eitaa logo
نشر فضائل اهل بیت (ع)
427 دنبال‌کننده
32 عکس
40 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 ماجرای سرودن یک شعر معروف سرّ نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود 🔹 سراینده آن می‌گوید: این شعر را در سال ۶۹ سرودم، آن روز‌ها برایم گرفتاری پیش آمده بود. مقیم آستان حضرت (علیه السلام) بودم که آقای اکبرزاده مشهدی را که مداح اهل بیت و از دوستان حضرت آقا بود را دیدم. او از من شعری درباره حضرت زینب (سلام الله علیها) خواست. سرم را پایین انداختم گفتم دارم، اما نه به صورت مستقل. گفت: بعدا می‌آیم و شعری از شما می‌گیرم. 🔹 آن لحظه دلم گرفت و احساس کردم. برای زیارت به آستان (علیه السلام) رفتم در حالی که خیلی ناراحت بودم. که تمام شد داشتم می‌آمدم بیرون که این مصراع «سرّ نی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود/ کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود» در دلم افتاد. 🔹 زمزمه کنان و با حال خوشی بیرون آمدم که تلفن زنگ خورد و ما به تهران خوانده شدیم وبقیه شعر را در طول مسیر در نوشتم که البته آنطورکه بیت اول بود، نشد و من هنوز ناراحتم که چرا آن لحظه زنگ خورد و من نتوانستم با همان حال و هوای خاص شعرم را به پایان ببرم. 🔹 حالا هروقت که به این شعر فکر می‌کنم به ذهنم می‌رسد که بیت اول شعر ثامن الجج (علیه السلام) بوده و علت استقبال از این و معروفیتش هم همین است. 🌺🌺 نشر فضائل اهل بیت https://eitaa.com/joinchat/2062418427C4e6c91f177 🆔 @nashre_fazael
💠 کرامتی عجیب از امام رضا علیه‌السلام 🔹 زنجانی «دام ظلّه»: در مشهد یک وقتی به فشار مالی می‌افتد. (۱) در آن زمان، (۲) بوده است. آشیخ ابراهیم صاحب الزمانی اشعاری در مدح آصف الدوله می‌سراید تا به او کمکی کنند. 🔸وقتی مرحوم صاحب الزمانی شروع به نوشتن می‌کند، با خودش می‌گوید این درست نیست که من علیه‌السلام را وا گذارم و از این اشخاص مدح کنم. پس آن اشعار را به نام حضرت تمام می‌کند و به مشرّف می‌شود. 🔹 آشیخ ابراهیم خصوصیتش این بوده که در قم، پیش از شروع درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، یک و توسل مختصری می‌خوانده و مرحوم بعد از روضه او، درس را شروع می‌کرده است. 🔸خلاصه آنکه می‌رود حرم و دور ضریح می‌چرخد و شعر را می‌خواند. به یکی از گوشه‌ها که می‌رسد کسی پولی در مشت او می‌گذارد. می‌بیند ده تومان است، و کم است و به اندازه قرضش نیست. دوباره می‌چرخد و شعر را می‌خواند، یک ده تومان دیگر در دستش می‌گذارند، باز می‌گوید کم است (۳). 🔹دوباره می‌چرخد و شعر می‌خواند تا مبلغی که دستش می‌آید به شصت تومان می‌رسد. می‌گوید دیگر کافی است. از یکی از ها که می‌خواهد خارج شود، به آشیخ حسنعلی تهرانی (۴) برخورد می کند. آشیخ حسنعلی می‌گوید آنچه را گرفتی به من بده. پس پول را از او می‌گیرد و دو برابرش یعنی 120 تومان را به او می‌دهد. 🔸مرحوم نقل می‌کرد: مرحوم آقای آسید محمد تقی خوانساری می‌گفت: «اگر من جای او بودم همۀ آن شصت تومان را نمی‌دادم و مقداری از آن را نگه می‌داشتم». ❇️ پانوشت: 👈 ۱. استاندار یا نایب التولیه 👈 ۲. آصف الدوله یا نیّر الدوله 👈 ۳. تفصیلا بیان نشده که آیا همان شخص اول پول را می‌دهد یا شخص دیگری! 👈 ۴. مراد، جدّ مادری مرحوم آیت الله مروارید است. در این واقعه، کفشداری هم خصوصیت داشت؛ چون مرحوم آقای مروارید می‌گفت یکی از شواهد صدق این داستان آن است که جد ما همیشه از این کفشداری وارد حرم می شدند. 🌺🌺 نشر فضائل اهل بیت 🆔 @nashre_fazael