eitaa logo
احکام شرعی
4.3هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
702 ویدیو
5 فایل
﷽ ❓ارسال سوال از طریق آیدی زیر: @ ادمین تبادلات:
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر آن زن شما را بخشید من هم شما را بیامرزم وقتى مرد رفت كشتيبانان پيش زن آمدند و به او گفتند: كه برخيز و بيا با ما برويم. گفت: نمى آيم مرا با شما كارى نيست، گفتند: ما تو را از صاحبت خريده ايم، آن آقا و صاحب من نبود، گفتند: ما نمى دانيم، خريده ايم و اگر نمى آيى تو را به زور خواهيم برد. زن به ناچار با آنها رفت. به نزديك كشتيها كه رسيدند، چون هيچيك از آنها به ديگرى اعتماد نداشت زن را در كشتى كه حامل كالاها بود سوار كردند و خودشان در كشتى ديگر سوار شدند و كشتيها را از لنگر خارج نموده و به سوى مقصد حركت كردند، به وسط دريا كه رسيدند، خداوند بادى فرستاد و دريا متلاطم شد و كشتى آنها با كليه سرنشينانش غرق شد و زن با كالاهاى آن سالم در جزيره اى پهلو گرفت. آن زن از كشتى بيرون آمد و آن را بست و گشتى در جزيره زد ديد جاى خوشى است، درختان پر از ميوه و سر به فلك كشيده، نهرهاى پر از آب، هواى خوب و... دارد. با خود گفت در اين جزيره مى مانم و عبادت خداوند بزرگ را مى كنم و از اين آب و ميوه ها مى خورم تا مرگم فرا رسد. در آن زمان در ميان بنى اسرائيل پيامبرى بود. خداوند به او وحى كرد كه نزد پادشاه برو و به او بگو كه در جزيره اى از جزاير فلان دريا، بنده اى از بندگان خاص من زندگى مى كند كه تو و اهل مملكتت همگى بايد نزد او برويد و به گناهان خود اقرار و اعتراف كنيد و از او بخواهيد كه از گناهان و خطاهاى شما درگذرد، تا اگر او شما را بخشيد من هم شما را بيامرزم. آن پيامبر پيام الهى را به پادشاه رسانيد، او با ملتش به آن جزيره رفتند و آن زن را ديدند و هر يك زبان به اقرار و اعتراف گشودند. ✍ ادامه دارد... 👈 کانال حکایت نامه 🆔 @hekayatnameh
آوای مادرانه - قسمت چهارم.mp3
9.77M
ویژه برنامه ایام فاطمیه🏴💔 👈 کانال حکایت نامه 🆔 @hekayatnameh