#امام_سجاد علیه السلام
در باره روز شهادت امام اختلاف است ، ولی مشهور این است که روز ۲۵ محرم روز #شهادت حضرت بوده است، چنانکه در باره سال شهادت او نیز اختلاف وجود دارد.
#لمس #حجر_الاسود
و قسمتی از #اشعار_فرزدق
از ويژگىهاى امام زين العابدين علیه السلام #محبوبيت فوق العاده او در ميان مردم عصر خود بود،
از راغب و ابن جوزى نقل شده است كه گفته اند:
روزى امام علیه السلام نزد عمر بن #عبد_العزيز [خليفه أموى] رفته بود ـ پس از اينكه از نزد او برخاست و بيرون رفت، عمر بن عبد العزيز به اطرافيان خود گفت:
شريفترين مردم كيست؟
گفتند: «شما»،
او گفت: هرگز چنين نيست، #شريفترين مردم، اين مردى است كه چند لحظه پيش برخاست و بيرون رفت، كسى كه مردم دوست دارند از او باشند و او دوست ندارد از كسى باشد. )بحارالانوار، ج 46، ص 3 – 4(.
آن چه سخن عمر بن عبد العزيز را تأييد می كند داستان استلام حجر الاسود از سوى امام علیه السلام در حضور #هشام بن عبد الملك است:
#هشام_بن_عبدالملك در زمان حيات عبد الملك يا در زمان وليد به #حج رفت و در اثر ازدحام جمعيت نتوانست #حجرالاسود را لمس كند، براى او منبرى در جانب #زمزم نصب كردند و او بر روى #منبر نشست و به مردم نگاه می كرد و در اطراف او گروهى از اعيان اهل شام گرد آمده بودند، او در آن حال بود كه زين العابدين[علیه السلام] به حرم داخل شد، آنگاه كه به نزديك حجرالاسود رسيد، مردم براى او جا باز كردند، تا اينكه او حجر را لمس كرد،
اهل شام به هشام گفتند
«او كيست؟»
هشام ـ از ترس اين كه اهل شام به زين العابدين علاقمند شوند ـ گفت: «من او را نمی شناسم»،
#فرزدق [در آنجا حاضر بود] گفت: «من او را می شناسم»، سپس [بالبداهه و بدون اينكه از پيش در اين باره چيزى آماده كرده باشد] اين اشعار را سرود:
(هَذَا الَّذى تَعْرِفُ الْبَطْحاءُ وَطْاَتَهُ
وَ الْبَيْتُ يَعْرِفُهُ وَ الْحِلُّ وَ الْحَرَمُ
هذا اِبْنُ خَيْرِ عِبادِ اللّهِ كُلِّهِمُ
هَذَا التَّقِىُّ النَّقِىُ الطّاهِرُ الْعَلَمُ
اِذا رَأَتْهُ قُرَيْشٌ قالَ قائِلُها
اِلى مَكارِمِ هذا يَنْتَهِى الْكَرَمُ
يَنْمى اِلى ذَرْوَةِ الْعِزِّ الَّتى قَصُرَتْ
عَنْ نَيْلِها عُرْبُ اْلاِسْلامِ وَ الْعَجم
هذَا ابْنُ فاطِمَةَ اِنْ كُنْتَ جاهِلَهُ
بِجَدِّهِ اَنْبِياءُ اللّهِ قَدْ خُتِمُوا
فَلَيْسَ قَوْلُكَ هذا بِضائِرَةٍ
اَلْعَرَبُ تَعْرِفُ مَنْ أَنْكَرْتَ وَ الْعَجَمُ
مِنْ مَعْشَرٍ حُبُّهُمْ دينٌ وَ بُغْضُهُمْ
كُفْرٌ وَ قُرْبُهُمْ مُنْجٍ وَ مُعْتَصَمُ
لايَسْتَطيعُ جَوادٌ بُعْدَ غايَتِهِمْ
وَ لا يُدانيهِمْ قَوْمٌ وَ إنْ كَرَمُوا.
او كسى است كه سر #زمين بطحا جاى گام او را می شناسد
و خانه خدا و حلّ و حرم او را می شناسد
او پسر بهترين بندگان خدا، از همه بهتر آنان است
او پارساى تميز پاك و پرچم #هدايت است
آنگاه كه قريش او را می بينند گويندهاش می گويد
بزرگوارى به بزرگواریهاى او پايان می پذيرد
او پسر #فاطمه است اگر او را نمی شناسى
پيامبران خدا با پيامبرى جدّ او پايان پذيرفتند
اين سخن تو او را زيان نی رساند
كسى كه تو او را نمی شناسى عرب و عجم او را می شناسد
او از دودمانى است كه دوستى آنان #دين و كينه با آنان #كفر است،
و نزديك شدن به آنان سبب #نجات و مصون ماندن از #آتش است
هيچ بخشندهاى به پايان بخشش آنان نمی رسد
و هيچ قومى به بزرگى آنان نزديك نمی شود اگر چه بزرگوار باشند
آنگاه كه #هشام اين #اشعار را از #فرزدق شنيد خشمگين شد و فرزدق را در عسفان - ميان راه مكّه و مدينه - زندانى كرد، زين العابدين فرمان داد دوازده هزار درهم براى او فرستادند و فرمود: «معذورم بدار، اگر نزد ما بيش از اين مقدار بود آن را به تو می رسانديم»،
فرزدق در پاسخ گفت:
«من او [امام زين العابدين علیه السلام] را براى خدا ستودم، نه به خاطر بخشش و عطا»
امام زين العابدين[علیه السلام] فرمود: «خداوند به تو پاداش بدهد، ولى ما از خاندانى هستيم كه اگر چيزى را بخشيديم آن را پس نمی گيريم»، از اينرو فرزدق آن هديه را پذيرفت.
(الصواعق المحرقه، ص 200ـ 201
تذكرة الخواص، چاپ تهران، ص 329 - 330؛
جواهر العقدين، القسم الثانى، ج 1، ص 338 - 342؛
الفصول المهمه، ص 193 – 194(.