كتاب #مناقب از كتاب #مختار تمار، از ابي مطر بصري روايت نموده كه گفت :
#اميرالمؤمنين (ع) بر جايگاه خرمافروشان گذر مي كرد
#چشمش به #كنيزي افتاد كه گريه مي كرد،
به كنيز فرمود: علت #گريه تو چيست ؟
گفت : مولايم مرا با يك درهم فرستاده تا #خرما بخرم ولي خرمائي را كه خريداري كرده بودم نپسنديد، خرما را به نزد خرمافروش آوردم ولي او از پس گرفتن آن #امتناع كرد، حضرت نزد خرمافروش رفته و فرمود:
"اي بنده خدا اين يك خدمتگزار است و كاره اي نيست خرما را بگير و درهمش را به او باز گردان"، خرمافروش از جاي بلند شد و با مشت به سينه حضرت زد.
مردم اجتماع كردند و گفتند:
اين اميرالمؤمنين (ع) است،
نفس مرد به شماره افتاد و رنگش زرد شد و خرما را گرفت و درهم را به كنيز بازگردانيد، آنگاه گفت :
اي اميرمؤمنان، از من بگذر.
حضرت فرمود: بسيار خرسند مي شوم اگر خودت را #اصلاح كني .
الحمدللهربالعالمین
کانالنشرخوبیها🌹
@nashrekhobyhakashan
#نشر_خوبیها_محمدمهدی
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b