لاهوتیان
» زندگی و روایت جذاب ۲۸ تن از اصحاب وفادار امامان از کتاب رجال کشی
🖇 #که_ماهی_برآید
» زندگی فیلسوف، عارف و فقیه برجسته دوران قاجار، حاج ملا هادی سبزواری
🖇 #فصل_بی_هراسی
» فصل بیهراسی داستانی است که در وسط دعواهای گروههای مختلف به دنبال حقیقت مبارزه و انقلاب میگردد.
🖇 #رومی_روم
» ماجرایی درهمتنیده است از دو شخصیت ایرانی و عراقی است که هر دو در بزرگترین جنگ کلاسیک تاریخ معاصر حضور داشتهاند
🖇 #من_خواب_دیدهام
» نگاهی داستانی به جریان انحراف گروهی از شیعیان در دوران امام کاظم(ع) است که به واقفیه معروف شدند و از بیعت با امام رضا(ع) سر باز زدند.
🖇 #کتانی_های_کوکام
» داستانی پر ماجرا، جذاب و پرهیجان با مفاهیمی همچون اتحاد و همبستگی
🖇 #ماموریت_فلامینگوها
» داستان ماموریت ویژه گروهی از نوجوانان برای نجات عدهای از مرگ
#با_بین_الملل_جهانتان_را_تغییر_دهید🌱
🌱 #شرکت_چاپ_و_نشر_بین_الملل
📚 @nashre_beynolmelal
📚 #خواندنی
📎 #ملداش
🧩 #گزیده_کتاب
🖇 - چشمت چی شده؟
+ داشتم تیمم میکردم، خاک رفت توی چشمم
- چه جوری تیمم میکردی؟
+ داشتم خاک رو به دست و صورتم میمالیدم. یه لحظه که چشمم رو باز کردم، خاک رفت توش.
- یعنی خاک ریختی روی صورتت و مالیدی؟
+ مگه تو تیمم به جای آب، خاک نمیریزن؟
ایلچی چشم خانهاش را گشاد کرد: «یعنی تو خاک رو به جای آب ریختی روی صورتت؟»
ایلچی نتوانست رفتارش را خشک و جدی، ادامه دهد. لبخند زد و ادامه داد: « اصلا چرا تیمم میکنی؟»
+ میخوام نماز بخونم ملداش.
- آب که هست ... چرا وضو نمیگیری؟
+ ببخشید ملداش... تنم پاک نیست. غسل جنایت دارم.
ایلچی نفس عمیقی کشید: «غسل جنایت نه ... جنابت. اون خاک رو هم باید میریختی روی سرت!» یعقوب گفت: «کاری که من دیشب توی خواب کردم، از صدتا جنایت هم بدتر بود!»
ایلچی نمیدانست که یعقوب واقع «جنایت» را با « جنابت» اشتباه گرفته یا دارد سر به سرش میگذارد.
- نمی خواد توضیح بدی. وقتی غسل جنابت داری و آب هم دم دستته، ضرری هم نداره، تیمم درست نیست. باید غسل کنی.
✍️ نویسنده: #مهدی_کرد_فیروزجایی
📌 صفحه: ۱۴۰
📌 شمارگان: ۱۰۰۰
📌 خرید و دانلود رایگان بخشی از کتاب در لینک زیر:
B2n.ir/Meldash
#با_بین_الملل_جهانتان_را_تغییر_دهید🌱
🌱 #شرکت_چاپ_و_نشر_بین_الملل
🆔 @nashre_beynolmelal
"#نقد_و_بررسی کتاب #ملداش در رشت"
لینک خبر:
ibna.ir/x6jd9
#نقد_کتاب
📞 ۰۲۱-۸۸۹۱۲۰۵۷
📚 @nashre_beynolmelal
🌱 #شرکت_چاپ_و_نشر_بین_الملل
📚 #ملداش
✍️ پیرزن به ایلچی که رسید، گره گوشه روسری سفیدش را گشود، اسکناسی دو تومانی بیرون آورد و سمت ایلچی گرفت:
«ملداش، این نذری حرضت مصومهست. من هروقت نذر حرضت مصومه کردم، جواب گرفتم. شیربان از مال دنیا فقط همین یه گاو رو داره. فردا قراره بهداشت بیاد گاو رو معاینه کنه. اگه گاوش مریض باشه، باید چالش بکنه. نذر کردم بهداشت گاوشو مریض نگیره. زحمت بکش قم که رفتی، اینو بنداز تو حرم حرضت مصومه!»
پیرزن دستها و سرش را رو به آسمان بالا گرفت:
«یا حرضت مصومه!»
«خدایا... عجب اعتماد به نفسی!مگه همین آدم نبود که دیروز داد و شیون راه انداخته بود و آبرو برام نذاشته بود؟!»
ایلچی چند لحظهای مکث کرد. میخواست راه بیفتد که پشیمان شد.
گفت:«پناه بر حضرت معصومه!»
ملداش
✍️ نویسنده: #مهدی_کرد_فیروزجایی
📌 شمارگان: ۱۰۰۰
📌خرید با 10% تخفيف
🖥️nashrebeynolmelal.ir
📞۰۲۱-۸۸۹۱۲۰۵۷
📚 @nashre_beynolmelal
#جهانی_دیگر_آن_سوی_کتاب_ها 🌱 #شرکت_چاپ_و_نشر_بین_الملل